bato-adv
کد خبر: ۳۷۵۰۷۴

ماجرای مرموز یک قتل در پوشش تصادف رانندگی

«هوا به تاریکی می‌زد که کنار جاده شهرک مهرگان (جاده سیمان) رسیدیم در این هنگام یک دستگاه خودروی سفید رنگ پژو ۲۰۶ توجه ما را به خود جلب کرد. خودرو به طرز مشکوکی در کنار جاده توقف کرده بود، ولی به خاطر این که شیشه‌های آن دودی بود، هیچ کدام نتوانستیم داخل آن را ببینیم که آیا راننده‌ای دارد یا نه! در عین حال به حرکت خودمان ادامه دادیم. هوا دیگر کاملا تاریک شده بود که برای رفتن به روستا از عرض وارد جاده شدیم، اما ناگهان دیدم که راننده ۲۰۶ آن را روشن کرد و با سرعت به سمت ما آمد...»
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۹ - ۰۳ مهر ۱۳۹۷
ماجرای مرموز یک قتل در پوشش تصادف رانندگی
 
سپیده دم ششم شهریور بود که خبر مرگ مرد ۴۵ ساله‌ای در بی سیم‌های پلیس پیچید. این مرد که «جواد» نام داشت از حدود یک هفته قبل و در پی سانحه تصادف، در بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد به کما رفته بود که در نهایت معالجات پزشکان موثر واقع نشد و مجروح این حادثه بر اثر عوارض ناشی از ضربه مغزی جان سپرد.

به گزارش خراسان، با آن که در بررسی‌های اولیه همه صحنه‌ها بیانگر یک سانحه رانندگی بود، اما خانواده مرد ۴۵ ساله مدعی شدند که او چند روز قبل از وقوع تصادف توسط برخی افرادی که دچار اختلافات ملکی بودند، تهدید شده است.

با این ادعا، ماموران کلانتری ماجرا را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند. قاضی «کاظم میرزایی» با شنیدن موضوع تصادف بلافاصله به ماجرا مشکوک شد و دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد. او دقایقی بعد خود نیز عازم سالن کالبد شکافی شد تا از نزدیک پاسخی برای سوالات خود بیابد.

پزشکان ضربه مغزی «جواد» (مرد ۴۵ ساله) را تایید کردند، اما جمله تهدید مرد ۴۵ ساله توسط افراد دیگر موضوعی بود که بازپرس ریزبین و نکته سنج ویژه قتل نمی‌توانست به راحتی از کنار آن عبور کند بنابراین مقام قضایی تحقیقات میدانی خود را از همان سالن تشریح پزشکی قانونی آغاز کرد.

باجناق کوچک مقتول که در محل حضور داشت به عنوان آخرین فردی که هنگام تصادف همراه «جواد» بود مورد پرسش‌های تخصصی قاضی میرزایی قرار گرفت. او گفت: اوایل شب سی و یکم مرداد بود که من و جواد و تعدادی از فرزندان کوچک و بزرگ از خانه خارج شدیم. آن روز جواد مهمان ما در روستای فارمد بود. هوا به تاریکی می‌زد که کنار جاده شهرک مهرگان (جاده سیمان) رسیدیم در این هنگام یک دستگاه خودروی سفید رنگ پژو ۲۰۶ توجه ما را به خود جلب کرد. خودرو به طرز مشکوکی در کنار جاده توقف کرده بود، ولی به خاطر این که شیشه‌های آن دودی بود، هیچ کدام نتوانستیم داخل آن را ببینیم که آیا راننده‌ای دارد یا نه! در عین حال به حرکت خودمان ادامه دادیم. هوا دیگر کاملا تاریک شده بود که برای رفتن به روستا از عرض وارد جاده شدیم، اما ناگهان دیدم که راننده ۲۰۶ آن را روشن کرد و با سرعت به سمت ما آمد.

همه چیز در یک لحظه رخ داد و دست من به شدت به آینه بغل خودرو خورد که شیشه آن شکست. فکر کردم پژو ۲۰۶ با کودکان تصادف کرد برای همین به سرعت به اطرافم نگریستم دیدم بچه‌ها به آن سوی جاده گریخته اند، ولی باجناقم روی زمین افتاده است.

پژو در نزدیکی محل تصادف متوقف شد در این هنگام فردی را دیدم که از در عقب در حالی که شمشیر یا چماقی در دست داشت، از خودرو پیاده شد، اما سرنشین دیگر خودرو مانع از آمدن آن فرد به سوی ما شد و آن‌ها در تاریکی شب از صحنه تصادف گریختند. من که نگران وضعیت باجناقم بودم با اورژانس تماس گرفتم و از او حالش را جویا شدم. «جواد» که هنوز گرم بود نمی‌فهمید که سرش باد کرده است و برای آن که من نگران نشوم، می‌گفت: چیزی نیست.

با وجود این من ضربه هولناکی را که به سرش وارد شده بود حس می‌کردم وقتی اورژانس رسید او را به بیمارستان طالقانی انتقال دادند. پزشکان با مشاهده وضعیت وخیم «جواد» بلافاصله دستور اعزام او را به بیمارستان شهید هاشمی نژاد صادر کردند، ولی او از همان دقایق اولیه به کما رفت تا این که صبح ششم شهریور جان سپرد.

قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد که از همان بازجویی‌های آغازین پرونده، به جنایی بودن آن ظن برده بود بلافاصله دستور بازبینی دوربین‌های ترافیکی و بررسی پیامک‌ها و تماس‌های تلفنی مقتول را صادر کرد. هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که مشخص شد خودروی ۲۰۶ حدود ۴۵ دقیقه در محل تصادف در کنار جاده متوقف بود. در این لحظه بود که مقام قضایی دستور دستگیری مالک ۲۰۶ را صادر کرد، اما هنوز چند ساعت از صدور این دستور نگذشته بود که تازه داماد ۲۵ ساله‌ای به کلانتری مهرگان رفت و خود را عامل تصادف شب سی و یکم مرداد معرفی کرد.

او گفت: آن شب مراسم عقدکنان من و نامزدم در حال برگزاری بود که با مردی عابر در جاده تصادف کردم ابتدا تصورم بر این بود که خودرو را به چند کودک زده ام، ولی بعد فهمیدم که با یک مرد تصادف کرده‌ام از طرفی ترسیده بودم و از طرف دیگر مراسم عقدکنان در حال برگزاری بود به همین دلیل از محل گریختم با خودم گفتم بعد از برگزاری مراسم خودم را تسلیم قانون می‌کنم!

اما این اظهارات او برای قاضی ویژه قتل عمد قانع کننده نبود به همین دلیل اتهام قتل عمد را به وی تفهیم کرد و او را با صدور قرار قانونی در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار داد تا زوایای تاریک این پرونده روشن شود.

تازه داماد ۲۵ ساله وقتی ماجرا را این گونه دید، دستانش به لرزه افتاد و بیان کرد که قصد دارد حقیقت موضوع را بگوید. او دوباره لب به اعتراف گشود و گفت: من خودروی ۲۰۶ را چند روز قبل از فرد دیگری خریدم. آن‌ها به من گفتند این خودرو یک تصادف داشته و کوپنی از آن را برای این منظور بریده ایم البته اگر ماجرا به دادسرا کشید ما برایت وکیل می‌گیریم و موضوع را حل می‌کنیم! به همین دلیل هم من ماجرای تصادف را به عهده گرفتم!

گزارش‌ها حاکی از آن است که بررسی‌های غیرمحسوس که با صدور دستورات قضایی توسط کارآگاهان اداره جنایی با سرپرستی سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس دایره قتل) صورت گرفت، بیانگر آن بود که جوان ۲۵ ساله نسبت فامیلی با فروشنده صوری خودرو دارد.

دادگاه مشهد
بنابراین دیگر شکی باقی نمی‌ماند که این پرونده رنگ جنایی دارد به همین دلیل پرونده مذکور در چند شاخه اطلاعاتی و از زوایای مختلف در چنگال عدالت قرار گرفت و از فردی به نام «م» سخن به میان آمد که فروشنده خودرو بود.

روز دوشنبه گذشته قاضی میرزایی دستور دستگیری «م» را به اتهام ارتکاب قتل عمد صادر کرد و این فرد نیز در یک عملیات هماهنگ که با نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) همراه بود، در دام قانون افتاد. او در حالی که سعی می‌کرد با تناقض گویی خود را بی گناه نشان دهد وقتی صبح روز گذشته مقابل سوالات تخصصی قرار گرفت دیگر چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید.

این مرد ۳۴ ساله که مقابل قاضی کاظم میرزایی قرار گرفته بود ناگهان در میان‌های های گریه گفت: قطعه زمینی را در منطقه خریده بودم، ولی فردی آن را تصاحب کرده بود و ادعا می‌کرد که آن زمین متعلق به اوست! به دنبال راه چاره‌ای می‌گشتم که به یاد باجناق «جواد» افتادم، چون او بازنشسته نظامی بود و می‌توانست برای رفع تصرف به من کمک کند، ولی من با باجناق او دوست بودم به همین دلیل با باجناق «جواد» (مقتول) تماس گرفتم و موضوع را گفتم او هم گوشی را به «جواد» داد.
 
وقتی ماجرا را توضیح دادم او گفت: کسانی را که مدعی هستی زمین تو را تصرف کرده اند از بستگان من هستند مبلغی به آن‌ها بده و با رضایت موضوع را خاتمه دهید من هم گفتم ۵۰۰ تومان می‌دهم. جواد گفت: منظورت ۵۰۰ هزار تومان است آن ملک پنج میلیارد می‌ارزد آن وقت تو می‌خواهی فقط ۵۰۰ هزار تومان بدهی؟! متهم ادامه داد: وقتی تماس قطع شد من دیگر با او تماس نداشتم تا این که آن شب به طور اتفاقی او و باجناقش را کنار جاده دیدم و با خودرو به او کوبیدم! قصد کشتن نداشتم فقط می‌خواستم پایش یا دستش را بشکنم که ماجرای اختلاف زمین را پیگیری نکند. تقصیر خودش بود! او ما را تحریک کرد و ...

با اعترافات صریح متهم، ماجرای این پرونده جنایی که نقاب تصادف داشت با بررسی‌های دقیق قضایی به سرانجام رسید و متهم برای ادامه بازجویی‌ها در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت.
bato-adv
مجله خواندنی ها