bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۰۸۰۸۴
حمید شیخ محمدی

بیماری مزمن نخبه‌کشی در ایران

بیماری مزمن نخبه‌کشی در ایران

منظور از نخبگان، خواص تاثیرگذار و پیشرو در حوزه‌های مختلف دینی، سیاسی، مدیریتی، اجتماعی، علمی، اقتصادی، ورزشی، هنری و ... هستند. افرادی که تولیدات ذهن آن‌ها یا هدایت و پیشرفت و توسعه یافتگی جامعه را در پی دارند و یا باعث کسب افتخار و سربلندی و نهایتاً سلامت روان جامعه می‌شوند. نخبگان گاهی به شهرت می‌رسند و قسمت وسیعی از جامعه را متاثّر می‌کنند و گاهی در خلوت بر گروهی کوچک، اما مهم جامعه تاثیر می‌گذارند.

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۷ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۸
فرارو- حمید شیخ محمدی*؛ عارضه تاسف بار نخبه‌کشی به معنای برنتافتن، بی‌اعتبار کردن و نهایتاً حذف کارکرد نخبگان و ثروت‌سوزی در جامعه از نظر نگارنده بیماری مزمن تاریخ معاصر و اکنون ایران عزیز است. حادثه شوک کننده و فاجعه بار پیرامون دکتر محمد علی نجفی و هم زمان آتش‌سوزی کارخانه شرکت کاله در شهر کربلای عراق، علی‌رغم همسان نبودن نوع خسارت از سه حیث شبیه به یکدیگر و قابل بررسی است.
 
نخست آن‌که هر دو ثروت‌سوزی است. دوم، هر دو سرمایه شخصی و خصوصی محسوب می‌شوند و کمتر از این منظر نسبت به آن ابراز تالم گردیده است. سوم آن‌که هر دو واقعه‌ای عجیب و مبهوت کننده‌اند. بحث‌های پیرامون جناب دکتر نجفی بیشتر جنبه سیاسی و جناحی پیدا کرد و آتش‌سوزی در کارخانه کاله عراق به دلیل آن‌که مالکیت آن خصوصی است انگار نه انگار که فاجعه بار برای اقتصاد ملی است. این یعنی آنکه نسبت به ثروت بودن نخبگان و امکانات بخش خصوصی کمتر احساس تالّم و دلسوزی وجود دارد.
 
در حادثه اخیر عنوان جناب آقای دکتر نجفی را که از چند جهت جزء نخبگان کشور محسوب می‌شوند در اغلب موارد، "شهردار سابق" بیان کردند و این همان سیاست‌زدگی و جناحی تحلیل کردن واقعه بوده است، حال آن‌که به نظر نگارنده مهم‌ترین جایگاه تاثیر گذار ایشان، تصدی ریاست وزارت خانه آموزش و پرورش و اشتغال در آموزش عالی بوده است و از این بابت است که بهت و شوک ماجرا عمیق‌تر می‌گردد.
 
به بهانه این حادثه تاسف بار در این نوشتار به مفهوم نخبه‌کشی، تاثیرات و جلوه‌های مختلف نخبه‌کشی و نهایتاً دلایل و عوامل آن پرداخته می‌شود.
 
الف- مفهوم نخبه کشی
عارضه نخبه کشی صرفاً به تاریخ معاصر ایران و از دست دادن قائم مقام فرهانی، امیر کبیر و مصدّق و... بر نمی‌گردد. (با احترام به مولف کتاب جامعه‌شناسی نخبه‌کشی در ایران) ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که از نخبگان خود بهره کافی نمی‌بریم. به این افراد در حوزه‌های مختلف بیاندیشید: شجریان، افتخاری، تختی، رضازاده و تعداد قابل توجهی از نام‌های دیگر مشهور در عرصه هنر و ورزش، برخی مسئولین دولت‌های بعد انقلاب، مالکین غیر رانتی کارخانجات تولیدی کشور، دانشمندان و متخصص تراز اول مهاجرت کرده و هزاران نخبه مشهور و غیر مشهور دور و اطراف خودتان توجه کنید، احوال این افراد و نسبت شان با جامعه چگونه بوده است؟!
 
منظور از نخبگان، خواص تاثیرگذار و پیشرو در حوزه‌های مختلف دینی، سیاسی، مدیریتی، اجتماعی، علمی، اقتصادی، ورزشی، هنری و ... هستند. افرادی که تولیدات ذهن آن‌ها یا هدایت و پیشرفت و توسعه یافتگی جامعه را در پی دارند و یا باعث کسب افتخار و سربلندی و نهایتاً سلامت روان جامعه می‌شوند. نخبگان گاهی به شهرت می‌رسند و قسمت وسیعی از جامعه را متاثّر می‌کنند و گاهی در خلوت بر گروهی کوچک، اما مهم جامعه تاثیر می‌گذارند. این افراد از سه ساحت (درگاه) قابل بررسی اند. ۱- ساحت شخصی. ۲- ساحت اجتماعی و سیاسی. ۳- ساحت تخصصی و صنفی.
 
توفیق و عدم توفیق در ساحت شخصی ایشان به خودشان مربوط است و می‌بایست هم خودشان از آن حفاظت کنند و هم رسانه و جامعه عادت کند که حریم خصوصی افراد را محترم بشمارد و به آن سرک نکشد. همچنین می‌بایست ایشان برای جامعه از این حیث مرجع تقلید نشوند.
 
از منظر سیاسی و اجتماعی، اگر به تخصص، علم و سابقه و تجربه ایشان مرتبط نباشد، باز هم نباید مرجع تصمیم‌گیری مردم قرار گیرند. نیز حبّ و بغض نسبت به نخبگان غیر متخصص در سیاست و امور اجتماعی نباید در تصمیم و رای مردم تاثیر زیادی بگذارد. مثلا نظر فلان هنرمند یا ورزشکار یا ... در فلان موضوع سیاسی یا اقتصادی یا اجتماعی صرفا بر خودش قابل استناد است و نباید مرجع جامعه قرار گیرد.
 
ساحت سوم حوزه تخصصی و صنفی نخبگان است. از این درگاه است که نخبگان مولّداند، موثراند، قابل استناد و محل رجوع جامعه هستند. متاسفانه این تفکیک در برخورد با نخبگان هم از سوی خودشان و هم از سوی جامعه به شدت نادیده گرفته می‌شود؛ و این بستری مناسب فراهم می‌آورد تا نخبه کشی در جامعه ایران تسهیل شود.
 
لازم به ذکر است نخبگان در حوزه تخصص خودشان قوی و مطرح هستند. لیکن توسعه‌نیافتگی جامعه از این حیث بستری مناسب برای ثروت‌سوزی یا نخبه‌کشی را فراهم آورده است. این وظیفه همگان و خود نخبگان است که از سرمایه اصلی ملی خود حراست کنند.

ب.: تاثیر این عارضه بر نخبگان
۱- فرار نخبگان به اقصی نقاط دنیا و سر درگمی و ناکامی برای مدتی در کشور متبوع جدیدشان، که نیاز به توضیح ندارد و در این باره بسیار گفته اند و نگاشته اند.

۲- در برخی موارد نخبگان همزیستی با مردم را برنمی تابند و کنج عزلت و عافیت پیش می‌گیرند. در این حالت، خواسته یا نا خواسته فیض خود را از جامعه دریغ می‌کنند.

۳- از تخصص خود خارج می‌شوند یا آن را محدود می‌نماید، چرا که یا از تخصص خود بهره‌ای متناسب نمی‌برند یا حضور فاخر در تخصص خود برای آن‌ها پُر هزینه است. بطور مثال غرق در ثروت اندوزی می‌شوند؛ یا به امور غیر تخصصی و دون شان خود مشغول می‌شوند.

۴- از نخبه بودن و محدودیت‌های آن خسته می‌شوند. زیرا در امور عادی زندگی، جامعه از آن‌ها انتظار‌های غیر متعارف دارد. نهایتاً رفتار‌های غیر قابل باورِ جامعه از آن‌ها سر می‌زند.

۵- اقدام‌های خشن و افراطی از آن‌ها بروز می‌کند. نسبت به دیگران مرتکب خشونت‌های غیر قابل باور می‌شوند و در زمانی که از پس دیگران بر نمی‌آیند به خود آسیب می‌زنند، حتی اقدام به خودکشی می‌کنند.

۶- از نخبگی خود پشیمان می‌شوند و نزدیکان و شاگردان خود را از راهی که رفته اند باز می‌دارند.

۷- نخبگان پناهگاه مردمی خود را در مواقع خطرناک از دست می‌دهند.

ج: جلوه‌های نخبه کشی در جامعه
۱- این گروه از نخبگان از چشم مردم می‌افتند و جامعه خیلی راحت قسمت قابل توجهی از نخبگان خود را فراموش می‌کند و جامعه‌ی فاقد اسطوره‌ی ارزشمند، بی‌هدف و هرزه هرکس و ناکسی را الگوی خود قرار می‌دهد؛ و از محصولات شبیه نخبگان بهره می‌برد. در این احوال نهایتاً جامعه در آن حوزه خاص فرومایه می‌شود. به طور مثال به احوال هنر موسیقی و آواز فعلی کشور دقت فرمایید.

۲- فرومایگان به ظاهر متخصص، اثبات خود را در نفی نخبگان و بزرگان دنبال می‌کنند و جامعه نسبت به آن حساسیتی نشان نمی‌دهد، بلکه فرومایگی را می‌پذیرد.

۳- نخبگان و منتقدان فاسد، رسانه‌های زرد و نخبگانی که از ویترین بیگانه تغذیه می‌کنند، برای مردم و جامعه مرجع می‌شوند.

۴- مافیا امکان بروز و حضور بیشتری می‌یابند.

۵- جامعه، افراد موفق و بزرگان دینی، سیاسی، مدیریتی، اجتماعی، علمی، ورزشی، هنری، اقتصادی و ... خود را بر نمی‌تابد؛ هر توفیقی را توام با فساد و رانت و ... تفسیر می‌کند؛ و آن می‌شوند که تا کمی قد کسی بلند شود، پایش را قلم می‌کنند و فراری می‌دهند.

۶- به دلایل گوناگون، جرئت و جسارت در تصمیم گیری‌های ملی، صراحت و شفافیت از مدیریان با کیفیت و نخبه گرفته می‌شود. این افراد عمدتاً زود به خستگی و استیصال می‌رسند.

د: عوامل و دلایل نخبه کشی و سرمایه سوزی

عوامل و دلایل نخبه کشی به ۵ دسته تقسیم می‌گردد
۱-نخبگان ۲- حکومت ۳- رسانه ۴- صنف یا حزب ۵- دشمن بیگانه با ملت

۱- نخبگان
- تربیت نیافتگی و بی‌اخلاقی متناسب با شهرت و جایگاه برخی نخبگان، مهم‌ترین گردآب و عامل فرو افتادگی متخصصان و بزرگان می‌شود. عدم تهذیب نفس، مراجعه نکردن به مربیان اخلاق و روان‌شناسان و نهایتاً چک نکردن سلامت روح و روان به شدت خطرناک است.

- به جای تواضع و فروتنی، مقهور هوش و قدرت شدن و اعتماد به نفس زیاد از حد، پاشنه آشیل نخبگان می‌باشد.

- وَلع ارتقاء در اموری که نخبگان در آن تبحّر و تخصّص ندارند، اما میل به ظهور و بروز دارند، باعث هدر رفتن شایستگی‌های ایشان می‌شود. برای مثال نخبگان علمی، فرهنگی، ورزشی یا هنری فاقد صلاحیت، مدیریت و امور سیاسی که تمایل به حضور در عرصه‌های مدیریتی یا سیاسی دارند. این افراد عِرض خود می‌برند و زحمتِ جامعه می‌دارند.

- تاثیر معنوی بی عدالتی در حق مردم خصوصاً در زمانی که انسان در اوج عزت و قدرت است. نیز سرزنش و تحقیر دیگران. امام صادق، علیه السّلام، می‌فرمایند: «کسی که مومن را برای گناهی سرزنش کند، نمی‌میرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود.»

۲- حکومت
- جایگزین کردن فرومایه گان و ضعیفان هر حوزه با نخبگان، و عزت و آبرو و امکانات و مرجعیت امور را به نااهلان سپردن، باعث دوری نخبگان از حاکمیت و رشد فضای ریا کاری و چاپلوسی می‌شود. لازم به ذکر است ناز نخبگان فاخر را کشیدن به مراتب به شرافت و تدبیر نزدیک‌تر است تا امر و نهی کردن به فرومایگان و ضعیفان هر حوزه، نیز اقتدار گرایی بیش از حد، آفت هر مدیر و البته حوزه‌ی ریاستی او است.

- مافیا و مفسدان، به منظور رسیدن به مطامع خود، در صدد تطمیع و تهدید نخبگان و سلب صراحت و سلامتِ ایشان بر می‌آیند. بدین منظور باید مدیران حکومتی و نهاد‌های امنیتی و قضایی نسبت به نخبگان با حمایت و دقت بیشتری مواجه شوند. لازم به ذکر است نمی‌توان انتظار داشت همه نخبگان سر نترسی داشته باشند.

- نگاه قدسی داشتن نسبت به مدیران و نخبگان متصل به حاکمیت باعث فساد و تباهی آنان می‌شود و نهایتا ً. در صورت بروز هرگونه بی‌اخلاقی و نفسانیتی از آنان، یا حکومت را مجبور به توجیه می‌کند یا ایشان را به طرز غیر عادلانه‌ای ساقط می‌کند.

- فرهنگ مچ‌گیری و مفتضح ساختن افراد به جای چشم پوشی و رافت توام با عدالت نسبت به نخبگان و البته همگان.

- شعار‌ها و رفتار هیجانی حاکمیت و تشدید انتظارات غیر معقول مردم به جای تبیین واقعیات، عقلانیت و صراحت و صداقت با مردم باعث می‌شود که خطا‌های شخصی نخبگان بیش از اندازه پر هزینه شود و یا حتی نیاز‌های انسانی و شخصی آن‌ها و جائز الخطا بودن انسان نخبه، به فراموشی سپرده شود.

۳- رسانه
- متاسفانه رشد لاجرم رسانه‌های افسار گسیخته مجازی و کم سوادی، عوام‌زدگی، منفعت‌طلبی و نهایتاً بی‌تعهدی برخی رسانه‌های متعارف باعث کم‌عمقی و هیجانی شدن و زرد نویسی شده است. این دسته از رسانه‌ها دانسته یا ندانسته، دوستانه یا مغرضانه، جایگاه نخبگان را مبتذل می‌کنند و به پدیده نخبه‌کشی کمک شایانی می‌رسانند.

- مسخره کردن کلیه واژه‌های اصیل، اخلاقی و متفکرانه، شعاری کردن و غیر قابل دسترس کردن مفاهیم ارزشمند، ایجاد توقعات و انتظارات سطحی و ژورنالیستی و خطابی از نخبگان و نهایتاً پمپاژ افکار هیجانی، پدیده جنبش زرد را در مقابل نخبگی و شایسته‌سالاری شکل داده است. این موضوع باعث شده به سخره گرفتن بزرگان و نخبگان در همه رده‌ها و صنوف پدیده‌ای عادی جلوه کند و آن را از مصادیق آزادی بیان بدانند.

- تفکر و تعمق نکردن مردم نسبت به آنچه رسانه‌ها به خوردشان می‌دهند، باعث محو شدن و فراموشی خدمات نخبگان در غوغا سالاری‌های رسانه‌ای می‌شود. متاسفانه امروزه رسانه‌ها را نمی‌توان بدون جهت گیری گروهی و منفعت طلبی‌های غیر ملّی فرض کرد.

- پدیده‌ی فالوورگرایی مجازی باعث شده به راحتی به هرکسی با هر درجه وجاهت ملی، تاخته شود و اظهار نظر‌های غیر کارشناسی در هر موضوع تخصصی ابراز شود. متاسفانه بعضاً خود نخبگان هم در این چاه ویل افتاده اند و در حوزه‌ای که تخصص و تجربه کافی ندارند ابراز نظر می‌کنند و فرجامی بد برای خود رقم می‌زنند.

- به اشتراک گذاشتن امور شخصی در فضای مجازی، از دیگر اشتباهات آنان است.

- کنکاشِ ساحت شخصی نخبگان، اهمیت بی جا قائل شدن برای سبک زندگی افراد، در آمیخته کردن ساحت صنفی و تخصصی افراد با خصوصیات فردی و ساحت شخصی نخبگان و نهایتاً تولید انتظار نا به جا از آنها، دیگر اشتباهی است که پدیده رسانه انجام می‌دهد.

۴- صنف یا حزب
- قسمت قابل ملاحظه‌ای از تذکر و تربیت نخبگان هر حوزه، توسط هم گروهان صنفی یا حزبی تحقق می‌یابد. افراد یک گروه نسبت به هم مسئولند. خصوصاً در رشد و تعالیِ هم گروه خود، این موضوع اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. چرا که آسیب به هر فردی از گروه، کل گروه را کم اعتبار می‌کند.

- تعدیل انتظارات متقابل مردم و نخبگان، ترجمان انتظارات حاکمیت از متخصصین، تبیین عقلانی و دوری از هیجان‌ها نسبت به یک پدیده تخصصی و نیز ارتقاء سطح سلیقه مردم نسبت به محصولات نخبگان، از وظایف صنف یا حزب است.

- پذیرش مجدد فرد نخبه‌ی خطاکار و ترمیم شخصیت از دست رفته ایشان به مقدار قابل توجهی از افراد یک گروه ساخته است. این موضوع بسیار اهمیت دارد و از سقوط غیر قابل جبران جلوگیری می‌کند.

- در مورد نخبگان رانده شده از قدرت، بازنشستگان و آن‌هایی که به نوعی دچار افول شده اند، مراقبت و هم دردی و بازیابی توانمندی و مشغولیت متناسب مجدد، توسط افراد هم گروه، حائز اهمیت ویژه است.

۵- دشمنی بیگانه با ملت
توطئه گری دشمنان داخلی و خارجی و مافیای ثروت و قدرت و نفوذ در نقاط ضعف نخبگان (به اشکال غیر قابل تصور)، امروزه غیر قابل انکار است.

دست آخر اینکه: نخبگان سرمایه اصلی مملکت اند، همگان باید از ایشان مراقبت کنیم.
 
*دانش آموخته علوم سیاسی و فعال در حوزه صنعت و سینما
ناشناس
United Arab Emirates
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۵
همه رو پر دادین، بیماری مزمن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۵
پاچه خاری و چاپلوسی ممنوع!
نجفی نه دکتر است و نه نخبه! فعلا قاتل است!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۸/۰۵/۱۵
خواری "واو" داره آقای تشخیص نخبگان!
انتشار یافته: ۳
bato-adv
bato-adv
bato-adv