فرارو- حملات اسرائیل به اهداف دشمن، از مرزهای آن فراتر رفته و به کشورهای دورتر مانند عراق رسیده است. امری که ممکن است نشان دهنده تغییر استراتژیهای جنگی اسرائیل از تدافعی به تهاجمی باشد. البته شب گذشته نیز این رژیم اهدافی در جنوب دمشق را نیز مورد حمله قرار داد.
منابع محلی در سوریه بامداد یکشنبه از شنیده شدن صدای چند انفجار در آسمان شهر «دمشق» خبر دادند. خبرگزاری رسمی سوریه «سانا» گزارش داد که پدافند هوایی ارتش برای مقابله با اهداف متخاصم، فعال شده است. نکته مهم درباره تحولات امشب دمشق این است که علیرغم سکوت معمول رسانههای رژیم صهیونیستی درباره حملات هوایی به سوریه، اما این بار خبرنگاران اسرائیلی از لحظات اول شروع به انتشار اخبار در انفجارهای دمشق کردند. سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی نیز در اقدامی کمسابقه حمله هوایی به پایتخت سوریه را تایید کرد و مدعی شد این حمله با هدف جلوگیری از ارسال پهپادهای تهاجمی از سوی ایران به حریم هوایی فلسطین اشغالی بوده است.
به گزارش فرارو، کمی بیش از یک ماه پیش، در ۱۹ ژوئیه، یک پایگاه نظامی متعلق به حشدالشعبی در منطقه آمرلی استان صلاح الدین عراق مورد حمله مشکوک قرار گرفت. حدود ۱۰ روز بعد، در ۲۸ همان ماه، به پایگاه سابق اشرف در استان دیالی، که در حال حاضر تحت کنترل حشد الشعبی است، به طرز مشکوکی حمله شد. در هفتههای بعدی، چند مرکز نظامی دیگر حشدالشعبی مورد حمله قرار گرفتند. گزارشهای ضدونقیضی درباره مسئول این حملات منتشر شد و در ابتدا هیچکس مسئولیت آنها را به عهده نگرفت. تا اینکه سرانجام پس از چند هفته بحث و جدل، منابع اسرائیلی و غربی همگی تایید کردند که اسرائیل مراکز حشدالشعبی (بسیج مردمی) را در چند جای عراق هدف قرار داده است.
یک روز پس از اذعان تلویحی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، به حمله نیروهای نظامی اسرائیل به اهدافی در عراق، روزنامه نیویورکتایمز به نقل از مقامات بلندپایه آمریکایی و همچنین منابع اطلاعاتی بلندپایه در خاورمیانه اعلام کرد اسرائیل مسئول حملات به مراکز حشدالشعبی در عراق بوده است. یک منبع اطلاعاتی خاورمیانهای گفته است اسرائیل در ۱۹ ژوئیه یک پایگاه در شمال بغداد را بمباران کرد. دو مقام آمریکایی نیز گفتهاند اسرائیل در روزهای اخیر، چندین انبار مهمات را در عراق هدف قرار داده است.
حملات جدید اسرائیل به عراق از این جهت قابل توجه هستند که از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی اسرائیل هیچ حمله علنی به عراق انجام نداده بود. علاوه بر این، حملات یادشده میتوانند نشاندهنده تغییر دکترین نظامی اسرائیلی باشند. به طور کلی، اسرائیل در چند دهه اخیر، چند دکترین نظامی را در پیش گرفته است که به مرور زمان و متناسب با تحولات میدانی تغییر کردهاند.
۱- دکترین بگین
از سال ۱۹۴۸ تا سال ۱۹۷۳، اسرائیل و برخی کشورهای عربی حداقل چهار بار وارد جنگ تمام عیار شدند: جنگ اشغال فلسطین ۱۹۴۸، جنگ کانال سوئز ۱۹۵۶، جنگ شش روزه ۱۹۶۷ و جنگ اکتبر ۱۹۷۳. در تمام این مدت، اسرائیل مشغول جنگ در مرزهای خود بود. کشورهای عربی هنوز تاسیس اسرائیل را باور نمیکردند ولذا چندین بار با صهونیستها وارد جنگ شدند، اما ضعف کشورهای عربی از یک طرف و حمایت تمام عیار کشورهای غربی از اسرائیل از طرف دیگر، باعث شد که اسرائیل به حیات خود ادامه دهد. از سال ۱۹۷۳ تاکنون، به جز جنگ ۲۰۰۶ لبنان، تقریبا هیچ جنگ بزرگی میان کشورهای عربی و اسرائیل رخ نداد. در نتیجه اسرائیل فرصت یافت تا برای تهدیدات در سرزمینهای دورتر مثل عراق چاره اندیشی کند. البته در تمام این مدت، اسرائیل با گروههای فلسطینی در نزاع بود، اما این نزاع، در سطحی نبود که موجودیت اسرائیل را به خطر بیندازد.
اسرائیل در این دوره، تمرکزش را بر تامین امنیت مرزهای خود قرار داد، اما در عین حال، هنگامی که در سرزمینهای دور یک «تهدید استراتژیک» بوجود میآمد، برای حمله به آن اقدام میکرد. شاید بارزترین مصداق این استراتژی، حمله اسرائیل به راکتور هستهای اوزیراک عراق در هفتم ژوئن ۱۹۸۱ بود. حمله به تاسیسات هستهای عراق در واقع بخشی از دکترین مناخیم بگین بود. بگین، ششمین نخستوزیر رژیم صهیونیستی بود که دکترین «حملات پیشگیرانه» به اهداف دشمن را پی ریزی کرد. این اهداف، تا قبل از سال ۲۰۱۱، یعنی شروع بحران سوریه، غالبا به اهداف هستهای محدود بود.
۲- دکترین ضاحیه
اسرائیل بر اساس دکترین بگین، مراکز هستهای در عراق و سپس در سوریه (۶ سپتامبر ۲۰۰۷) را نابود کرد و حتی در سال ۲۰۱۲ و نیز هم اکنون، اسرائیل بر مبنای همین دکترین به حمله به تاسیسات هستهای ایران تهدید کرده و میکند.
اما پس از قدرتگیری حزب الله لبنان و نیز بالا رفتن توانمندی نظامی گروههای فلسطینی مثل حماس و جهاد اسلامی، اسرائیل با نیرویی مواجه شد که مهمترین مشخصه آن، قدرت مانور بالا در جنگهای نامتقارن است. ارتش سنتی اسرائیل معمولا در هنگام درگیری با این گروهها، قدرت مانور خود را از دست میداد. از این رو، گادی آیزنکوت، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش اسرائیل، دکترین ضاحیه را طراحی کرد که بر مبنای آن، ارتش اسرائیل در جنگ نامتقارن، تاسیسات غیرنظامی دشمن را نابود میکند. نام این دکترین، از منطقه ضاحیه بیروت گرفته شده که در جنگ ۲۰۰۶ لبنان و اسرائیل، آسیب دید. ضاحیه، محل استقرار حزب الله است.
۳- اهداف ایرانی
استراتژیهای نظامی اسرائیل، از سال ۲۰۱۱، همزمان با شعلهور شدن جنگ داخلی سوریه، به تدریج تغییر کرد. در سالهای اخیر، اسرائیل بارها و بارها ادعا کرد که ایران قصد دارد در سوریه به طور نظامی مستقر شود و با همین ادعا، به اهداف زیادی در سوریه حمله کرد. در ابتدا، حملات مشکوکی در سوریه انجام شد، ولی هیچکس به طور رسمی مسئولیت آن را به عهده نگرفت تا اینکه در سال اخیر، اسرائیل چندین بار به طور رسمی اعلام کرد به اهداف ایرانی در سوریه حمله کرده است. آیزنکوت در روزهای آخر خدمت خود در ارتش اسرائیل، در گفتگویی با نیویورک تایمز گفت: «ما بدون اینکه مسئولیتی را به عهده بگیریم یا اینکه اعتباری به نام خود بزنیم، به هزاران هدف (در سوریه) حمله کردیم.» به گفته آیزنکوت، ارتش اسرائیل فقط در سال ۲۰۱۸، دو هزار بمب بر سوریه انداخت.
۴- اولویت یافتن اهداف غیراستراتژیک
حملات به سوریه، معمولا اینگونه توجیه میشد که اسرائیل با سوریه مرز مشترک دارد و لذا از استقرار نیروهای نزدیک به ایران در مرزهای خود نگران است. حملات به عراق، اما، این توجیه را بیخاصیت کرد. این حملات، در کشوری انجام شد که فرسنگها با اسرائیل فاصله دارد. درست است که آخرین حمله اسرائیل به عراق تقریبا چهار دهه پیش صورت گرفته بود، اما حملات فعلی با حملات چهل سال پیش، یک تفاوت ماهوی دارند. حمله به راکتور اوزیراک، به عنوان بخشی از تلاش اسرائیل برای دفع تهدیدات استراتژیک قلمداد شد. در حالی که حملات اخیر، اهدافی را نابود کرد که در زمره تهدیدات استراتژیک نبود. مهماتی که در حملات اخیر به عراق نابود شد، در سطحی نبود که موجودیت اسرائیل را به خطر بیندازد. همین امر نشان میدهد که اسرائیل دیگر فقط به خاطر تهدیدات استراتژیک به سرزمینهای دور حمله نمیکند. بلکه حتی یک تهدید نسبتا سطحی هم میتواند حمله اسرائیل را در پی داشته باشد. چنین رویکردی در قالب تغییر سیاست نطامی اسرائیل از تدافعی به تهاجمی قابل ارزیابی است.