به گزارش ایکنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «رسالهای درباره طبیعت آدمی» نوشته دیوید هیوم امروز ۸ مهر با حضور جلال پیکانی مترجم اثر، مرتضی مردیها، پژوهشگر فلسفه و رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، به همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم با همکاری خبرگزاری ایبنا در سرای اهل قلم برگزار شد.
پیکانی در آغاز سخنانش گفت: حوزه کار من فلسفه تحلیلی و معرفتشناسی است و من متخصص فلسفه هیوم نیستم و به اعتبار کار در حوزه معرفتشناسی به این نتیجه رسیدم که معرفتشناسی به طور خاص و فلسفه تحلیلی به طور عام بدون رجوع به هیوم به صورت عمیق فهمیده نمیشود. اساسا آشنایی با کار هیوم دشوار بود و مقداری کار طول کشید و ترجمه از سال ۹۰ الی ۹۶ انجام شد. بعد و قبل از انتشار نیت بنده این بوده است که با دریافت نقد منتقدان، ویراست جدیدی ارائه بدهم.
وی ادامه داد: انتشار این کتاب منوط به آن شده بود که مقدمهای نوشته و توضیح داده شود که تفکر هیوم نادرست است که من چند مقدمه نوشتم که مورد قبول نبود و درمقدمه آخر متنی اغراق شده نوشتم که مورد پذیرش واقع شده و کتاب با آن منتشر شد. این مقدمه خود در معرض نقد بوده است.
مترجم این اثر تصریح کرد: علی القاعده ترجمه این کتاب باید به روش نورتن صورت میگرفت، اما من بعد از اوسط کار با آن آشنا شدم و به کار بستم. کتاب سوم این اثر بر اساس این ویرایش انجام شده است، اما به خاطر هماهنگی از شمارهگذاری اجتناب شده است که در ویراست بعدی این کار انجام خواهد شد.
در ادامه این نشست مردیها گفت: من خود با مقدمه درگیری پیدا کردم و ما با این پدیده آشنا هستیم و معلوم بود این مقدمه محصول بخش ممیزی وزارت ارشاد بوده است، اما به نظر میرسد مقدمه از مرحله رقص گذشته و به مرحله خوشرقصی رسیده است که با توضیح مترجم سبب این موضوع مشخص شد. این از برکت دولتی است که انتظار میرفت در آن از این سختگیریها اجتناب شود.
وی ادامه داد: ما از بسیاری از اندیشمندان بزرگ آثاری در فارسی داریم، اما هیوم به عنوان بزرگترین فیلسوف دوره مدرن اثری در ادبیات فارسی نداشته است. اما خوشبختانه در این چند سال اخیر اکثر کتب او به صورت مطلوبی ترجمه شده، هرچند هنوز هم کتابی درباره هیوم ترجمه نشده است.
مردیها تصریح کرد: در نظام تدریس فلسفه ما نیز فلاسفه انگلیسی مورد غفلتی آگاهانه بودهاند، این در حالی است که برای فلاسفه آلمانی ترمهایی به صورت جداگانه اختصاص داده میشود و تنها ۲ واحد به فیلسوفان انگلیسی اختصاص دارد که آن هم تدریس نمیشود. برخی معتقدند که فلاسفه آلمانی دردمند هستند و به همین خاطر بیشتر به درد ما میخورند، اما سفره فلاسفهای مانند هگل کسی را ناامید برنمیگردانند و برای مثال جنگ دوم جهانی را جنگ بین هگلیان راست و هگلیان چپ خواندهاند و به نظر میرسد در کشکول فلاسفه آلمانی همه چیز یافت میشود.
وی با بیان اینکه حتی خود آلمانیها هم فلسفه آلمانی را به جد نگرفتهاند، گفت: اگر آلمانیها به فلسفه خود توجه میکردند، به قدرتی جهانی تبدیل نمیشدند. هیچ یک از خصوصیات جامعه آلمانی محصول فلسفه آلمانی نیست، اما ما به دلیل اینکه با دنیای آمپریست نمیتوانیم ارتباط بر قرار کنیم و با تاریخ آنها در حدود ۷۰۰ سال فاصله داریم، به سراغ عرفانیات و دازاینیات فلسفه آلمانی میرویم که خود آنها و مفسرانشان هم نفهمیدهاند که چه میگویند و هرگز فلسفه آلمانی گرهای از ما باز نمیکند.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: فلسفه انگلیسی در واقع فلسفه نیست، به این معنا که همان طور که در قرن ۱۷ آنچه به عنوان فلسفه خوانده میشد، به رشتههای مختلفی تبدیل شد، در انگلستان نیز علوم انسانی از آن جدا شد و ما شاهد توجه به تجربه و مشاهده در فلسفه انگلیسی هستیم.
وی افزود: هیوم از مهمترین آن فلاسفه است که سنت فکری او با هابز آغاز شده است. آنها میخواستند در این حوزه هم مباحث به صورت دو دو تا چهار تا مطرح شود و هر چند علوم انسانی تن به آزمونپذیری نمیدهد، اما بحث این بود که راه این است. آنها به بشریت یاد دادند که علم یک راه بیشتر نیست. هر چند ما امروز در خود فیزیک هم قوانینی به وضوح قانون گرانش نداریم، اما میزان قدرت نظریههایی مانند گرانش محصول آوازهای است که در این خصوص مطرح شده است.
مردیها تصریح کرد: مسئله فلاسفه انگلیسی این بود که علم یک علم است، اگر چه میتواند طیفی باشد که به میزانهای مختلف واجد تجربهپذیری است. چیزی که راه را منحرف کرد موضع هیوم در مقابل الهیات بود. دلیلی نداشت که هیوم این کار را انجام دهد. هیوم یک محافظه کار بود که وجود نهاد دین را مثبت ارزیابی میکرد اما در افتادن حماسهوار او با مباحث دینی قابل فهم نیست و این باعث شده است که فلسفه هیوم دافعه داشته باشد.
وی ادامه داد: بسیاری هیوم را شناختشناس میدانند اما اصل کار او تلاش برای بنیانگذاری علوم انسانشناسی، اخلاق، سیاست و اقتصاد بوده، اما چون مقدماتی نظری تمهید کرد که در آن زمان جذابیت پررنگتری داشت، کار اصلی در سایه واقع شد.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: هیوم میخواست بگوید به رغم فلسفه پیش از او، ما معیارهای قابل فهمی برای چیستی انسان داریم. او به دنبال آن بود که عوارض جامعه انسانی چیست و چه راهحلهایی میتواند وجود داشته باشد. پیش از فلسفه هیوم، اعتقاد رایج این بود که انسان موجودی علاقمند به ملکوت بود. موجودی که قوه ادراک کلیات را دارد و انسان انضمامی مد نظرنبود و برنامه ارائه شده برای چنین انسانی به این منظور بود که هر چه زودتر او به ملأ اعلی پرواز کند.
مردیها تصریح کرد: امیداوارم با حرکت مبارکی که با ترجمه آثار هیوم و سنت تجربهگرائی شده است، ما در آینده شاهد اقبال بیشتر به این نوع تفکر باشیم.
ماحوزی در آغاز سخنانش و در ادامه این نشست، گفت: بسیار خرسندم که این کتاب به متون فلسفی ما اضافه شده است و جاهای خالی که ما باید آنها را بخوانیم، پر کرده است. عمده آشنایی قبلی من مجموعه منابعی است که در ایران در خصوص هیوم وجود داشت و عمدتا در تاریخهای فلسفه آمده بود.
وی افزود: این کتاب خیلی بیشتر از تحلیلی در باب معرفت و اشیاست. پرداختن به قوای ذهن چنان که در کانت صورت گرفته است و دقتهای او برای مرزهای قوای ذهن قابل توجه است و به نظر میرسد کانت جابجا خود را با هیوم درگیر میکند و حد و مرزهای او را مشخص میکند. اینکه تولیدات فاهمه برای عقل چقدر خواهد بود و ارتباط قوا با هم چگونه است، محل دقت کانت بوده است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ادامه داد: به لطف این کتاب، میتوان طرف دومی برای کانت در نظر گرفت که هیوم چگونه فکر میکند و اگر قرار بود به کانت پاسخ دهد، چگونه میتوانست باشد. در حوزه رفتاری در مقابل بحث طبیعت بشری چه تصور دیگری در مقابل تلقی آلمانی کانت میتواند باشد. کانت ایده این وحدت را در نزاع دانشکدهها به ایده وحدت علوم و روح دانشگاه میپردازد که بتواند دانشکدههای مختلف را واکاوی کند که بعدتر، جریان آلمانی آن را به ارث برد.
ماحوزی تصریح کرد: مبارک بودن این کتاب از این جهت است که پاسخ هیوم را به ایده دانشگاهی کانت ارائه میکند. استفاده دیگری که میتوانیم از هیوم در این وضعیت داشته باشیم، تحلیل شرایط ایران فعلی است که کمک میکند آن را تحلیل کنید.
در ادامه این نشست، پیکانی در پاسخ به پرسش خبرنگار ایکنا در خصوص اینکه آیا ارتباطی بین فلسفه اسلامی و فلسفه هیوم وجود دارد؟ گفت: البته من در مقدمهای که شرح آن را گفتم بیان کردهام که ما باید هیوم را در خدمت حکمت خالده قرار دهیم. ما تاکنون مواجهه صادقانهای با فلسفه غرب نداشتهایم و سعی کردهایم تا فیلسوفان غربی را تطهیر کنیم. فلاسفهای که قابل تطهیر نبودهاند را کنار گذاشتهایم. ما با جملهای که از کانت نقل کردهایم، یعنی اینکه او گفته است «هیوم مرا از خواب جزماندیشی بیدار کرد» در حق هیوم ظلم کردهایم.
پیکانی تصریح کرد: این جمله کتمان سهم هیوم و نوعی کوشش برای سانسور هیوم است، چون با این جمله در واقع ما میگوییم که کانت درساش را از هیوم گرفته و دیگر به او نیازی نیست و ما هیوم و امثال او را تنها به اجمال میخوانیم و به کانت میپردازیم.
وی ادامه داد: فلسفه غرب را نمیتوان از کانت آغاز کرد و این کار در واقع خطائی آگاهانه است. هیوم قابل تطهیر نبود و نیست و ماهیت فلسفهاش این اجازه را به ما نمیدهد. ما با کانت فلسفه را پیش بردیم، اما امروز به جائی رسیدهایم که تلاش کنیم بفهمیم که هیوم چگونه کانت را از خواب جزمی بیدار کرد.
مترجم این اثر تصریح کرد: هیوم میراث فلسفی ما را حفظ و ارتقا نمیدهد. هیوم به مبانی متافیزکی ذاتگرایانه دکارتی و ارسطوئی حمله میکند. به طور کلی با سنت پیش از خود وارد ستیز میشود و از این رو نمیتوان او را تطهیر کرد.
پیکانی ادامه داد: هیوم خود میدانست که ممکن است که از فلسفهاش سوءاستفادههایی بشود، از این رو صراحتهایی دارد که این امکان را منتفی ساخته است. ما در فلسفه غرب به جائی رسیدهایم که وقتی با امثال هیوم مواجه میشویم، باید تکلیف خود را مشخص کنیم، ما یا باید نگاه تجربهگرایانه را انتخاب کنیم و یا در جانب سنت خود بایستیم و هیوم هیچ درسی برای فلسفه ما ندارد و نمیتوان رخنههای عظیمش را با آن برطرف کرد.