bato-adv
کد خبر: ۳۸۴۷۹۳
احسان اقبال سعید

ایران و اعراب، حکایت تاریخ و تخیل

تاریخ انتشار: ۲۱:۴۴ - ۰۲ دی ۱۳۹۷
احسان اقبال سعید؛ حساسیت بخش بزرگی از علاقه‌مندان فوتبال در کشورمان نسبت به مسابقات فوتبال مقابل تیم‌های کشور‌هایی عربی را به کررات مشاهده کرده‌ایم. کسانی که احتمالا ترجیح می‌دهند تیم‌هایشان به دسته‌های پایین‌تر سقوط کند و با تفاضل گل بالا به مالدیو ببازند، اما در جدال با تیم‌های عربی مغلوب نشوند. این حساسیت فوتبالی را شاید گروهی تنها مختص به ورزش بخوانند و هیجانات ناشی از آن و یا حتی عموم علاقه‌مندان پرحرارت فوتبال را قشری هیجان‌زده با سطح معلومات و تحصیلات پایین و طبقات خاص بدانند که افعال و اقوال آنان چندان محل توجه نیست و به قول رند صاحب نظر "چون کف بر آب" است. اما اگر نیک بنگریم احساسات ناخوشایند نسبت به جهان عرب در میان بخش‌هایی از جامعه ولو به صورت کم‌رنگ وجود دارد و انکار حقیقت را مکتوم نمی‌گذارد.
 
در این باره می‌توان نکاتی را یادآوری کرد:
 
واژگانی، چون جهان عرب و عرب‌ها از بزرگترین باور‌های ناصحیح و غیر واقعی اذهان است. اگر عرب زبان بودن را ملاک قرار دهیم از موریتانی در شاخ آفریقا تا عمان در همین جنوب کرانه‌های خلیج فارس به زبان عربی البته در گویش‌های کاملا متفاوت که گاه برای اعراب سرزمین‌های مقصود نامفهوم است. (چیزی مثل ترکی تبریز و ترکی استامبولی) سخن می‌گویند، اما نوع زندگی و دغدغه و منافع کاملا متضادی دارند. طبعا نوع مواجهه تاریخی و روزمره ما با همسایگان عرب عراقیمان بسیار متفاوت از یک عرب زبان تونسی است و نمی‌توان همه را در یک بسته مجتمع هدف عشق یا نفرت یکسان قرار داد. تفاوت در میان عرب زبانان که در قالب ۲۲ کشور دسته‌بندی می‌شوند چنان زیاد است که در عادت کلی‌گویی و بسته و دسته‌بندی‌های ذهنی ما به راحتی نمی‌گنجد.
 
اگر به طور مثال فرهنگ عمومی در عراق و عربستان به تاکید بیشتر بر عناصر سنتی و مذهبی است در تونس تاثیر و تاثر فرهنگ فرانسه چنان شایع است که سبک زندگی یکسر متفاوتی را پدید آورده است. جالب است بدانید بانو درساف الحمدانی خنیاگر تونسی به اتفاق علیرضا قربانی خواننده ارجمند کشورمان یک آلبوم دوصدایی بسیار تاثیرگذار در تکریم حکیم عمر خیام تولید کرده اند و اگر در بخشی از کشور‌هایی عربی تقابل و تخطئه در کار است اتفاقا تفاهم فرهنگی و داد و ستد مهرابان و محترمانه بخش بزرگتری از رابطه را تشکیل می‌دهند. به قول خودمانی اش "پنج انگشت یک دست هم مثل هم نیستند".
 
بخش بزرگی از دل افکاری ایرانیان از اعراب احتمالا به حمله هزار و اندی سال قبل آنان به ایران در زمان خلیفه دوم عمر ابن خطاب به ایران بر می‌گردد. به درست یا غلط در ذهنیت بخشی از مردم ما این گونه رسوب کرده که با حمله اعراب تمدن ایران نابود شده و ادبار دامنه‌دار تاریخی و زوال اندیشه و عمل ایرانی در سال‌های بعد ناشی از آن هجوم و کتابسوزان بوده است. چند نکته را اما نباید فراموش کرد، دنیای آن روز دنیای تهاجم و تصرف بوده و قضاوت آن روز با معیار امروز احتمالا بزرگترین خطای تاریخیست. هر مردم و قدرتی که اندک توش و توانی می‌یافتند به قصد بسط قلمرو و دست یافتن به منابع و ... بیشتر راهی سرزمین‌های جدید می‌شدند و سواران و پیادگان شمشیر بدست احتمالا رفتار فیلسوف مابانه‌ای هم نداشته اند. این تنها مختص به اعراب تازه نفس آن روزگار هم نبوده است و اگر نگاهی حتی سرسری هم به تاریخ بیندازیم مشاهده می‌کنیم که ترکان آسیای صغیر و استعمارگران اروپایی هم سال‌ها بعد از ساکنان شبه جزیره همین فعل را مرتکب شدن؛ و تا امروز هم مگر دنیا غیر از این است؟ که البته در این سال‌ها با ظاهر شکیل‌تر و "پنبه سربریدن" اتفاق می‌افتد.
 
به خودمان هم نگاه کنیم، براستی آیا گسترش آن چیزی که امپراطوری پارس خوانده می‌شود تنها از طریف گفتگو و ارشاد بوده یا ضرب شمشیر و سم ستوران نقش والاتری داشته است؟ ازیاد نبریم که همین چند سده قبل نادر شاه افشار با هند چه کرد؟ چند مرتبه خاک دهلی یا به روایت هندوان دلهی را به توبره کشید و جواهرات و دختر پادشاه هند را هم به ارمغان آورد؟ یا در حمله آغا محمد خان قاجار به گرجستان حدود دویست و اندی سال قبل از سر‌ها پشته ساخت و زمینه تاریخی بیزای گرج‌ها و همراهی با روس‌ها برای جدایی از ایران درعصر باباخان (فتحعلیشاه) را فراهم نمود؟
 
خشونت و تعدی همزاد تاریخ بشر بوده است و امروز تنها شکل شیک و شکیل تری یافته و هیچ مردم و سرزمینی هم از آن بری نبوده است، به نوعی همه رطب خورده‌اند و منع دیگران نمی‌توان کرد. درباره اینکه ریشه نامرادی‌های تاریخی ادعایی ایران را در حمله آن روزگار اعراب جستن هم می‌توان در یک نکته باریک‌تر از مو تامل کرد، کشور آلمان که امروز اقتصاد اول اروپا و از قدرتمندترین کشور‌های عالم است و بسیاری از مردمان از سرتاسر جهان خطرمی کنند تا به آن برسند در کمتر از صدسال قبل در دو جنگ جهانی با خاک یکسان شد و منابع و متفکرانش هم یا توسط روس‌ها ربوده شدند و یا از کشور گریختند، اما در فاصله کمی از کشوری که جز تلی از خاک چیزی باقی نمانده بود آلمان قدرتمند سربرآورد، دقت کنید که از آن اتفاقا صد سال هم نمی‌گذرد و فیلم و عکس‌های غم‌انگیزش هم موجود است. ما هنوز می‌نالیم که اگر ما ناخشنود و لنگانیم ریشه‌اش به حمله‌ای که کم و کیف حوث و وقوع آن هم دقیقا مشخص نیست برمی‌گردد؟!
 
بخشی از گروه‌های مخالف با حاکمیت سعی دارند به سبب برآمدن دین مبین اسلام از عربستان موجی در میان بیندازند. باید گفت که در تمام این سال‌ها، هیچ غیر ایرانی بر سرزمین ما حکم نرانده و اتفاقا به دلایل سیاسی و بعضا اعتقادی روابط با اینان چندان هم مطلوب نبوده است و اگر هم نقدی هست باید به عملکرد‌ها و از دریچه‌ای دیگر باشد. با این دیدگاهی که این جماعت دارند و برخی هموطنان خود را محکوم می‌کنند اگر در انگستان بودند و می‌دیدند شهردار شهر معظم لندن صادق خان پاکستانی است احتمالا چه‌ها که نمی‌کردند.
 
حساسیت در رقابت‌های ورزشی تا حدی طبیعی و برای تخلیه هیجان احتمالا مناسب هم هست و نباید چندان هم جدی گرفت و تعمیم داد. محمد مایلی کهن مربی فوتبال که سیما و گفتارش به مربیان پرورشی هم بی شباهت نیست چند سال قبل زمانی که مربی سایپا بود و تیمش در مقابل استقلال تهران مقاومت جانانه‌ای کرد و در مسیر قهرمانی استقلال سد بزرگی شد، مورد اهانت و فحاشی رکیک و شدید هوادارن استقلال قرار گرفت. مایلی کهن در پایان بازی حرف جالبی زد: ما مردم را به گونه‌ای بار آورده ایم که احساس می‌کنند رقیب باید دست و پا بسته در مقابل آنان تسلیم شود و وظیفه کنار رفتن در مسیر قهرمانی و موفقیت آن‌ها را دارد؟!
 
ما به دلیل جغرافیا بیشترین مواجه فوتبالی را با تیم‌های کشور‌های عرب زبان داریم و طبعا بیشترین برد و باخت‌های ما هم مقابل آنان رقم خواهد خورد. ولی این نتظار که بیایند و ببازند تا ما با افتخار آریایی‌مان قهرمان شویم انتظار به شدت گزاف و اغراق شده‌ای است. البته این رقابت‌ها و کری‌های فوتبالی را چندان هم نباید بسط داد چرا که در اروپا هم میان هلند و آلمان همین رقابت شدید وجود دارد و هلندی‌ها با طعنه با دزدیده شدن دوچرخه‌ هایشان توسط آلمان‌ها در زمان جنگ دوم جهانی و اشغال‌گری آلمان هنوز هم در مسابقات فوتبال این را به رخ می‌کشند. میان برزیل و آرژانتین هم رقابت شدیدی در این زمینه در جریان است.
 
عادت ناشایست تعدی و تمسخر سبک زندگی و سیمای دیگران می‌تواند تبدیل به رنج آورترین خصیصه یک جامعه انسانی شود. این که از هر شخص و جماعتی تنها به سبب این که نمی‌پسندیم یا زبانمان به لغو می‌چرخد، با طعن و تمسخر تقابل کنیم می‌تواند تا ناکجااباد زوال اخلاقی پیش برود. این که یک تصور کلیشه‌ای مبتنی بر مردان چاق و پرخور که درگیر تعدد زوجات و بلاهت خود هستند بسازیم و دیگر هیج نبینم می‌تواند سطحی‌نگری گسترده‌ای را باعث شود؛ و کاش به یک سوال اساسی هم بپردازیم و آن این که آیا تمام مردان سرزمین ما مانکن و مدل و بدون اضافه وزن و از نظر سطح فکری سعدی و فردوسی هستند و هیچ چشم‌چرانی نداریم؟ اگر این گونه است که که کعبه آمالیم و اگر این گونه نیست پس بپذیریم که در یک جامعه گسترده انسانی تنوع و پراکندگی بالاست و هیچ تصویر و پیکره نورانی یا مکدری را نمی‌توان یکسرع تعمیم داد و اسباب تمسخر یا تقدیس گردانید.
 
بخشی از اذهان با حسرت و البته مقداری نفرت از سفرهایشان به امارات و ... می‌گویند و این که ببین کجا بودند و کجا رسیدند و ما. باید گفت: این که ملتی و مردمی زمانی در ادبار و بدبختی می‌زیسته اند دلیل بر ماندن آن‌ها در همان شرایط نیست. اگر کسانی جنم و برنامه‌ریزی داشته‌اند و از قعر دوزخ تا منتهاالیه فردوس خود را بالا کشیدهاند باید تحسین کرد و آموخت نه این که حسرت و حسادت را جایگزین کنیم و بگوییم کاش نداشتند و سعی را تحقیر و تخفیف کنیم.
 
ساکنان سرزمین‌های اسکاندیناوی تا قبل از دوران مدرن در قالب وایکینگ‌ها با کلاه‌های شاخدار به سرزمین‌های مختلف یورش می‌بردند و با سر‌هایی که در جنگ قطع کرده بودند فوتبال بازی می‌کردند و امروز امنیت و نظم و رفاه‌شان در نقطه‌ایست که می‌دانیم و می‌دانید. و مثلا ایتالیایی که میراث‌دار امپراطوری روم باستان و دارای آن تاریخ و گذشته و میراث است وضعیت چندان مناسبی ندارد و حال مردمان سرزمین چکمه بنشینند و بگویند‌ای تفو بر روزگار! این‌ها تا چند سال قبل وایکینگ بودند و در یخبندان فقط برف و سرما می‌خوردند؟!
 
یاد بگیرم و سعی در بهبود و تقویت خود داشته باشیم. حسادت و لاف و گزاف و کاستن از ارزش کار دیگران ثمری نداشته و نخواهد داشت "عیب کسان منگر و احسان خویش/دیده فروبر به گریبان خویش.
 
نزاع‌های سیاسی را چندان جدی نگیرید. بقول وزیر دریاداری اسبق بریتانیا دوست و دشمن ابدی در سیاست وجود ندارد و منافع ابدی وجود دارد. اگر امروز میان ایران و عربستان تیره و تار است هیچ تضمینی نیست که چند سال بعد هم حکایت همین باشد. عراق روزگاری خصم خونین کشورمان بود امروز از نزدیک‌ترین دوستان و در موارد دیگر هم این گونه است. این مناقشات در عالم سیاست و کشورداری طبیعیست و می‌آید و می‌رود پس نباید بازی سیاست را که نام بازی هم بر خود دارد چندان جدی گرفت. در این میان منابعی و البته دست‌هایی هم تعمدا برای شعله‌ور کردن آتش کینه حرف‌هایی را پررنگ می‌کنند که نه قابل اثبات است و نه شایسته بیان کردن. این که توریست‌های فلان کشور در ایران به دنبال هم‌نشینی با بانوان هستند نه قابل اثبات است و اساسا آیا تمام مردان سرزمین ما در سفر به اقصا نقاط عالم طیب و طاهر هستند و عامل هیچ آلودگی و لودگی نیستند؟ باید بپزیریم که هیچ مردمانی یکسر فرشته یا شیطان نیستند و در هر جامعه و مناسباتی درصدی از پلشتی موجود است که نباید برجسته شود و تعمیم یابد.
 
در نهایت این که سعی کنیم انسانی و واقع‌بینانه به ملت‌ها و دولت‌ها نگاه کنیم. نه شیفته شویم و هرچه داریم در طبق اخلاص تقدیم کنیم که تا با نمک‌نشناسی و بی‌مهری مواجه شدیم سر با تاسف تکان دهیم و لب بگزیم و نه بیهوده نفرت و دشمنی انباشته تولید کنیم که که از انباشت نفرت چیزی جز تباهی حاصل نشده است.
bato-adv
مجله خواندنی ها