در نوبت پيشين و در پي تخطئه بخشهايي از خاطرات مرحوم هاشميرفسنجاني از سوي پدرم، برخي علاقهمندانِ ازراهرسيده، براي تحقق خواست قلبي و ديرينشان خيز برداشته بودند که با هوشياري و برخورد سنجيده «دفتر نشر معارف انقلاب» خنثي شد. اينبار نيز انتظار ميرفت فرزندان - که بايد در حفظ حرمت و اعتبار نام آقاي هاشمي، پيشگام و غيورتر از بيگانگان باشند - قرارومدار خود را کتمان نکنند و از امانتداري در مصاحبهاي که براي اهداف خودشان انجام داده بودند، تن نزنند.
فرزند حجتالاسلام موسويخوئيني در يادداشتي که در اختيار خبرگزاري جماران قرار داده، از انتشار بدون هماهنگي مصاحبه پدر خود در خبرگزاري ايرنا انتقاد کرده و آن را شگفتآور خوانده است.
هفته گذشته در خبرگزاري ايرنا مصاحبهاي با آيتالله سيدمحمد موسويخوئيني در سه بخش منتشر شد که او در آن انتقادات صريحي از مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني کرده بود.
حسين موسويخوئيني در اين يادداشت نوشته است: در روزهاي اخير و پس از انتشار مصاحبه آيتالله «سيدمحمّد موسويخوئيني» با دستاندرکاران ويژهنامه/ ستاد بزرگداشت آيتالله «اکبر هاشميرفسنجاني»، نظرات و پرسشهاي زيادي در فضاي مجازي و رسانهها منعکس شده است. از آنجا که بخش عمده اظهارات منعطف به انگيزه راوي و در چرايي مصاحبه است، اداي توضيح را وظيفه دانستم
۱. ماهها پيش آقاي «ياسر هاشميرفسنجاني» از پدرم خواستند که براي درج در ويژهنامه سالگرد مرحوم والدشان، مصاحبهاي انجام دهند. پدرم فرمودند: بالاخره من و روزنامه «سلام» از منتقدين جدي عملکرد آن مرحوم در دهه ۱۳۷۰ بودهايم و نظرات من تناسبي با ويژهنامه درگذشت/ بزرگداشت ايشان ندارد. آقاي «ياسر هاشمي» اصرار کردند که ما همين را نيز قبول داريم. بههرحال و بهخاطر چند دهه سابقه و رابطه مستمر خانواده ما با خاندان هاشميرفسنجاني، پدرم پذيرفت وگرنه کيست که از انزواي رسانهاي و خاموشي ايشان بيخبر باشد
۲. هنگام مصاحبه، خانم خبرنگار به اشتغال خويش در «خبرگزاري جمهوري اسلامي» (ايرنا) اشاره ميکند و در پاسخ به تعجب و ترديد پدرم ميگويد که اين مصاحبه، کاري است براي ويژهنامه سالگرد آيتالله هاشمي و قراردادياست با ستاد آن بزرگداشت. پدرم براي او هم توضيح ميدهد که معمول ويژهنامهها، تعظيم و يادبود درگذشتگان است... و عاقبت اين مصاحبه هم مانند فلان مصاحبه تلويزيوني، بيهوده و در محاق خواهد شد. خبرنگار ميگويد که آنگونه مصاحبهها نيز در ويژهنامه هست و اتفاقا ستاد بزرگداشت، موافق و علاقهمند به مصاحبه چالشي با منتقدين هم هست
۳. طبيعي است که با توجه به انحصار دسترسي به مصاحبه براي خانواده مرحوم هاشميرفسنجاني، توقع اين بود که فرزندانش و دستاندرکاران بزرگداشت، مطلبي خلاف حرمت يا مصلحت آيتالله هاشمي/ بازماندگانشان، منتشر نکنند. همچنين اهتمام خانواده هاشمي در انتشار مطلبي که سبب بيحرمتي به راوي گردد نيز متوقع نبود. زيرا اين مصاحبه اساسا با اصرار آنها ميسّر شده بود.
۴. پس از برگزاري مراسم سالگرد (۱۳۹۷/۱۰/۲۰) و در روزهايي که آقاي موسويخوئيني منتظر رؤيت ويژهنامه بوده است، ناگهان با انتشار مصاحبه در سايت ايرنا مواجه ميشود...
۵. در فراغت بالِ خانوادهي هاشميرفسنجاني و در عين شگفتي، نخستين واکنش از سوي «محمّد هاشمي» صورت گرفت که پدرم را متهم کرد که براي عقبنماندن در عرصه سياسي و جبران اينکه در ياد مردم نيست، خود را با انتقاد از شخصيتهاي برجسته مطرح کرده است. خانم «فاطمه هاشمي» هم تعابير معمولشان را بر قلم ديگري جاري کردند...
۶. بالاخره چهارشنبه ۲۶ ديماه، نسخهاي از ويژهنامه را مرحمت کردند و معلوم شد که برادر گرامي «ياسر هاشميرفسنجاني» شخصا و با صلاحديد مشاورانشان در ستاد بزرگداشت، تصميم به درج ثلث مصاحبه گرفته و به توصيه همان خيرانديشان، متن کامل را در سايت «ايرنا» به اشتراک گذاشتهاند!؟ و نيازي هم به هماهنگي با راوي نديدهاند!
۷. در نوبت پيشين و در پي تخطئه بخشهايي از خاطرات مرحوم هاشميرفسنجاني از سوي پدرم، برخي علاقهمندانِ ازراهرسيده، براي تحقق خواست قلبي و ديرينشان خيز برداشته بودند که با هوشياري و برخورد سنجيده «دفتر نشر معارف انقلاب» خنثي شد. اينبار نيز انتظار ميرفت فرزندان - که بايد در حفظ حرمت و اعتبار نام آقاي هاشمي، پيشگام و غيورتر از بيگانگان باشند - قرارومدار خود را کتمان نکنند و از امانتداري در مصاحبهاي که براي اهداف خودشان انجام داده بودند، تن نزنند. درحاليکه پاسخگويي را به کساني وا گذاشتهاند که اگر معرفي و توصيه خانواده آيتالله هاشمي نبود، مانند گذشته راهي به حريم صحبتِ پدرم نمييافتند. باري با توجه به تسابق برادر و دختر آيتالله هاشمي در بيحرمتي به مدعوّ، و با توجه به سلب مسئوليت خانواده از کارهاي خواهرشان؛ پدرم راضي به مشقّت يادگاران آن بزرگ نشدند. بههرحال واکنشهاي پس از نشر مصاحبه، براي پدرم تازگي، دشواري و هزينه نداشته است.
عاقبت از ما غُبار مانَد زنهار/ تا ز تو بر خاطري غبار نمانَد
«سعدي»