محمدعلی عمویی گفته است: «یکی از بانوان حزب که از کودتا خبردار شده بود، ما را در جریان قرار داد و ما هم از طریق کانالهای خود کودتا را به رهبران جمهوری اسلامی ایران اطلاع دادیم».
«نزدیک غروب آفتاب روز ۱۷ تیر ۵۹، آقای سعید حجاریان که با کمیته اداره دوم ارتش همکاری داشت، به دفترم آمد و هیجانزده گفت: کار خصوصی دارم. ظاهرا چند نفر در دفتر بودند، به من نزدیک شد و گفت: امشب قرار است کودتا شود»؛ این سخنان بخشی از خاطرات محمد ریشهری، رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش است که درباره چگونگی کشف کودتای نوژه تعریف کرده است؛ کودتایی که قرار بود چندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سال ۵۷، منجر به سقوط حکومت نوپا و بازگرداندن شاهپور بختیار شود.
هدف نخست کودتا، حمله هوایی به منزل امام خمینی در تهران و سپس حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد و در نهایت شکستن دیوار صوتی از طریق هواپیماها ذکر شده است. همچنین قرار بود ساختمان مجلس و مراکز رادیو و تلویزیون تسخیر شده و بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی بازداشت شوند.
طراحی این عملیات چنان دقیق بود که حتی اعلامیههای جشن پیروزی نیز آماده شده بودند و گردانندگان کودتا اعلامیههای پیروزی خود را هم آماده کرده بودند. کودتای نوژه از وجوه مختلف محل ابهام است؛ زیرا هیچگاه معلوم نشد تعداد افراد دستگیرشده و اعدامیهای کودتا چقدر بوده یا هیچ روایت دقیقی از نحوه افشای کودتا در دست نیست و شخصیتهای سیاسی هریک از دید خود آن را روایت میکنند یا برخی میگویند آیتالله محمدکاظم شریعتمداری با عوامل کودتا ارتباط داشت و برخی دیگر طرح ربایش این روحانی را مطرح میکنند.
روایتهای چندگانه
اکبر هاشمیرفسنجانی چند روز پس از دستگیری عوامل کودتا، در گفتوگویی با رادیو گفت: از یکماهونیم پیش اطلاع کسب کرده بود که عوامل بختیار در ایران و شبکه نظامی باقیمانده از نظام قبل، بر حجم تبلیغات خود افزودهاند؛ «برنامههای تبلیغاتی و نظامی آنها مشخص بود و گزارش شد چه وقت میخواهند توطئه را شروع کنند. من این مسئله را در شورای انقلاب مطرح کردم. آقای بنیصدر هم از کانال دیگری آگاه شده بود. شورای انقلاب، سپاه را مسئول کرد که بههمراه نیروهای ویژهای از ارتش، این جریان را تحقیق کنند و آنها را تعقیب کردند و وضعیتی پیش آمد که یک بازداشت صورت گرفت و عدهای از عوامل بختیار بازداشت شدند و این باعث شد برنامه کودتا بههم بخورد و برای مدت نامعلومی به تأخیر بیفتد؛ ولی شورای انقلاب در جریان بود».
این سخن هاشمی در حالی است که بنیصدر اطلاعات خود را از منابعی دیگر میداند. بنیصدر در یک سخنرانی نحوه اطلاع خود از کودتا را اینگونه بیان کرد: «فرمانده سابق نیروی هوایی یکماهواندی پیش اطلاع داد در نیروی هوایی مثلا در میان چتربازها شاید هم بهصراحت از نوژه حرف زد که یک تشکلهایی در حال انجام است. این خبر را ما به دستگاه اطلاعاتی برای تحقیق و پیگیری دادیم تا اینکه حدود سه هفته پیش از این معلوم شد اینها همان کودتاگراناند. آنوقت نیروی آنها حدود ۷۰، ۸۰ نفر ارزیابی میشد و ۱۰ نفر از آنها هم آن موقع برای ما شناختهشده بودند».
ریشهری نیز نقطه عطف کشف این کودتا را صحبت میان دو نفر در تاکسی میداند که پس از آن، تحقیق و کشف شبکهای به نام «نقاب» در تیپ نوهد و در نتیجه دستگیری ۱۳ نفر در این رابطه رخ میدهد؛ اما محسن رضایی، مسئول اطلاعات سپاه وقت، نحوه افشای کودتا را اینگونه میداند: «اوایل تیرماه سال ۱۳۵۹ در خیابان ایران به دیدار رهبر انقلاب که در آن زمان نماینده حضرت امام در ارتش بودند، رفتم. به ایشان گفتم که اطلاعات ما رد و خط یک کودتا را در ارتش پیدا کرده است... کودتا قطعی است، ولی زمان شروع و نقطه آغاز را هنوز کشف نکردهایم».
رضایی در ادامه میگوید: مدتی از این ملاقات نگذشته بود که آیتالله خامنهای تماس گرفتند و گفتند خلبانی اینجاست که مشابه همان حرفها را میزنند و سریع خودتان را برسانید و ببینید موضوع از چه قرار است. رضایی ادامه میدهد: «رفتم و با یک خلبان جوان روبهرو شدم. همان چند جمله اول را که گفت، فهمیدم حلقه گمشده ما پیدا شده است». آن خلبان به رضایی گفته بود وقتی مادرش از قصد پسرش در شرکت در کودتا آگاه میشود، به او میگوید: «شیرم را حرامت میکنم، اگر سریعا پیش امام نروی و ماجرا را به ایشان نگویی». خلبان هم به منزل آیتالله خامنهای رفت و ماجرا برای او بازگو کرد. روایت مشهور همین است که رضایی میگوید و رهبر انقلاب هم روایتی نزدیک به همین را نقل میکنند: «یک شبی من حدود اذان صبح دیدم که درب منزل ما را میزنند، بیدار شدم رفتم دیدم آقای مقدم است و میگوید که یک نظامی آمده با شما کار واجب دارد، به آن نظامی گفتم: تو از کجا میدانی؟ بنا کرد شرح دادن آن و... من دیدم مسئله خیلی جدی است و بایستی آن را پیگیری بکنیم».
ادعای حزب توده
اما سعید حجاریان که در آن زمان مسئولیت بازجویی افسران کودتا را برعهده داشت، روایت دیگری را ارائه داده و گفته است: «ما در ستاد مشترک ستاد خنثیسازی تشکیل دادیم و ترکیبی از سپاه و کمیته ستاد مشترک و کمیته بهارستان در این ستاد حضور داشتند و عملیات دستگیریها را هم سپاه عهدهدار شد. شب کودتا به آقای ریشهری گفتم که میخواهد کودتا شود». او همچنین در گفتوگویی در برابر این پرسش که چه کسی خبر کودتا را به او داد، گفت: «تودهایها اطلاع داده بودند. تودهایها فقط از یک بخش کودتا که شاخه سیاسیاش بود اطلاع داشتند. آنها مثلا در یکی از زیرشاخهها منبع داشتند و اخبار جلسات آنها را میدادند».
این سخن حجاریان با سخنان دیگرانی همچون خسروشاهی و عمویی مطابقت دارد. هادی خسروشاهی، نماینده وقت امام در وزارت ارشاد ملی، درباره این موضوع در یادداشتی در نشریه «اندیشهپویا» نوشت: «آقای کیانوری... دو گزارش بسیار مهم به من داد. مورد اول خبر حمله قریبالوقوع عراق به ایران بود. کیانوری میگفت: دوستان ما در حزب شیوعی (حزب کمونیست عراق)، این اطلاعات را در اختیار حزب ما قرار دادهاند و او وظیفه خود دانسته که فوری بیاید و خبر را توسط من به مقامات اطلاع دهد. من به آقای کیانوری گفتم آقای کیانوری شما باور دارید که عراق بتواند به ایران حمله کند و دوستان شما اشتباه نمیکنند؟ آقای کیانوری با قاطعیت گفت: این حمله قطعی و حتمی است و دوستان ما موثق هستند... مورد بسیار مهم دیگر خبر کودتای نوژه بود. آقای کیانوری به دفتر من آمد و گزارش و تاریخ و محل اجتماع افسران در پارک لاله، بمباران جماران و ... را به من داد. من باز هم باور نکردم، اما کیانوری اصرار داشت که این خبر جدی و حتمی است. کیانوری گفت که بانویی که قرار است اعلامیه پیروزی کودتا را بخواند، عضو حزب ماست و این اطلاعات کامل و دقیق است. من بلافاصله به جای دفتر شهید قدوسی به بیت امام رفتم و کپی گزارش را به احمدآقا دادم که نخست ایشان نیز باور نکرد. مرحوم اشراقی که در بیرونی حضور داشت، با لحن تندی به من گفت که شما هم هر مزخرفی را که اینها میگویند باور میکنید؟ من هم با ناراحتی گفتم که جناب اشراقی! من اطلاعی را که به دستم رسیده به احمدآقا دادم و در درستی و اشتباهبودن آن نظری ندارم. اینها میگویند که قطعی است و محل و تاریخ آن را هم نوشتهاند. انشاءالله که دروغ باشد».
محمدعلی عمویی هم در گفتوگویی با «تاریخ ایران»، گفته است: «یکی از بانوان حزب که از کودتا خبردار شده بود، ما را در جریان قرار داد و ما هم از طریق کانالهای خود کودتا را به رهبران جمهوری اسلامی ایران اطلاع دادیم».
این روایت که حزب توده اطلاعات کودتا را به سران نظام داده است، هیچگاه بهطور رسمی مورد پذیرش قرار نگرفت. هنوز مشخص نیست که آیا روایت اعضای حزب توده در ماجرای نوژه درست بوده یا نه، اما میتوان حدس زد که حتی اگر درست نیز بوده باشد، در فضایی که چند سال بعد از ماجرای کودتای نوژه بسیاری از اعضای این حزب به اتهام «طرح کودتا» و همکاری با شوروی بازداشت شدند، نمیتوانست بهراحتی بیان شود. هرچند اتهامات وارده به حزب توده هیچگاه ثابت نشد و حتی هاشمیرفسنجانی سالها بعد اقرار کرد که بر خودش اتهامات تودهایها محرز نشده است.