bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۹۹۳۷۳
سرایدار معتمد، یک مواد فروش بود با ١٠ ماشین لوکس

ناصر خاکباز با وانت به دام افتاد ‏

سردار «علي ذوالقدري» رئيس پليس امنيت پایتخت، با اعلام جزییات این پرونده گفت: «با ‏توجه به جرایم متعدد متهم و همچنین احتمال ارتباط وی با باندهای مذکور، درحال حاضر ‏متهم با هماهنگی از سوی مرجع قضائی برای تحقیقات پیرامون جرایم احتمالی دیگر وی، در ‏اختیار پليس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ قرار دارد‎.‎‏»‏

تاریخ انتشار: ۱۵:۱۰ - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸

ناصر خاکباز با وانت به دام افتاد ‏

نصاب در و پنجره، یک موادفروش حرفه‌ای از آب درآمد. مردی که در قالب ‏سرایدار امین و معتمد محل و نصاب در و پنجره بود، مواد مخدر و شیشه توزیع می‌کرد. شیشه‌‏ها و مشروبات الکلی را با خودروی وانتش در محل پخش می‌کرد و هیچ‌کس هم به او ‏مظنون نمی‌شد.

به گزارش شهروند، اما درنهایت پس از گذشت سه‌سال این مواد فروش حرفه‌ای، در دام ‏کارآگاهان پلیس آگاهی مواد مخدر پایتخت گرفتار شد و در بازجویی‌ها به جرم خود اعتراف ‏کرد. از این مرد جوان ١٠ خودروی لوکس و ٣٠‌هزار دلار گردش مالی حساب بانکی‌اش ‏کشف شد.‏ بسیار شبیه کاراکتر ناصر خاکباز در فیلم متری شیش و نیم.

چند وقت پیش بود که اهالی محله‌ای در غرب پایتخت، رفت و آمدهای مشکوک یک ‏سرایدار را به پلیس گزارش کردند. آنها با عنوان این‌که در این مکان مشروبات الکلی توزیع ‏می شود، موضوع را به پلیس اطلاع دادند. ماموران پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ هم با ‏دریافت این خبر درخصوص تهیه و توزیع مشروبات الکلی از سوي مردی به نام «بهنام»، با ‏يک خودروی وانت در محدوده‌های غرب تهران و تحت پوشش تعميرکار و نصاب در و ‏پنجره، موضوع را در دستور کار خود قرار دادند‎.‎

ماموران پلیس به صورت شبانه‌روزی این فرد را تحت کنترل خود قرار دادند و ‏یک هفته تمام رفت و آمدهای او را بررسی کردند تا این‌که در طول تحقیقات انجام شده ‏مشخص شد، این متهم علاوه بر توزیع مشروبات الکلی در امر تهیه و توزیع مواد مخدر ‏روانگردان ازجمله شیشه، نیز فعالیت دارد.

همین مسأله سرنخ‌های جدیدی را در اختیار ‏ماموران پلیس امنیت عمومی پایتخت قرار داد‎.‎‏ با انجام تحقیقات محسوس و نامحسوس در ‏نهایت ماموران پایگاه پنجم پلیس امنیت عمومی پایتخت، مخفیگاه متهم را در محدوده بزرگراه ‏ستاری شناسایی کرده و با هماهنگی‌های انجام شده این متهم را در مخفیگاهش دستگیر و ‏خودروی وی را که در پارکینگ متوقف شده بود نیز توقیف کردند‎.‎

خانه متهم هم مورد بازرسی قرار گرفت که طی آن ٧٠ بطری ‏مشروبات الکلی کشف و در بازرسي از خودروی متهم نیز ٦٠ بسته يک کيلوگرمي حاوی مواد ‏روانگردان شيشه از جنس مرغوب که تولید خارجی بود، کشف شد‎.‎

مواد مخدر کشف شده به پلیس مبارزه با مواد مخدر پایتخت منتقل شد که پس از تأیید و نظریه کارشناسی از سوی این پلیس مشخص شد که مواد روانگردان مذکور از ‏شرق کشور وارد شده تا در اختیار توزیع کنندگان خرده فروش مواد مخدر قرار گیرد‎.‎

سردار «علي ذوالقدري» رئيس پليس امنيت پایتخت، با اعلام جزییات این پرونده گفت: «با ‏توجه به جرایم متعدد متهم و همچنین احتمال ارتباط وی با باندهای مذکور، درحال حاضر ‏متهم با هماهنگی از سوی مرجع قضائی برای تحقیقات پیرامون جرایم احتمالی دیگر وی، در ‏اختیار پليس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ قرار دارد‎.‎‏»‏

فکر نمی‌کردم دستگیر شوم
سه سالی می‌شود که در قالب سرایدار برای این باند کار می‌کند. باندی که تعداد اعضای آن ‏مشخص نیست و فقط یک فرد اصلی در خارج از کشور دارد. کیلو کیلو مواد مخدر را در ‏وانت بارش جا به جا می‌کرد، چراکه خودروی سرایدار و نصاب در و پنجره هیچگاه توجه ‏کسی را به خود جلب نمی‌کند. همین شد که بهنام سه‌سال تمام مواد و مشروب فروخت، با ‏اعضای باند بزرگ مواد مخدر همکاری کرد و به ثروت زیادی دست به پیدا کرد. بهنام حالا ‏که در اختیار پليس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ قرار دارد، در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای سه‌سال تبهکاری‌هایش را روایت کرد:  

چند وقت است که موادفروشی می‌کنی؟
سه‌سال پیش وقتی از کردستان به تهران آمدم، با فردی آشنا شدم که در ازای پول خیلی ‏زیادی از من خواست برایش مواد توزیع کنم. مبلغش آن‌قدر زیاد بود که نتوانستم نه بگویم.

اهل کردستانی؟
بله. تا سه‌سال پیش آن‌جا زندگی می‌کردم. بعد از آن با همسرم برای کار به تهران آمدیم. در ‏یک مجتمع آپارتمانی در خیابان پیامبر به‌عنوان سرایدار مشغول به کار شدم. ‏

نخستین بار است که دستگیر می‌شوی؟
بله. من تا قبل از شروع این کار هیچ‌وقت خلاف نکرده بودم و همیشه از راه حلال پول درمی‌‏آوردم. ‏

کارت دقیقا چه بود؟
فرد اصلی این باند که در خارج از کشور زندگی می‌کند، شیشه‌ها و مشروبات را به تهران ‏می‌فرستاد. من این‌جا آنها را تحویل می‌گرفتم و در خودروی وانتم جاسازی می‌کردم. بعد از ‏آن طبق دستورات سردسته باند، آنها را به مشتری‌هایی که خودش معرفی می‌کرد، می‌‏فروختم. ‏

خودروی وانت برای خودت بود؟
بله. وانت برای خودم بود. ‏

چطور سه‌سال تمام با این خودرو مواد جابه‌جا می‌کردی و کسی به تو شک نمی‌کرد؟
من کار نصب پنجره و در را هم انجام می‌دهم. یک تابلو روی وانتم نصب کردم و به‌عنوان ‏نصاب و تعمیرکار در و پنجره در خیابان تردد می‌کردم، برای همین کسی به خودروی من و ‏وسایل آن شک نمی‌کرد. ‏

مواد‌ها را کجای خودرو جاسازی کرده بودی؟
روی تاج خودرو یک صندوقچه گذاشته بودم، کلید هم داشت، خیلی معلوم نبود، اگر هم معلوم ‏می‌شد شبیه به صندوقچه ابزارآلات بود و کسی شک نمی‌کرد. ‏

چقدر پول می‌گرفتی؟
درواقع به جای پول مواد خودروی لوکس خارجی تحویل می‌گرفتم. دروواقع خودرو را به نام ‏من می‌زدند، تا وارد ایران شود. وقتی خودروها وارد می‌شد بعد از مدتی آن را دوباره به نام ‏فرد اصلی می‌زدم و سهم خودم را می‌گرفتم. وضع مالی‌ام خیلی خوب شده بود. اما برای ‏این‌که کسی به من شک نکند، در همان سر و وضع سرایداری ماندم. ‏

فکر می‌کردی دستگیر شوی؟
اصلا فکرش را هم نمی‌کردم. سردسته این باند هم به من اطمینان داده بود که هیچگاه کسی به ‏من شک نمی‌کند. ‏

اعضای دیگر این باند را هم می‌شناختی؟
نه، من فقط سردسته را می‌شناختم و با او در فضای مجازی در ارتباط بودم. ‏