bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۸۹۷۱۸

دردسر ارتباط پسر ۱۸ ساله با زن ۳۸ ساله

وقتی متوجه این موضوع شدم برای نجات فرزندم به مخالفت با این ازدواج پرداختم، ولی پسر ۱۸ ساله ام که مرا عامل نرسیدن به خواسته اش می‌داند پس از توهین و فحاشی‌های رکیک، کتکم زد و از منزلم بیرون انداخت.

تاریخ انتشار: ۱۶:۳۲ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۷
زنی ۴۰ ساله پس از آزار و اذیت توسط پسرش بالاخره به کلانتری مراجعه کرده و از او شکایت کرد.

به گزارش رکنا، این زن که امروز ضربات مشت و لگد پسر قد کشیده اش را تحمل می‌کند در اظهارات خود به کلانتری پنجتن گفت:امروز وقتی پسر ۱۸ ساله ام مرا با مشت و لگد و توهین‌های بی شرمانه از خانه خودم بیرون انداخت خیلی دل آزرده شدم و قلبم چنان شکست که برای شکایت از او به کلانتری آمدم، اما باز هم دستانم می‌لرزد که نکند با شکایت من فرزندم به درد سر بیفتد و بر مشکلاتش افزوده شود.

این زن که سفره درد دل هایش را در اتاق مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گشوده بود، با اشاره به سرگذشت خود افزود: ۱۷ ساله بودم که قدم به خانه بخت گذاشتم و زندگی مشترکم با «یاسر» آغاز شد.

وی تصریح کرد: در اولین روز‌های ازدواجم احساس خوشبختی می‌کردم و از این که زندگی خوبی داشتم در پوست خودم نمی‌گنجیدم، اما این روز‌های خوش خیلی طول نکشید و همه گل‌های خوشبختی در حالی پژمرده شدند که من پسرم «سعید» را باردار بودم هنوز دوران زندگی مشترک ما به دو سال نرسیده بود که فهمیدم همسرم در دام بلای خانمان سوز اعتیاد گرفتار شده است دنیا دور سرم می‌چرخید.

این زن گفت: از شدت ناراحتی زندگی عادی خودم را فراموش کرده بودم در حالی که به خاطر فرزندم چاره‌ای جز ادامه این زندگی نداشتم، همه تلاشم را به کار گرفتم تا او را از این گرداب هولناک نجات دهم، ولی تلاش‌های من نیز مانند خیلی از افرادی که فکر می‌کنند می‌توانند همسرشان را از این منجلاب بیرون بکشند، بی نتیجه بود و یاسر نه تنها هر بار بعد از مدت کوتاهی دوباره به مصرف مواد مخدر روی می‌آورد بلکه مقدار مصرف خودش را افزایش می‌داد و حتی نوع مصرف مواد مخدرش نیز تغییر می‌کرد.

وی ادامه داد: بالاخره کار به جایی رسید که همسرم به یک معتاد تزریقی تبدیل شد و دیگر در این عالم زندگی نمی‌کرد، به دلیل تزریق‌های متعدد، همه بدنش کبود بود و او برای یافتن نقطه تزریق هر بار بیش از ۲۰ مرتبه سوزن سرنگ را بر رگ‌های خشک پیکرش فرو می‌کرد، در این شرایط چاره‌ای جز طلاق برایم نماند و با بخشیدن مهریه و همه حق و حقوقم از یاسر طلاق گرفتم تا پسر هفت ساله ام را به سعادت و خوشبختی برسانم.

او همچنین گفت: آن روز‌ها که زنی جوان بودم کمر همت را بستم تا با کارگری در خانه‌های مردم، هتل‌ها و رستوران‌ها بتوانم مخارج زندگی را تامین کنم. همه سختی‌ها را به جان می‌خریدم تا پسرم کمبودی احساس نکند حتی قید ازدواج مجدد را زدم که فرزندم در آرامش زندگی کند در واقع همه تلاشم این بود تا جای خالی پدر را نیز برایش پر کنم، ولی او از همان دوران کودکی به تقلید از رفتار‌های پدرش، پرخاشگری می‌کرد و هیچ مسئولیتی را به عهده نمی‌گرفت.

وی تصریح کرد:محبت‌های من هم تاثیری در رفتارهایش نداشت تا این که وقتی به سن نوجوانی رسید با ثبت نام در باشگاه‌های پرورش اندام دارو‌هایی مصرف می‌کرد که بتواند ظاهری جذاب داشته باشد در حالی که نمی‌دانست این دارو‌ها عوارض خطرناکی دارد. او با همین افکار و توجه به ظاهری زیبا به ارتباط با زنان در فضای مجازی روی آورد به طوری که نصیحت‌های مرا با توهین و فحاشی پاسخ می‌داد تا این که در این میان با زن مطلقه‌ای آشنا شد که حدود ۲۰ سال از او بزرگ‌تر است و ادعا می‌کند اگر سعید با او ازدواج کند پول و امکانات زیادی در اختیارش می‌گذارد!

وقتی متوجه این موضوع شدم برای نجات فرزندم به مخالفت با این ازدواج پرداختم، ولی پسر ۱۸ ساله ام که مرا عامل نرسیدن به خواسته اش می‌داند پس از توهین و فحاشی‌های رکیک، کتکم زد و از منزلم بیرون انداخت.