نرگس از دیگر ساکنان ده ونک از ما میخواهد صدایشان را به گوش مسئولان برسانیم. او میگوید: از همان ۸۰ سال قبل هیچ سندی برای خانههایمان ندادند، اما ما سند بسیار قدیمی که نشان میداد پدرم سال ۱۳۲۱ کارمند این کارخانه بوده است را به آنها نشان دادیم. ما چگونه ثابت کنیم که اینجا خانههایمان است؟ کاغذهای قدیمی هم داریم که هزینه این خانهها را کارخانه هر ماه از حقوق پدرم کم میکرد، ما به صورت مجانی ننشستهایم و پول خانهها را همان چند دهه قبل پرداخت کردهایم. ما حاضر به ترک خانههایمان نیستیم، اما در این مدت آنقدر به ما ترس و استرس دادند که برخی از همسایهها سکته کردند و چند وقت قبل یکی از خانمها به دلیل فشار زیاد عصبی فوت کرد.
رویداد۲۴ نوشت: نام «ده ونک» این روزها زیاد شنیده میشود؛ محلهای قدیمی در تهران که ساکنان آن روبروی خانههایشان لودرهای پارکشده و آمادهای میبینند! مدتی است دانشگاه الزهرا مدعی تملک خانههایی است که ساکنان منطقه حدود ۸۰ سال است آنجا اقامت دارند. در بیانیه دانشگاه الزهرا آمده است «این زمینها در تاریخ ۴ شهریور سال ۸۱ با تقاضای دانشگاه از دولت و به موجب مصوبه ت۲۱۲۴۰ و ﻫ۲۷۰۰۷ که مقرر میدارد براساس اصل ۱۲۷ قانون اساسی، تصمیمی به شرح زیر به هیأت وزرا جهت اجرا ابلاغ میگردد، به دانشگاه الزهرا واگذار شده است.»
خانههای ده ونک، مجموعهای از چند خانه است که بیش از ۸۰ سال قبل برای کارمندان و کارگران کارخانه ماسک سازی و نساجی که واقع در این محل بود ساخته شده بود. این خانهها که درست در پشت دانشگاه دخترانه الزهرا قرار دارد، چندسال است مورد مناقشه قرار دارد و آرامش و زندگی را از مردم این منطقه گرفته است.
مسئولان دانشگاه الزهرا از دوره زهرا رهنورد تا کنون گفتهاند این زمینها را خریداری کرده است و این خانوارها به صورت غصبی در این خانهها ساکن شدهاند و از ملکی که متعلق به دانشگاه است خارج نمیشوند. دانشگاهی که ساکنان همین خانهها شاهد مرحله به مرحله ساخت آن بودند! ساکنان اما گفتهاند زمینها متعلق به آنهاست و اسناد واگذاری زمین را در اختیار دارند. یکی از ساکنان منطقه سندی در اختیار رویداد۲۴ قرار داده که نشان میدهد زمینها استانداری تهران سال ۵۹ موضوع مالکیت ساکنان را پذیرفته است.
به بهانه اینکه از اداره برق هستند، به خانه همسایه هجوم بردند
پای درد دل ساکنان محله مینشینیم؛ مینو یکی از ساکنان قدیمی این محله سال ۱۳۳۰ که در ده ونک به دنیا آمده، میگوید: یکی از خانمهای مسن این محل تنها زندگی میکرد، روز قبل آمدیم بیرون و دیدیدم پلیس، اورژانس، اداره برق و ... در محل حاضر هستند. ماموران به خانه این خانم رفته بودند و با بهانه اینکه از اداره برق آمدهاند، به داخل خانه هجوم میبرند، تمامی وسایلش را به خاوری که از قبل آوردهاند انتقال میدهند و از خانه بیرونش کردند و خانه را جلوی چشمانش خراب کردند.
مینو میگوید دانشگاه الزهرا ادعا میکند این زمینها را خریداری کرده است، در صورتی که کذب محض است. این خانهها بعد از جنگ جهانی دوم ساخته شده است. اینجا یک کارخانه ماسکسازی بوده و در گذشته به دلیل اینکه اینجا یک روستا بوده و از شهر بسیار دور، صاحبان کارخانه به کارمندان و کارگران خود که معمولا به دلیل مسافت طولانی همیشه دیر به محل کار میرسیدند، اعلام کرد در این خانهها ساکن شوند. اکنون میگویند این خانه و زمینها متعلق به دانشگاه است و با اجبار و زور میخواهند خانههایمان را از ما بگیرند. اصلا چه سندی بالاتر از اینکه دانشگاه چند سال بعد از حضور ما در این خانهها ساخته شد؟
نگرانی در چهره اعضای خانواده موج میزند؛ گویا هر لحظه آمادهاند برای اینکه ماموران به یکباره به داخل خانه بریزند و آنها را بیرون کنند.
کلانتری محل حاضر نشد مردم را بیرون کند؛ ماموران را از منطقه دیگری آوردند
پسر خانواده به بحث اضافه میشود و میگوید: مامورانی که برای تخریب آمده بودند را از منطقههای دیگری آورند، زیرا کلانتری محل حاضر به اعزام نیرو نشد و میگفت ما با مردم این منطقه نان و نمک خوردهایم. زمانی که برای تخریب خانهها آمده بودند، ماموران میگفتند به ما گفتهاند عدهای از اراذل و اوباش در این منطقه خانههای دولت را غصب کرده و حاضر به جابجایی نیستند.
او به خاله مسن ۸۰ سالهاش که در گوشهای از خانه نشسته است و به دلیل شرایط جسمیاش به سختی مشغول خواندن نماز است اشاره میکند و میگوید: خاله من ۸۰ ساله است و در همین خانه به دنیا آمده است، چگونه مدعی هستند که این زمینها برای آنها است؟ آیا رهبری و رئیس جمهور از شرایط ما اطلاع ندارد؟ چرا برای ظلمی که در حق ما میشود، اقدامی نمیشود؟ پس چه شد آن عدلی که از آن صحبت میکردند؟ ما جوانهایمان را در جنگ و انقلاب از دست دادهایم، آیا این حقمان است؟
به ماموران گفته بودند اراذل اینجا زندگی میکنند
مینو میان سخنان پسرش میآید و میگوید: به همه دروغ گفتهاند که ما اراذل و اوباش هستیم و با زور در این خانهها ساکن شدهایم. زمانی که یگان ویژه آمده بود به ما میگفتند «اشراری که به ما میگفتند شما هستید! به ما اعلام شده بود در اینجا اشرار و اراذل و اوباش زندگی میکنند، ما از نگرانی تا صبح نخوابیدیم و فکر میکردیم زمانی که به اینجا بیاییم این اشرار ما را با چاقو بزنند.»
مینو میگوید: من سال ۳۰ در این خانه به دنیا آمدم، پدرم کارمند این کارخانه بود. اینجا بیابان بود و هیچ امکاناتی وجود نداشت. این منطقه آنقدر دورافتاده بود که ما به تهران میگفتیم شهر! این خانهها ابتدا یک اتاق یا دو اتاق بود و به تدریج با توجه به افزایش جمعیت و فرزندآوری کارگران، این خانهها با اجازه کارخانه دیوارکشی شد و اتاق اضافه شد. زیرا اینجا بیابان بود و فضا برای گسترش خانه وجود داشت. اکنون نمیدانیم دانشگاه واقعا چه ادعایی دارد؟
دانشگاه الزهرا سال ۸۱ سند با توجه به پشتوانهای که داشت سندسازی کرد
او میگوید: دانشگاه الزهرا سال ۸۱ سند با توجه به پشتوانهای که داشت سندسازی کرد و گفتند این زمینها برای ماست و شما غاصب هستید و به دلیل این کار باید مبلغ ۳۰۰ میلیون هم به ما بپردازید. بعد گفتند اگر این مبلغ را نمیپردازید ۱۰۰ میلیون تومان از دانشگاه بگیرید و خانه را تخلیه کنید! اینجا خانه ما است و جدای از این مسئله اکنون با ۱۰۰ میلیون تومان نه تنها نمیتوان خانه خرید، بلکه باید در پایینترین منطقه شهر یک خانه کوچک اجاره کرد. ما بر چه اساسی باید خانههای خودمان را بدهیم و به اجاره نشینی روی بیاوریم؟
خانوادههای ضعیف را مجبور به مصالحه کردند
مینو توضیح میدهد که دانشگاه ابتدا خانوادههای این منطقه را شناسایی کرد و با تهدیدهای مکرر خانوادههای ضعیف و تنها را مجبور به مصالحه و ترک منطقه کرد. اگر آنها کوتاه نمیآمدند، دانشگاه جرات تخریب اینجا را پیدا نمیکرد. در این منطقه ۹۱ خانه وجود دارد که به طور کلی ۱۸ خانه تخریب و تخلیه شده است. در این چند روز که ماموران اینجا بودند، با رعب و وحشت به طور ناگهانی وارد خانهها میشدند و آب و برق را هم از بیرون قطع میکردند.
پول خانهها را از حقوق ماهانه پدرانمان کم میکردند
نرگس از دیگر ساکنان ده ونک از ما میخواهد صدایشان را به گوش مسئولان برسانیم. او میگوید: از همان ۸۰ سال قبل هیچ سندی برای خانههایمان ندادند، اما ما سند بسیار قدیمی که نشان میداد پدرم سال ۱۳۲۱ کارمند این کارخانه بوده است را به آنها نشان دادیم. ما چگونه ثابت کنیم که اینجا خانههایمان است؟ کاغذهای قدیمی هم داریم که هزینه این خانهها را کارخانه هر ماه از حقوق پدرم کم میکرد، ما به صورت مجانی ننشستهایم و پول خانهها را همان چند دهه قبل پرداخت کردهایم.
او میگوید: ما حاضر به ترک خانههایمان نیستیم اما در این مدت آنقدر به ما ترس و استرس دادند که برخی از همسایهها سکته کردند و چند وقت قبل یکی از خانمها به دلیل فشار زیاد عصبی فوت کرد.