علی بیگدلی در اعتماد نوشت: شکاف و اختلاف نظر در میان کشورهای غربی هرچند هنوز به یک مقابله تمامعیار تبدیل نشده است، اما به شکل خطرناکی جهان امروز را در تهدید یک اختلاف ایدئولوژیک مرگبار تازه از جنس جنگهای جهانی اول و دوم قرار داده است.
رفتار رهبران غربی با یکدیگر در مراسم بزرگداشت یکصدمین سال پایان جنگ جهانی دوم، اختلافنظرهای آشکار میان امریکا و اروپا، شکلگیری نهضتهای ملیگرایانه و راست افراطی در نیمکره غربی و وحشت از فروپاشی اتحادیه اروپا، درست یک قرن پس از پایان اولین جنگ جهانی با محوریت اروپا، جهان را بار دیگر در معرض تنشهایی مشابه قرار داده است. مطرح شدن موضوع ارتش اروپایی و استقلال امنیتی اروپا از شریک آن سوی اقیانوس اطلس از طرف امانوئل ماکرون، رییسجمهور فرانسه، باعث بدخلقی و ناخرسندی رییسجمهور امریکا شده است.
این اولینبار نیست که فرانسویها پیشنهاد تشکیل یک نیروی امنیتی مستقل از امریکا را مطرح میکنند. اولینبار فرانسوا اولاند، رییسجمهور پیشین فرانسه بود که پیشنهاد تشکیل یک ناتوی اروپایی را مطرح کرده بود، موضوعی که در همان زمان و در دوران دولت باراک اوباما هم باعث رنجش امریکاییها شده بود. در آن دوران پاسخ امریکا به فرانسه، تهدید به بستن چتر امنیتی امریکا و انتقال تمرکز دفاعی امریکا به شرق بود.
اوباما معتقد بود که امریکا دیگر در اروپا و خاورمیانه منافع امنیتی چندانی ندارد و تمرکز دفاعی این کشور باید به اقیانوس آرام و رقبای شرقی منتقل شود. سخنرانی اوباما در استرالیا و اعلام تغییر استراتژی امریکا از غرب به شرق و تلاش این کشور برای خروج از خاورمیانه در واقع آغاز یک رویارویی ناخواسته میان دو سوی آتلانتیک بود.
اروپاییها نسبت به جمع شدن چتر امنیتی امریکا و خلأ توان دفاعی در برابر روسیه و تنشهای خاورمیانه نگران بودند و از ناتوانی خود در استقلال دفاعی به ستوه آمدهبودند و امریکا هم از گسترش نفوذ و قدرت چین در شرق آسیا و هزینههای سنگین حضور نظامی در خاورمیانه و بیمیل اروپا به تقبل حجم بیشتر هزینههای نظامی ناتو، ناخرسند بود.
هرچند هر دو رییسجمهور در واشنگتن و پاریس، جای خود را به اسلافی با طرز تفکر متفاوت دادهاند، اما این اختلاف نظر، همچنان بر جای خود باقی مانده است. اینبار رییسجمهور فرانسه بود که مساله تشکیل ارتش اروپایی برای مقابله با خطر امریکا و روسیه را مطرح کرد و ترامپ به تندی به این پیشنهاد پاسخ داد. امانوئل ماکرون، هر چند در انظار عمومی تلاش میکند تا ظاهر روابطش با دونالد ترامپ را گرم و صمیمی نشان دهد، اما در سخنرانیهای خود، رییسجمهور امریکا را بدون ذکر نام و... غیرمستقیم از طعنههای تند بینصیب نمیگذارد.
او در سخنرانی خود، عملا تفکری را که ترامپ به عنوان نماینده ارشد آن در جهان امروز معرفی میشود به سینه دیوار کوبید و گفت: جهان امروز دچار شکاف غریبی شده است که اگر جلوی آن گرفتهنشود، تکرار تجربه تلخ جنگهای جهانی ناگزیر است. او از جنبشهای ناسیونالیستی و راست افراطی، به عنوان یک خطر جدی و فوری برای جهان غرب نام برد. دونالد ترامپ، همتای امریکایی ماکرون که به تازگی خود را یک ناسیونالیست خواندهبود، عملا خود را مخاطب این پیام میداند.
دونالد ترامپ که با شعار «نخست امریکا» توانست رای مردم امریکا را جمع کند، امروز به نماد جنبشهای راست افراطی با شعارهای میهنپرستانه و ملیگرایانه افراطی تبدیل شده است که روز به روز در نیمکره غربی در حال رشد هستند و از اتریش، هلند و سوئد تا برزیل در قاره امریکا، یک به یک در حال فتح سنگرهای سیاسی هستند. حتی در میان قدرتمندترین کشورهای اتحادیه اروپا، یعنی آلمان و فرانسه هم خطر قدرت گرفتن راستگرایی، بیخ گوش دولتهای طرفدار اتحادیه اروپا احساس میشود.
در فرانسه طی سه دوره انتخابات اخیر ریاستجمهوری، مارین لوپن، رهبر حزب راستگرای افراطی جبهه ملی توانسته است آرای خود را از ۱۸درصد در سال ۲۰۱۲ به ۳۵ درصد در سال ۲۰۱۷ برساند، در آلمان هم خطر بازگشت راست افراطی با قدرت گرفتن حزب «آلترناتیو برای آلمان» و برجسته شدن مساله مهاجران خارجی، جدی شده است.
تصادفا به همان اندازه که سردی روابط میان فرانسه و امریکا نشان از نگرانیهای امنیتی اروپا و غرب دارد، گرما و صمیمیت روابط ماکرون با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان هم نمایشی از همین نگرانی است. ماکرون و مرکل در شرایطی یکدیگر را در صدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول در آغوش میکشند که از آن زمان تاکنون، دو کشور در وحشتی پایانناپذیر از قدرت دیگری به سر بردهاند.
فرانسه در دو جنگ جهانی متوالی، اولین هدف جهانگشایی حاکمان وقت در آلمان بود. وحشت از بازگشت ملیگرایی و راستگرایی افراطی، شکسته شدن وحدت ناشی از کارآمدی اتحادیه اروپا و آغاز طمعورزی و انتقامجویی اروپایی، رهبران آلمان و فرانسه را برای حفظ وضع باثبات موجود به تکاپو انداخته است. ملیگرایانی که امروز جهان را در معرض تهدید قرار دادهاند، ماهیتی تهاجمی دارند. مساله ملیگرایی معاصر، نوعی افتخار به ملیت و تلاش برای همهگیر کردن ارزشهای ملی کشورهای غربی نیست، بلکه نوعی نفرتپراکنی و بیگانهستیزی فعال است.
مرکل و ماکرون، به ویژه بعد از رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا، آخرین ستونهای باقیمانده سنت وحدت اروپا و ارزشهای مشترک غربی هستند، که تلاش میکنند در برابر فتح سنگرهای آلمان و فرانسه از سوی راست افراطی و بدلهای دونالد ترامپ و فروپاشی کامل اتحادیه اروپا جلوگیری کنند. مرکل و ماکرون اطمینان دارند که اگر این آخرین سنگرها هم از دست بروند، سرنوشت ناگزیر غرب در ید قدرت راستافراطی و ملیگرایی تهاجمی خواهد بود.