آنچه مشخص است، لزوم نگهداری این جسد، بررسیهای دقیق و اعلام نتایج، و سپس تصمیمگیری درباره آن خواهد بود. اگر همه این فرایند آشکارا و با نظارت عمومی و زیر نظر متخصصان انجام شود، بازار شایعات بیگمان سرد خواهد شد. در همین دو روزه شایعات بسیاری دهان به دهان میشود که جای بازگو کردنشان در اینجا نیست. اما برخی از این شایعات هم که شاید رنگ و بوی واقعیت داشته باشد، امیدوارکننده است. مثلا اینکه امام خمینی با وجود همه انتقاداتی که به رژیم پهلوی داشت، راضی به تخریب قبر رضاشاه نبود و در این زمینه آقای خلخالی را سرزنش کرده بود.
فرارو- امیر هاشمی مقدم؛ دو روز از پیدا شدن مومیایی در حرم شاه عبدالعظیم میگذرد و در این میان، آنچه بازار شایعات را داغ کرده، خبرهای ضد و نقیضی است که مسئولین مربوطه به زبان میآورند. رسانهها و مردم ابتدا این خبر را منتشر میکنند؛ مدیر روابط عمومی آستان شاه عبدالعظیم در گفتگو با ایسنا چنین خبری را رد میکند؛ رئیس کمیته میراث فرهنگی شورای شهر نه تنها این خبر را تایید میکند، بلکه احتمال تعلق آن به رضاشاه را بر زبان میآورد؛ اما مدیر میراث فرهنگی شهر ری اظهار بیخبری میکند؛ و این داستان به همین شکل ادامه دارد. همچون داستانهایی که درباره هر رویداد کوچک و بزرگ دیگری در ایران میشنویم. همین میشود که هنوز نتوانستهایم اعتماد مردم را جلب کنیم و بنابراین، اینگونه اخبار را مردممان از منابع خارجی پیگیری میکنند و در کنارش، طعمه دیگر اخبار جهتدار رسانههای بیگانه نیز میگردند.
تصاویری زیادی که از این جسد مومیایی گرفته شده، انکار آن از سوی مسئولین را غیرممکن میسازد. از سوی دیگر، شباهت ظاهری آن به رضاشاه و بهویژه آخرین تصویری که از جسد وی پیش از دفن شدن وجود دارد هم، احتمال تعلق آن به وی را بالا میبرد. یکی بودن مکان دفن رضاشاه با جایی که جسد از آن به دست آمده هم مزید تقویت است. بهویژه که تلاش آقای خلخالی در ابتدای انقلاب برای دستیابی به جسد، ناکام ماند. دست آخر اینکه جسد بیگمان مومیایی است و این در حالی است که ما در تاریخ ایران، برخلاف تاریخ مصر، پدیده مومیایی کردن جسد شاهان را هرگز نداشتهایم؛ البته به جز مورد استثنایی رضاشاه که همه منابع آنرا تایید میکنند.
البته در این میان، دو شخصیت عبدالله شهبازی و خسرو معتضد و به نام مورخ، انتساب این مومیایی به رضاشاه را رد کردهاند. هر دوی این افراد، نه تنها از سوی استادان تاریخ بهعنوان تاریخنگار شناخته نمیشوند، بلکه هر دو دارای دیدگاههای جنجالی و حتی گاه متناقض هستند.
در این مورد هم، عبدالله شهبازی مدعی است که رضاشاه را کفن کرده و به خاک سپردهاند؛ در حالیکه آخرین تصویر رضاشاه پیش از خاک سپاری، او را با لباس شاهی نشان میدهد. آقای عبدالله شهبازی هرگز اشاره نمیکند که در کدام منبع خوانده که رضاشاه کفن شده است.
آقای خسرو معتضد هم مدعی است مومیایی رضاشاه در قاهره است؛ بدون هیچ سند و مدرکی و تنها بر پایه حدس و گمان شخصی. البته تنها یک بار به کتاب خاطرات آقای خلخالی استناد میکند که خلخالی هم در آنجا بدون هیچ سند و مدرکی، باور به بردن استخوانهای رضاشاه توسط فرزندش به لسآنجلس دارد. اما چون بودن این استخوانها در لسآنجلس با فرضیه خسرو معتضد ناهمخوان است، او چند سطر پایینتر و بدون توجه به اینکه خودش به این کتاب استناد کرده، دیدگاههای آقای خلخالی را منبع موثقی نمیداند.
بر کسی پوشیده نیست که شایعه خروج استخوانهای رضاشاه توسط پسرش را آقای خلخالی درست کرده بود تا بر ناکامی تلاش بیست روزهاش برای تخریب این بنا و یافتن جسد رضاشاه سرپوش بگذارد.
نگارنده این سطور عمیقا باور دارد چنین دیدگاهی از سوی این افراد، حتی نه بر پایه حدس و گمان، بلکه برگرفته از ایدئولوژیشان است. بهویژه اگر نگاهی به سایر دیدگاههای ایشان داشته باشیم.
آنچه مشخص است، لزوم نگهداری این جسد، بررسیهای دقیق و اعلام نتایج، و سپس تصمیمگیری درباره آن خواهد بود. اگر همه این فرایند آشکارا و با نظارت عمومی و زیر نظر متخصصان انجام شود، بازار شایعات بیگمان سرد خواهد شد. در همین دو روزه شایعات بسیاری دهان به دهان میشود که جای بازگو کردنشان در اینجا نیست. اما برخی از این شایعات هم که شاید رنگ و بوی واقعیت داشته باشد، امیدوارکننده است. مثلا اینکه امام خمینی با وجود همه انتقاداتی که به رژیم پهلوی داشت، راضی به تخریب قبر رضاشاه نبود و در این زمینه آقای خلخالی را سرزنش کرده بود.
اکنون چهل سال از سر آمدن رژیم پهلوی گذشته است. دوران حرکات هیجانی به سر آمده و انتظار رفتارهای پختهتر میرود. همانگونه که رئیس کمیته میراث فرهنگی شورای شهر هم گفت، این جسد اکنون بخشی از میراث فرهنگی کشور است و باید نگهداری شود. فهم درستی یا نادرستی تعلق این جسد به رضاشاه هم در سده بیست و یکم، کاری ساده است؛ البته اگر کار را به کاردان بسپاریم.
بههرحال تاریخ قضاوت خواهد کرد. رضاشاه با آن دبدبه و کبکبهاش رفت. ما و دیگران هم میرویم. اما داوری تاریخ دربارهمان خواهد ماند. همانگونه که داوری تاریخ بر رضاشاه نیز مانده است.
یه ذره از خودت مایه بزار