bato-adv
bato-adv

هیولا قسمت چهاردهم؛ ورود داماد هیولا!

هیولا قسمت چهاردهم؛ ورود داماد هیولا!

در قسمت چهاردهم هیولا می‌بینیم که چمچاره دست از تعقیب هوشنگ بر نمی‌دارد و در نبود او پا در شرکت هم می‌گذارد، اما آبدارچی و منشی شرکت مجالی برای جست و جوی زیاد به او نمی‌دهند. اما چمچاره پا پس نمی‌کشد و تصمیم می‌گیرد که با نقشه‌ی دیگری به شرکت نفوذ کند.

تاریخ انتشار: ۱۶:۲۶ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۸
فرارو- قسمت چهاردهم سریال کمدی هیولا، به کارگردانی مهران مدیری و نویسندگی پیمان قاسمخانی و تهیه کنندگی مصطفی احمدی، دوشنبه ۱۳ مرداد ماه ۱۳۹۸ وارد شبکه نمایش خانگی شد.

در این قسمت می‌بینیم که چمچاره دست از تعقیب هوشنگ بر نمی‌دارد و در نبود او پا در شرکت هم می‌گذارد، اما آبدارچی و منشی شرکت مجالی برای جست و جوی زیاد به او نمی‌دهند. اما چمچاره پا پس نمی‌کشد و تصمیم می‌گیرد که با نقشه‌ی دیگری به شرکت نفوذ کند.
 
برای خرید حلال و دانلود قانونی قسمت ۱۴ سریال هیولا با حجم نیم بها اینجا کلیک کنید"
 
شهره و مهری خانم بالاخره هوشنگ را راضی می‌کنند تا خواستگار مهری خانم پا در خانه‌ی آن‌ها بگذارد و با او آشنا شوند. سرانجام انتظار‌ها به پایان می‌رسد و داماد با گل و شیرینی در خانه‌ی هوشنگ ظاهر می‌شود. او کسی نیست جز آقا داوود بیزاکودیل.

هوشنگ داوود را مدتی است که می‌شناسد. او همان کسی است که دارو‌های قاجاق را، هر روز هم با یک قیمت جدید، برای هوشنگ می‌آورد و همان کسی است که وقتی بوی نوسانات قیمت مسکن به مشامش خورد کارش را به بازار املاک هم گسترش داد و آن جا بود که باز هم هوشنگ را، این بار با همسرش شهره دید.

هاله: عمو داوود اگه یکی بهتون پیشنهاد رشوه بده، شما به خاطر خانواده قبول می‌کنید یا به خاطر شرافت ردش می‌کنید.

داوود: اولویت عمو. اولویت واس خانوادست.

هاله: خب من پدر بزرگ ایده آلم رو پیدا کردم. مبارکه.

کامران کامروا اگر چه از روند پیگیری پرونده یاران جنگل خبر دارد و می‌داند که دیگر چیزی تا دستگیری هوشنگ باقی نمانده است، اما هنوز هم برای او خواب‌های جدید می‌بیند و نقشه‌های جدید می‌کشد. این بار نوبت آشنایی او با بخش جدیدی از شرکت است. داف خاف. دایره ارتباطات فروش. بخشی از شرکت که از فروش بخاری در اواسط مرداد ماه تا واگذاری امتیاز ساخت بزرگراه تهران- شمال و جابجایی دکل نفتی را در دستور کار خود دارد.

و، اما چمچاره‌ی بخت برگشته بالاخره با کمک گرفتن از اقوام سارقش به دفتر شرکت یاران جنگل نفوذ می‌کند و نه تنها در جست و جو هایش در اسناد شرکت چیز دندان گیری پیدا نمی‌کند بلکه پلیس هم بعد از مدت‌ها محل شرکت را می‌یابد و چمچاره هم که آن جاست دستگیر می‌شود.

اوضاع در کل برای هوشنگ خوب پیش نمی‌رود، مادرش در فکر ازدواج با یک هیولاست، توقعات همسرش تمام شدنی نیست و خودش هم مدام خاکریز‌های شرافتش را عقب و عقب‌تر برده است.

باز هم در این مجال بد نیست که از بازی‌های به اندازه و دل نشین شبنم مقدمی، گوهر خیر اندیش و فرهاد اصلانی یاد کنیم. تغییرات گوهر خیر اندیش، مهری خانم و شبنم مقدمی، شهره، از ابتدا تا اینجای کار مثال زدنی و دیدنی بوده است. مهری و شهره در زمان کوتاهی از نقش زن ساده/ مادر فداکار/ کم توقع/ خانه دار تبدیل به کسانی شدند که عقده‌های گذشته شان را خوب به یاد دارند و خوب آن‌ها را می‌گشایند و خوب آن‌ها را تبدیل به قپی آمدن برای دیگران و یا تصمیمات و میل ورزی‌های خود می‌کنند.

هیولا در قسمت چهاردهم از لحاظ داستانی به نقطه‌ی عطفی می‌رسد که قسمت‌های بعدی را دچار تغییرات اساسی می‌کند و به احتمال سمت و سویی جدید به آن‌ها می‌دهد.