روزنامه «قانون» در گزارشی از داستان زندگی چهار فعال سیاسی همنام با سرنوشتهای متفاوت نوشت.
چهار نفر با نام یکسان و هر کدام با سرنوشت متفاوت که یک سعید گزینشگر سعیدی دیگر است. یک سعید ضارب سعیدی دیگر و یک سعید قاضی پرونده یکی از سعیدها و ادامه دهنده راه یکی دیگر از آنها به حساب میآید. هر کدام از سعیدها روزی امیر و روزی دربند و اسیر شده اند. ماجرا به همنامی آنها بر نمیگردد. هرکدام توسط حلقهای داستان زندگیشان به یک سعید دیگر پیوند خورده است.
حال، اما حلقه این افراد همنام با بازداشت آخرین سعید تکمیل شد تا میلههای زندان یکی دیگر از اشتراکات این چهار نفر باشد. بعد از ماجرای ترور سعید حجاریان، ابراهیم حاتمی کیا در یادداشتی که در روزنامه صبح امروز به چاپ رسید به ماجرای ترور حجاریان توسط سعید عسگر اعتراض کرد و در پایان یادداشتش نوشت: «هر سعیدی، عسگر نیست.
هر سعیدی، امامی نیست. میتواند سعید حجاریان نیز باشد». حال، اما میتوان نام سعیدی دیگر را هم به این قصه اضافه کرد، یعنی قاضی سابق و محکوم امروز سعید مرتضوی که در بند شد. اما هر کدام از این افراد چه داستانی داشتند و قصه زندگی آنها در کجا به یکدیگر پیوند خورده است؟
سعید اول
اتهام: دست داشتن در پرونده قتلهای زنجیرهای
یک منبع دوجانبه؛ یعنی منبعی که شما مظنون یا مطمئن هستید که باطرف مقابلتان هم کارمیکند. این را سعید حجاریان عضو اطلاعات نخست وزیری درباره سعید اسلامی میگوید. سعید اسلامی ملقب به سعید امامی، شخصیتی که نامش در دهه ۷۰ شمسی با اتفاقات زیادی از جمله چندین ترور و در نهایت داروی نظافت گره خورده است.
فردی که از دو سال قبل از انقلاب تا سال ۱۳۶۴ در آمریکا حضور داشت و در دوران حضور علی فلاحیان در وزارت اطلاعات به عنوان معاون وزیر مشغول به فعالیت بود. بنا به گفته سعید حجاریان از موسسان اطلاعات نخست وزیری در ابتدای انقلاب و مسئول گزینش از سعید امامی در اطلاعات نخست وزیری، امامی یک سال بعد از انقلاب و در سال ۵۸ به عنوان یک منبع دوجانبه وارد به عنوان نیروی اطلاعاتی وارد اطلاعات نخست وزیری شد. معرف او شخصی به نام سعید پروین معروف به سعید طلبه که پدر و مادرش سابقه عضویت در حزب توده و ساواک داشتند، بود.
حجاریان میگوید که او به عنوان یک منبع در اطلاعات نخست وزیری به کار گرفته شد و این به معنی استخدام در وزارت اطلاعات نیست. حجاریان درباره لفظ «منبع دو جانبه» میگوید: «منبع دوجانبه. یعنی منبعی که شمامظنون یامطمئن هستید که باطرف مقابلتان هم کارمی کند. لفظ استخدام رانباید درمورد اوبه کاربرد. یک وقت است که شما کسی را به عنوان پرسنل یک دستگاه استخدام میکنیدویک وقت است که یک منبع را استخدام میکنید. اینهافرق دارند».
او بعدها در سال ۱۳۶۴ به استخدام وزارت اطلاعات در آمد و در جایگاههای متفاوت از جمله معاونت و مشاورت وزیر اطلاعات به فعالیت مشغول شد. نام او زمانی بر سر زبانها افتاد که به عنوان متهم اصلی جنایات موسوم به «قتلهای زنجیرهای» معرفی شد. قتلهای زنجیرهای، مجموعه جنایاتی بود که طی آن برخی نویسندگان و فعالان سیاسی از جمله داریوش فروهر و محمد مختاری به قتل رسیدند. در زمان وقوع قتلهای زنجیرهای، سعید امامی در وزارت اطلاعات مشاور بود.
این وزارتخانه در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۷ در اطلاعیهای اعلام کرد که گروهی از اعضای وزارت اطلاعات مسئول قتلهای زنجیرهای بودهاند و سعید امامی از جمله آن افراد بوده است. امامی پنجم بهمن همان سال بازداشت شد. چهار ماه پس از بازداشتاش نام او بار دیگر در رسانهها مطرح شد، اما اینبار از فعالیتهای اطلاعاتی او و پیشینه اش خبری نبود. ۳۰ خرداد ۷۸، خبر درگذشت سعید امامی در بیمارستان لقمان تهران منتشر شد و روز بعد، محمد نیازی از مسئولان وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح اعلام کرد که سعید امامی به عنوان مسئول اصلی «قتلهای خودسرانه»، در زندان اوین با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده است.
او گفت که با توجه به مدارک موجود و اعترافهای صریح سعید امامی، وی هیچ گونه راه فراری نداشته و اگر با این اتهامات به دادگاه میرفت حکمش اعدام بود. امامی بدون اینکه از پشت پرده اتفاقاتی که او مسببش باشد یا در وقوع آنها رخ داد چیزی بگوید با داروی نظافت خودکشی کرد تا بسیاری از اتفاقاتی که او در آنها دست داشت سربسته بماند.
سعید دوم
اتهام: اقدام به ترور سعید حجاریان
۲۲ اسفند ۷۸، ساعت ۸:۳۰، فردی به نام مقدمی به بهانه دادن نامه جلوی سعید را گرفت. سعید دیگر از موتور پیاده شد و اسلحه ماکاروف خودش را آماده کرد. به سعید نزدیک شد و به او شلیک کرد. یک سعید با سلاح به سعید اصلاحات شلیک و بهشت را به جهنم تبدیل کرد. فردایش روزنامههای کشور در صفحه اول خود با عکسی بزرگ تیتر زدند: «حجاریان ترور شد».
سعید عسگر، ۲۰ ساله، دانشجوی رشته مهندسی شیمی دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب و عضو انصار حزب ا... تهران بود. به گفته خودش او در گروهی به سرپرستی سید مرتضی مجیدی عضو بود که تلاش میکردند جامعه را از فساد پاک کنند. به گفته او ترور حجاریان نیز در راستای اهداف گروهشان بود. بعدها او در اردیبهشت سال ۷۹ و در جلسه دادگاه با چهرهای خندان ظاهر شد. او گفته بود که حجاریان را خدا زد.
عسگر در تشریح ماجرای ترور حجاریان در دادگاه گفته بود: «یکشنبه ۲۲ اسفند سال گذشته [۱۳۷۸]ساعت ۷ صبح من با اتوبوس و تاکسی به میدان حر رفتم و طبق قرار ساعت ۸ و ۲ دقیقه مجیدی با یک موتور سوزوکی هزار سر قرار آمد. من به او گفتم مگر قرار نبود با هوندا ۱۲۵ بیایی؟ جواب داد که قرار عوض شد. با همان موتورسیکلت به نزدیکی ساختمان شورای شهر [خیابان بهشت]رفتیم. ساعت هشت و ۲۰ دقیقه یک نفر با بارانی سرمهای آمد که مجیدی گفت: او [محمدعلی]مقدمی است. مقدمی وارد ساختمان شورا شد و سپس بیرون آمد و با اشاره گفت که [سعید]حجاریان هنوز نیامده است. بعد از این یک خانمی نیز با مقدمی صحبت کرد و به سمت شهرداری تهران رفت و سپس مقدمی با اشاره گفت: حجاریان میآید و به دنبال آن او به سمت حجاریان رفت و با دادن نامه او را متوقف کرد. من نیز به سمت آنان رفتم و وسط خیابان «بهشت» اسلحه را مسلح کردم و ...».
بعد از برگزاری دادگاه، سعید عسگر به اتهام متهم ردیف اول به ۱۵ سال حبس محکوم شد. ۱۵ سالی که زیاد طول نکشید و یک سال بعد از ترور او از زندان آزاد شد. سعید حجاریان که در این ترور از ناحیه سر، صورت و گردن مورد هدف قرار گرفت و جان سالم به در برد، درباره ماجرای دادگاه عسگر گفته بود که سعید عسگر را حتی درست و حسابی محاکمهاش هم نکردند. همان گونه که میدانید حتی ١٥ سال حبسی هم که برایش تعیین کرده بودند به کمتر از یک سال رسید. گفته بود حجاریان را خدا زد. شبیه مارادونا که وقتی توپ را با دست وارد دروازه انگلیس کرد گفت: دست خدا بود! حجاریان در پاسخ به این سوال که پیگیریهایتان به کجا رسید، گفت که به هیچ جا. سعید عسگر سال ۹۲ در یک مصاحبه اعلام کرده بود که از ترور حجاریان پشیمان نیستم. او هم اکنون ساکن شهر ری است.
سعید سوم
اتهام: حوادث سال ۱۳۸۸
او را مغز متفکر اصلاح طلبان میدانند. فردی با پیشینه اطلاعاتی و امنیتی که در سالهای پس از انقلاب حضوری فعال داشته است. سعید حجاریان کاشانی و بزرگ شده محله نازی آباد تهران است. پدر او ابتدا نجار بود و بعد به شغل فرش فروشی روی میآورد. سعید حجاریان از سالهای قبل از انقلاب به فعالیتهای انقلابی میپرداخت. بعد از انقلاب ابتدا به علت کمبود نیرو او را رییس مهندسی ژاندارمری میکنند، اما بعد به کمیته نازیآباد و ستاد کل ارتش میرود.
حجاریان در اواخر سال ۵۷ وارد اداره دوم (مرکز اطلاعات پرسنلی، نظامی، سیاسی و جاسوسی ارتش) میشود، آن زمان بیشتر تمرکز در آن اداره به روی جلوگیری از وقوع کودتا بود. وی در ۲۵ سالگی حکم مسئولیت اداره دوم نیروی دریایی ارتش را از مهدی بازرگان میگیرد. بعد از راه اندازی اطلاعات نخست وزیری، به اطلاعات نخست وزیری پیوست. او یکی از اعضای اصلی این ارگان بود و بعد از تصمیم به راه اندازی وزارت اطلاعات، حجاریان یکی از موسسان این وزارتخانه بود. او در سالهای پایانی دهه ۶۰ از وزرات اطلاعات جدا و به کار پژوهشی و آموزشی در دانشگاه مشغول شد.
در سالهای قبل از روی کار آمدن دولت اصلاحات او از نظریه پردازان اصلاحات در ایران بود و در سال ۱۳۷۷ دست به انتشار روزنامه صبح امروز زد که در جریانات سیاسی آن روز نقش اطلاعرسانی عمدهای را بر عهده گرفت. ترور وی بعد از افشاگریهایی درباره قتلهای زنجیرهای در این روزنامه صورت گرفت.
عمر صبح امروز کمتر از دو سال بود و در نهایت این روزنامه در جریان توقیف دسته جمعی مطبوعات در سال ۱۳۷۹ به دست سعید مرتضوی، توقیف شد. این اولین مواجهه سعید حجاریان با سعید مرتضوی بود و روزنامه او در روزهایی که او به خاطر ماجرای ترورش در بستر بیماری به سر میبرد، با حکم مرتضوی توقیف شد. البته بعدها و در جریان دادگاه متهمان سال ۱۳۸۸ باز سعید حجاریان با سعید مرتضوی روبهرو شد.
مرتضوی در این سال به عنوان دادستان تهران مشغول به فعالیت بود و با حکم او به عنوان مدعی العموم تعداد زیادی از فعالان سیاسی اصلاح طلب بازداشت و روانه زندان شدند که در این میان حجاریان نیز به عنوان یک متهم در دادگاههایی که برای متهمان انتخابات سال ۱۳۸۸ برگزار میشد حضور داشت. او البته بعد از ۱۱۰ روز از زندان آزاد شد. حجاریان در تمام سالهای بعد از روی کار آمدن دولت اصلاحات به عنوان یکی از نظریهپردازان جریان اصلاحات شناخته میشود. شخصی که نه حکم بازداشت سعید مرتضوی او را زمینگیر و نه شلیک سعید عسگر فعالیت او را متوقف کرد.
سعید آخر
اتهام: معاونت در قتل حوادث کهریزک
عاقبت استاد ترفندهای قضایی در کوزه افتاد. این را نعمت احمدی حقوقدان میگوید. او معتقد است که سعید مرتضوی استاد ترفندهای قضایی است. سعید مرتضوی این روزها کلیدواژه بازخوانی اتفاقات جنجالی ایران در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ تا به امروز است. مرتضوی جوان بسیار زود توانست جای خود را بهعنوان یک قاضی در دستگاه قضایی پیدا کند و کارش را از دادگاه شهربابک در استان کرمان آغاز کرد.
او سالها در مناصب مختلفی از جمله قاضی و دادستان بهفعالیت مشغول بود. اما او بسیار زود درگیر حاشیه شد. از ماجرای توقیف مطبوعات در دهه ۷۰ تا ماجرای قتل زهرا کاظمی گرفته تا پرونده فاجعه کهریزک و تامین اجتماعی نام سعید مرتضوی شنیده میشود. او با هر کدام از سعیدهای این گزارش یک پیوند دارد. در جایی به عنوان قاضی یک سعید و در جایی به عنوان ادامه دهنده راه سعیدی دیگر حضور داشت. در سال ۱۳۷۸ لایحه اصلاح قانون مطبوعات در آن زمان سر و صدای زیادی به پا کرد. روزنامه سلام در تیتری پیشنهاد اصلاح این قانون را منتسب به سعید امامی کرد. بعد از انتشار این مطلب و توقیف این روزنامه اعتراضاتی منجر به وقوع حادثه ۱۸ تیر شد.
نعمت احمدی در یک گفت و گو میگوید: «بعد از اعتراضات و کمی آرام شدن فضا، همان اصلاحیه یک سال بعد از سوی آقای مرتضوی به مجلس ارائه شد و به تصویب رسید. روزی که این اصلاحیه در مجلس به تصویب رسید و آقای مرتضوی در جایگاه تماشاچیان به مجلس رفته بود و بعد از تصویب این طرح در مجلس ششم او از فرط خوشحالی با صدای بسیار بلند ا... اکبری گفت که صدایش نه تنها در صحن علنی بلکه در تمام مطبوعات ایران و تحریریهها پیچید. مرتضوی عادت داشت که اول یک چیز را ابداع و به آن عمل میکرد و بعد آن را قانون میکرد. این روش مرتضوی بود». او بعد از تصویب این قانون دست به توقیق دسته جمعی روزنامههای نزدیک به دولت وقت زد. اما این ماجرا شروع حاشیههای سعید مرتضوی بود. او چند سال بعد دوباره نامش با پرونده زهرا کاظمی به سر زبان افتاد. پروندهای که سالها محل ابهامات فراوان بود تا اینکه علی یونسی، وزیر اطلاعات وقت کشور در یک مصاحبه اعلام کرد که مرتضوی از ماجرای کشته شدن کاظمی مطلع بوده، اما سعی داشته که موضوع را به شکل دیگری جلوه دهد. مرتضوی، اما بعد از اینکه مطبوعات بار دیگر به این پرونده پرداختند در جوابیهای اعلام کرد که به گذشتهاش افتخار میکند.
دوران طلایی سعید مرتضوی زیاد طول نکشید و او به خاطر معاونت در قتل بازداشت شدگان بازداشتگاه کهریزک ابتدا به ۲۰۰ هزار تومان محکوم شد و بعد از پیگیری خانواده یکی از شهدای این بازداشتگاه در نهایت مرتضوی به دوسال حبس محکوم شد. ماجرای برگزاری این دادگاهها همزمان با مسئولیت او در سازمان تامین اجتماعی بود. حضوری پرحاشیه که منجر به بروز «یکشنبه سیاه» در مجلس شد.
روزی که فیلم او در کنار فاضل لاریجانی که با دوربین مخفی ضبط شده بود در مجلس پخش و باعث ایجاد نزاع میان محمود احمدی نژاد و علی لاریجانی در صحن مجلس شد. پس از این اتفاق بود که دیگر مرتضوی برای هیچکس مرتضوی سابق نبود و علاوه بر رسیدگی به پرونده اش در ماجرای کهریزک، به اتهاماتش در زمان مدیریتش در تامین اجتماعی و داد و ستد با بابک زنجانی هم رسیدگی شد. هیچکس فکرش را هم نمیکرد که آن قاضی ریز هیکل درست نقش روزی به عنوان یک محکوم در صف زندان باشد.
ماشاا... شمس الواعظین اولین چهره مطبوعاتی که در سال ۱۳۷۹ در دادگاهی به ریاست سعید مرتضوی محکوم شد میگوید به مرتضوی گفتم روزی تو هم در همین جمهوری اسلامی به زندان خواهی افتاد. مرتضوی در پاسخ به شمس الواعظین میگوید خواب دیدهای خیر باشد. حال خواب همه کسانی که با کلنگ سعید خانه خراب شدند تعبیر شد. او مدتها به امید فرجی در پرونده اش فرار را بر قرار ترجیح داده بود و سخنگوی قوه قضاییه در حاشیه یک نشست دانشجویی گفته بود که نمیتوانیم مرتضوی را گیر بیاوریم.
موضوعی که باعث حساسیت جامعه نسبت به آن شد و مردم با نصب اعلامیههایی به دنبال مرتضوی میگشتند تا اینکه او سرانجام بعد از مدتها فرار از دست قانون، روز گذشته در مخفیگاهش در استان مازندران بازداشت شد. سرنوشت نا سعیدِ سعید او را از پشت میز به پشت میلههای زندان روانه کرد تا او نیز طعم زندان را بچشد.
سعید مرتضوی نه سعید امامی است که بخواهد دست به خودکشی بزند و نه سعید عسگر است که بتواند از بند و عدل رها شود و نه پیشینه اش اجازه میدهد مانند سعید حجاریان زنده بماند و فکر کند. حالا مرتضوی مانده و آیندهای که در انتظارش است. حالا که پای او به زندان باز شده، شاید اتهامهای جدید در دادگاههای دیگر او را بیش از دو سال در زندان نگه دارد.