bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۹۶۶۶۰

برای ۵۷.۴ درصد از مردم که هنوز کمک نکرده‌اند

جامعه گسیخته ایران را حتی سیل هم همبسته نمی‌کند. تا پیش از این تصور می‌شد لااقل فاجعه می‌تواند برای مدت محدودی جامعه گسیخته ایران را همبسته کند. داده‌ها، اما خلاف این را نشان می‌دهد. برای دیدن واقعیت این سوژه تا «ایران مال» راه درازی نیست. برای دیدن چشم‌های خیره ناتوان و نظاره‌گری که ناتوانی‌شان را فقط با گرفتن سلفی با زرق و برق‌هایی همه فیک می‌توانند جبران کند. این تصویری است که احتمالا طبقه متوسط ایرانی، طبقه مسلط بر رسانه و بوروکراسی، نه چندان تمایلی به دیدن آن دارد و نه چندان تمایلی به بازنمایی آن: ۵۷.۴ درصد مردم به میدان نیامده‌اند.

تاریخ انتشار: ۱۷:۱۲ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۸

آرمان ذاکری، جامعه‌شناس در ایسپا نوشت:

۱) هر روز ابعاد جدیدتری به خود می‌گیرد؛ می‌گویند یکی از بزرگترین فجایع طبیعی ایران در قرن اخیر است؛ هزاران نفر به معنای واقعی خانه خراب شده اند لرستان و خوزستان حتی پیش از سیل هم مصداق فاجعه بودند؛ از شدت تبعیض و نابرابری و فقر و نداری مردم ... حالا اوضاعشان بدتر از هر زمان دیگر است.

۲) افرادی را می‌بینیم که با همه توان به کمک زلزله‌زدگان آمده اند و هر آنچه داشته اند به میدان آورده اند تا از رنج همنوعانشان بکاهند ... از هر قوم و مذهب و پیشه و جنسیت و گرایش سیاسی در میانشان می‌توان دید.

۳) همه تصاویری که نشان داده شده بی‌تردید واقعی است، اما همه واقعیت نیست. امیل دورکیم بنیانگذار جامعه شناسی زمانی گفته بود، جامعه شناسی از جایی آغاز می‌شود که واقعیت‌هایی که هر فرد با «عقل سلیم» خود در می‌یابد به پرسش گرفته شود و ابزار‌های علمی بر چشمان غیر مسلح غلبه کند. تا پیش از آن هر چه گفته شود اگرچه همه واقعیت دارد، اما به کمک آن نمی‌توان هیچ گزاره «تعمیم یافته»‌ای در مورد کل جامعه ایران گفت. این خطایی است که به کرات حتی در سخنان و واکنش‌های جامعه شناسان هم دیده شده است. منافع به کنار؛ خیلی‌ها تسلیم احساسات خود شده‌اند.

۴) همه نیامده‌اند. مرکز افکارسنجی ایران (ایسپا) در حال حاضر و در محدوده مقدورات بوروکراتیک و علمی جامعه ایران، یکی از معتبرترین موسسات نظرسنجی ایران تا امروز است. نتایج آخرین نظرسنجی این مرکز که پس از ایام سیل و پایان تعطیلات ۲۰ روزه عید صورت گرفته نشان می‌دهد که ۵۷.۴ درصد از مردم تاکنون در کمک به سیل‌زدگان مشارکت نداشته‌اند. فقط ۴۲.۶ درصد از آن‌ها به میدان آمده و به همنوعان خود کمک کرده‌اند. ۴۲.۶ درصدی که احتمالا در ادامه از میزان حضور و کمک آن‌ها کاسته خواهد شد.

۵) جامعه گسیخته ایران را حتی سیل هم همبسته نمی‌کند. تا پیش از این تصور می‌شد لااقل فاجعه می‌تواند برای مدت محدودی جامعه گسیخته ایران را همبسته کند. داده‌ها، اما خلاف این را نشان می‌دهد. برای دیدن واقعیت این سوژه تا «ایران مال» راه درازی نیست. برای دیدن چشم‌های خیره ناتوان و نظاره‌گری که ناتوانی‌شان را فقط با گرفتن سلفی با زرق و برق‌هایی همه فیک می‌توانند جبران کند. این تصویری است که احتمالا طبقه متوسط ایرانی، طبقه مسلط بر رسانه و بوروکراسی، نه چندان تمایلی به دیدن آن دارد و نه چندان تمایلی به بازنمایی آن: ۵۷.۴ درصد مردم به میدان نیامده‌اند.

۶) کمک‌های صورت گرفته تاکنون ناکافی است. حماسه‌ای در جامعه رخ نداده است اگر چه به حرکت در آمدن هر دستی برای کمک به دیگری در این وانفسای گسیختگی و دشواری اقتصادی، خود یک حماسه است. اگرچه همین ۴۲.۶ درصد به میدان آمده، کمک زیادی کرده‌اند؛ خوب‌نمایی اوضاع و اسطوره‌سازی از حماسه‌های مردم نباید ما را از دیدن تصویر کلی جامعه باز دارد. هر حماسه‌ای رخ داده فقط به ۴۲.۶ درصد از جامعه مربوط است. امروز تاکید بر این به میدان نیامدن ضروری است.

۷) جامعه ایران در چند سال گذشته به شدت فقیر شده است. ناتوانی اقتصادی بیشترین فراوانی اعلام شده برای کمک نکردن را به خود اختصاص داده است. آن‌ها که فقیر شده‌اند، آن‌ها که ثروت از دست داده‌اند، آن‌ها که بیش از بقیه از آینده در هراسند، بیش از پیش در خود فرو می‌روند، از بقیه فاصله می‌گیرند، محافظه‌کار و منزوی و بی‌تفاوت می‌شوند، احساس ناتوانی می‌کنند، منفعل می‌شوند و چشم به راه منجی می‌مانند تا شاید خود را حفظ کنند. آن‌ها تماشاگران فاجعه‌اند. ناتوان در برابر «مال‌ها» و «سلبریتی» ها. بیش از آنکه ناتوان‌اند احساس ناتوانی می‌کنند. حال آنکه هیچ یک بدون همبسته شدن با دیگری نمی‌توانند خود را نجات دهند. رستگاری در جماعت است که ممکن می‌شود. همبستگی در شرایط دشواری است که معنا پیدا می‌کند. میزان کمک هیچ اهمیتی ندارد. اصل به میدان آمدن مهم است.

۸) اکثریت جامعه به هیچ گروه و نهاد و فردی اعتماد نکرده است. دعوت هیچ یک را نپذیرفته است. هیچ همبستگی جمعی فراگیری رخ نداده است. در فقدان نهاد‌های اجتماعی مورد اعتماد، ایران مستعد بدل شدن به یک «جامعه توده‌ای» است. همه نهاد‌های نمایندگی کننده خیر عمومی، حاکمیتی و دولتی و غیر دولتی، تک تک و حتی روی هم باز هم در «اقلیت» مانده اند: فقط ۱۳.۳ درصد از مردم به هلال احمر کمک کرده اند (۳۱.۳ درصد از کمک کنندگان) ۶ درصد از مردم (۱۴.۳ درصد از کمک کنندگان) از طریق مساجد و حسینیه‌ها، ۳.۴ درصد (۸.۱ درصد از کمک کنندگان) از طریق کمیته امداد، ۱.۳ درصد (۳.۱ درصد از کمک کنندگان) از طریق سلبریتی ها، ۵.۴ (۱۲.۷ درصد از کمک کنندگان) مستقیما. مابقی یعنی ۱۳.۲ درصد از مردم (۳۰.۵ درصد از کمک کنندگان) از طریق سایر سازمان‌های حاکمیتی و دولتی یا نهاد‌های خیریه به سیل زدگان کمک کرده اند.

۸) فاجعه تازه شروع شده است. در حالی که نزدیک به ۶۰ درصد مردم هنوز به میدان نیامده اند. این به آن معناست که ظرفیت بسیار بزرگی هنوز در جامعه ایران آزاد نشده است. هزاران سیل زده بی‌خانمان و بی‌محصول و بی‌دام و بی‌مغازه و شهر‌های آسیب دیده و مدارس و ادارات تخریب شده، باقی مانده‌اند و مجموعه کمک‌ها تاکنون فقط توانسته اند آن‌ها را زنده نگه داشته و پناه داده و سیر کنند و نهایتا گل و لای از برخی خانه‌ها و خیابان‌ها بیرون کنند. بازسازی هنوز شروع نشده است. اگرچه دولت باید به مسئولیت‌های خود در بازسازی مناطق عمل کند، اما حتما جامعه به کمک آن ۶۰ درصد نیاز دارد. این جمعیت عظیم به هر میزان که به میدان بیاید گرهی بزرگ از همنوعان خود خواهد گشود.

۹) برای یک بار هم که شده سیاسیون و اهدافشان باید کنار بروند و راه را برای سخن گفتن و کنشگری مردمان با هم و برای هم باز کنند. باور کنیم سرنوشت مردم مهمتر از موفقیت و بقای این یا آن گروه سیاسی است. نمایش کافی است. الگو‌های آن‌ها برای به میدان آوردن مردم موفق نبوده است. راه را هر چه بیشتر باید برای سیاست‌ورزی گروه‌های مردمی بیشتری باز کرد. برای همان ۶۰ درصد به میدان نیامده.

۱۰) واقعیت را برای مردم باید تصویر کرد. حماسه سازی نادرست و بازنمایی واژگونه «کلیت» بر مبنای تعمیم غلط تصاویر «جزئی»، ۶۰ درصد مشارکت نکرده را بیش از پیش بی‌تفاوت می‌کند، ضرورت به میدان آمدنشان را از بین می‌برد و «احساس مسئولیت» را از آن‌ها سلب می‌کند. همه باید بدانند فاجعه تازه شروع شده است و همنوعانشان به کمک نیاز دارند. هیچ کس نباید بیرون از گود بماند. فردا شاید دیر باشد. آن‌ها که آمده‌اند باید تا جایی که می‌توانند و برایشان ممکن است همچنان در میدان بمانند و به کمک ادامه دهند و آن‌ها که هنوز وارد نشده‌اند، باید بر حس ناتوانی و بی‌اعتمادی خود غلبه‌کنند، همین حالا تصمیم گرفته، گوشه‌ای از فاجعه را بگیرند. به هر میزان که می‌توانند. انبوه کمک‌های خرد، بر فاجعه غلبه خواهد کرد. هیچ‌کس به کلی ناتوان نیست. فرصت برای انسانی زیستن شاید آنقدر‌ها هم فراخ نباشد؛ همچنان که فرصت برای خوب‌نمایی اوضاع ... پای زندگی خیلی‌ها در میان است.

bato-adv
bato-adv
bato-adv