افخمی درباره نویسندهای حرف زده که هواخواهان پروپاقرصی دارد. اما فراموش نکنیم که خود افخمی هم سرش برای اینجور دعواها درد میکند. پس منتظر ادامه داستان میمانیم.
روزنامه شهروند نوشت: «یک بار دیگر بهروز افخمی جنجال ساخت؛ اتفاقی که اول باری نیست که رخ میدهد و سینمادوستان این آب و خاک با سخنان جنجالی او آشنایی دیرینه دارند. این فیلمساز چه آن زمان که همکاری با حسین فرحبخش در فیلم عقرب را نیمهکاره رها کرد، چه زمانی که فرزند صبح را که سالها رویش کار کرده، فیلم خودش ندانست، چه زمانی که جشنواره فیلم کن را جشنواره همجنسگراها و به قول جدید دگرباشان نام نهاد و البته در موارد بیشمار دیگری در متن جنجالهای سینمای ایران بوده است. این بار انگار نوبت صادق هدایت رسیده بود...
بهروز افخمی چند روز پیش در تلویزیون حاضر شد و درباره صادق هدایت سخنانی به زبان آورد که خیلیها انگشت به دهان ماندند. او که سخنانش مورد استقبال رسانههای جریان خاصی قرار گرفت، هدایت را همجنسگرا نامید: «چیزهایی در مورد صادق هدایت هست که کم و بیش همه میدانند، ولی به وسیله روشنفکران و کسانی که هوادارش هستند، سانسور شده است. این مسأله، تمایلات همجنسخواهانه یا همجنسگرایانه یا هر چیزی است که در حال حاضر عنوان دگرباشی را برایش برگزیدند. وقتی ما چنین مسألهای را در مورد صادق هدایت بدانیم، نگاهمان به داستانها کلا تغییر میکند و متوجه خیلی چیزها میشویم که اگر این را ندانیم، معنایش را نمیفهمیم. مثلا چرا این که در داستانهای هدایت، زنان یا نفرتانگیز هستند یا رقتانگیزند یا اثیری هستند. جنبه همجنسخواهی منفعل صادق هدایت باعث نفرت یا نگاه رقتانگیز و حتی بینقص و خیلی خیالانگیز و اثیری به زن میشود.»
سخنان افخمی به خصوص در فضای مجازی طوفان به پا کرد. خیلی سریع به سیاق همیشه موافقان و مخالفان این ادعاها دو گروه شدند و شروع کردند به هم تاختند. در این بین هدایت و خود افخمی هم از ترکشهای این نبرد مجازی در امان نماندند. در جنگ و دعواهای پیشآمده، اما این نکته مغفول ماند که آیا افخمی برای این ادعاهایش سند و دلیل و مدرکی دارد؟ آیا حتی در یکی از بیشمار کتاب و مقاله و تحقیق که درباره صادق هدایت به انجام رسیده، اشارهای به تمایلات دگرباشانه این نویسنده شده است؟
پاسخ این پرسشها خوشبختانه یا متاسفانه منفی است. اتفاقا همین هم باعث شده که دوستداران هدایت و حتی آنهایی که نه هواخواه این نویسنده، که علاقهمند ادبیات داستانی این سرزمین هستند، در قبال ادعاهای بهروز افخمی برآشفتهاند.
علی دهباشی را همه میشناسیم. نویسنده و سردبیری که سالیانسال یکتنه نشریهای به اعتبار بخارا را به دندان گرفته و تا به امروز و این جایگاه غبطهبرانگیز کشانده است. او با این که سعی میکند خود را وارد بازی افخمی نکند اما از لحنش پیداست که از ادعاهای افخمی بشدت آزرده شده: «کلا از زندگی شخصی صادق هدایت یا هر نویسنده دیگری اطلاعی ندارم. اصلا هم نمیخواهم وارد این بحثهای مبتذل شوم و ضرورتی هم ندارد. این که بعضیها به هر دلیل بدون سند و مدرک درباره زندگی شخصی آدمهای دیگر و بزرگتر از خودشان حرف میزنند، دلیل ندارد که من هم وارد چنین مسائلی شوم. فقط در این حد میگویم که در هیچ کتاب فارسی به چنین مسألهای در مورد صادق هدایت اشاره نشده. از نظر شخصی هم چنین چیزی درباره هدایت نشنیدهام. کسی میتواند به این صراحت درباره یک ویژگی تا اینحد خصوصی دیگری حرف بزند که به او خیلی نزدیک باشد.»
اما آیا یک نفر میتواند با خوانش داستانها یا فیلمهای یک هنرمند به همجنسخواهی او پی ببرد؟
شهلا زرلکی، منتقد ادبی در پاسخ به این پرسش میگوید که نمیتوان به این سهولت درباره دیگری حکم صادر کرد؛ مگر این که اسناد و شواهدی در تایید مدعای مورد بحث وجود داشته باشد اما در مورد همجنسخواهی هدایت، با ملاک قرار دادن جهان داستانی و شخصیتپردازی آثار او یا هر نویسنده دیگری منتقد میتواند نتیجهگیری شخصی خودش را داشته باشد اما نمیتواند چنین حکم صریحی را صادر کند.
حبیب احمدزاده، نویسنده کتابی است درباره هدایت با نام کد۲۴ یا بوف کور چگونه ساخته و پرداخته شد؛ او سناریوی فیلم گفتوگو با سایه را هم نوشته. در مورد ادعای افخمی اما احمدزاده مایل به صحبت کردن نیست. با این که او زمانی درباره این نویسنده گفته بود که «بسیاری از حرفهایی که امروز درباره هدایت بیان میکنیم، ریشه قطعی و درستی ندارد. اتفاقا هدایت در جاهایی کاملا سنتی است. جالب است بدانید که دیدگاه هدایت در مورد زن هم کاملا سنتی است. از نظر او یا زن مطلقا فرشته و معصوم و دستنیافتنی است یا فاسد. نگاه هدایت در این زمینه اصلا روشنفکرانه و آزاد نیست، ولی ما پیروان افراط و تفریط، در ذهن خودمان یک هدایت دیگر درست میکنیم. در حالی که او قبل از خودکشیاش مینویسد، رفتیم و دل شما را شکستیم و دیدار به قیامت...»
مرجان شیرمحمدی همسر بهروز افخمی است و البته نویسندهای که سه جلد کتاب تاکنون منتشر کرده. او در مورد ادعای افخمی صحبت نمیکند اما فراموش نمیکند این نکته را یادآوری کند که «هر آدمی حق دارد نظرش را بیان کند. ما بر خلاف ادعاهایمان که دموکراسی را دوست داریم و میخواهیم جامعهای دموکراتیک داشته باشیم، عمیقا در نقطه مقابل این ادعا هستیم و هر کدام در وجود خود یک دیکتاتور کوچک داریم که دوست دارد آن چه خود دوست دارد از سوی دیگران هم تأیید شود.»
به نظر میرسد این بحث حالا حالاها ادامه خواهد داشت. به هر حال افخمی درباره نویسندهای حرف زده که هواخواهان پروپاقرصی دارد. اما فراموش نکنیم که خود افخمی هم سرش برای اینجور دعواها درد میکند. پس منتظر ادامه داستان میمانیم...»