فرارو- داگ باندو* در مجله نشنال اینترست نوشت: سابقه اجرایی ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، مملو از وعده هایِ محقق نشده، فرصت سوزی ها، نقضِ اصول و ارزش ها، و اهدافِ رها شده است.
به گزارش فرارو، کره شمالی احتمالا یکی از موضوعاتی است که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در مورد آن، به سخنان سلفِ خود (باراک اوباما) گوش داده است. اوباما قبل از خروج از قدرت، کره شمالی را به مثابه جدیترین چالشی توصیف کرد که مستاجر آینده کاخ سفید با آن رو به رو خواهد بود. با این اوصاف، ترامپ در ابتدای کار، به تحریک اختلافات و تنشها میان دو کشور پرداخت و آنها را به اوج خود رساند. وی نگرانیها و وحشت از وقوع جنگ با کره شمالی را به نحو بی سابقهای افزایش داد و تهدید کرد این کشور با آنچه وی آتش و خشمِ آمریکا توصیف کرد، مواجه خواهد شد. وی سپس از رویکرد سختِ خود در قبال پیونگ یانگ، اندکی عقب نشینی کرد و به اتخاذ رویکرد دیپلماتیک (مبتنی بر دیپلماسی و گفتگو) با این کشور چرخش کرد. در این راستا، ترامپ با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی در سنگاپور دیدار کرد.
با این حال، امروز، تلاشهای ترامپ کاملا شکست خورده به نظر میرسند. کره شمالی به تازگی گفته که گزینه خلع سلاح هستهای از میز مذاکره با آمریکا حذف شده است. در واقع، ظاهرا تعداد کمی غیر از رئیس جمهور ترامپ بر این باور بودند که کیم جونگ اون آماده است تسلیحات هستهای خود را تسلیم دولت آمریکا کند. آنها واقعا فکر میکردند که کره شمالی تسلیحات هستهای خود را تسلیم کشوری خواهد کرد که سابقه روشن و دیرینهای در زمینه تغییر رژیمها و مداخله در امور داخلی دیگر کشورها دارد.
در شرایط کنونی که این سیاستِ ترامپ به طور رسمی از حیز انتفاع ساقط شده و هیچ طرح جایگزینی نیز وجود ندارد، پیونگ یانگ از منظر خود به ارائه پیشنهاد به آمریکا و تهدیدِ این کشور میپردازد. دموکراتها در محکوم کردنِ بی کفایتی و ساده لوحیِ دولت ترامپ در تعامل با کره شمالی کاملا مطمئن هستند. جنگ و دعواهای حزبی در آمریکا خیلی زود موجب خواهد شد تا بار دیگر (بیشتر از قبل): بر طبل اِعمال تحریم بر علیه کره شمالی کوبیده شود، درگیریهای لفظی افزایش مییابند، نظامیان آمریکایی بیشتری به منطقه شرق آسیا اعزام شوند و طرحهای جدیدی برای جنگ احتمالی با کره شمالی مطرح خواهند شد. با این حال، سناتور جمهوری خواه لیندسی گراهام هرگونه خطر و تهدیدی علیه آمریکا را پیش از این رد کرده و گفته هرگونه درگیری احتمالی با کره شمالی، محدود به همان منطقه خواهد بود (محدود به شبه جزیره کره). درست در همین نقطه است که میتوان رویکرد ترامپ در برگزاری اجلاس مشترک با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی را (که اتفاقا در آن ژست قهرمانانهای نیز گرفته بود) که فرصتی دراماتیک و بی سابقه برای شکستن دههها سردی و بن بست در روابط دو کشور ایجاد کرده بود، محکوم به شکست و ناکامی دانست.
اگر ریاست جمهوری ترامپ با موفقیتهای بیشمار همراه بود (مثلا همانگونه که ترامپ قول داده بود به جنگها خاتمه داده میشد، صلح حاصل شده بود، مناقشات حل و فصل شده بودند، و روابط آمریکا با دیگران تحکیم شده بود)، وقوع یک ناکامی در این میان چندان موضوع مهمی نبود. با این حال، سابقه اجرایی ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، مملو از وعده هایِ محقق نشده، فرصت سوزی ها، نقضِ اصول و ارزش ها، و اهدافِ رها شده (متروک) است.
هیچ رابطهای مهمتر از روابط آمریکا و جمهوری خلق چین وجود ندارد. علی رغمِ دوستیِ ترامپ با رئیس جمهور شی جین پینگ، جنگ تجاری به ضرر هر دو کشور است. آمریکاییها هم از تعرفههای رئیس جمهور کشورشان و هم از اقدامات انتقام جویانه چین رنج برده اند. هیچ چشم اندازی نیز برای پایان بخشیدن به این شرایط وجود ندارد. علی رغم امیدها برای دستیابی به یک راه حل جهت خاتمه دادن به جنگ تجاری چین و آمریکا، پکن موضع سخت و انعطاف ناپذیری را اتخاذ کرده و به وضوح نسبت به سختی و انعطاف ناپذیری رئیس جمهور آمریکا، بویژه همزمان با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری این کشور، تردید دارد.
ورایِ اقتصاد، روابط آمریکا با چین به شدت در حال بدتر شدن است. اختلافات و تقابلات میان دو کشور در مورد هر موضوعی از مسائل ژئوپلیتیک گرفته تا حقوق بشر، چین و آمریکا را بیش از پیش از یکدیگر جدا کرده است. دولت ترامپ نیز از هرگونه راهبرد موثری که قادر باشد به نحو مثبت و سازندهای بر رفتار چین تاثیر بگذارد، تهی است. تمرکزِ کوته فکرانه رئیس جمهور ترامپ بر مسائل تجاری موجب شده تا در حوزههای دیگر، وی از داشتن راهبردی منسجم محروم باشد.
احتمالا برجستهترین و البته جنجالیترین وعده ترامپ در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا، بهبود روابطِ واشنگتن با روسیه بود. با این حال، علی رغمِ به ظاهر روابط دوستانه ترامپ با ولادیمیر پوتین، دولت ترامپ: تحریمهای بیشتری را علیه مسکو وضع کرده، کمکهای ضدروسی بیشتری را به اوکراین تخصیص داده است، منابع مالی و نیروی نظامی بیشتر را در اختیار تشکیلات ناتو که در اروپا مستقر هستند قرار داده، و در مقایسه با دولت اوباما دیپلماتهای روسی بیشتری را از آمریکا اخراج کرده و به کشورشان روسیه فرستاده است.
بدتر از همه، واشنگتن هیچ تلاش جدی و قابل توجهی برای حلِ سردی و مناقشه حاکم بر روابط آمریکا و روسیه در موضوع اوکراین انجام نداده است. در شرایط فعلی، هیچ کس تصور نمیکند که مسکو، کریمه را به اوکراین بازگرداند و یا بدون دریافت امتیازهای قابل توجه در موضوع اوکراین، در هر موضوع دیگری حاضر به تسلیم شدن شود. دولت آمریکا به جایِ آنکه تنشها و اصطکاکاتِ دوجانبه این کشور با روسیه را تعدیل کند و کاهش دهد، این کشور را در شرایط کنونی بیش از گذشته به سمتِ همکاری با چین (علیه آمریکا) و به چالش طلبیدنِ اهداف واشنگتن در خاورمیانه، آفریقا، و حتی آمریکای لاتین سوق داده است.
اگر چه ترامپ قول داده بود تا جنگهای بی پایانِ آمریکا را متوقف کند، با این حال در شرایط فعلی، تعداد پرسنل نظامی آمریکا در کشورهای خارجی به اندازه زمانی است که وی قدرت را به دست گرفت (اگر بیشتر نباشد کمتر نیست). وی بر شمارِ نظامیان آمریکایی در افغانستان افزود و در حال حاضر سعی میکند به توافقی با طالبان جهت خروج نظامیان آمریکایی از این کشور دست یابد. توافقی که واشنگتن را وادار میکند تا در افغانستان بماند و آن را به اجرا بگذارد. شعلههای جنگ آمریکا در افغانستان بیش از ۱۸ سال است که شعله ور هستند.
دولت ترامپ به حضور غیرقانونی خود در سوریه نیز ادامه داده، نظامیان آمریکاییِ حاضر در شمال شرق سوریه را از درگیریهای اخیر میان ترکیه و کردهای سوری دور کرده، و در عین حال، نیروهای جدیدی را برای مصادره نفت سوریه به مناطق نفتی شرق این کشور رهسپار کرده است (اقدامی که از مشروعیت برخوردار نیست و نقض فاحش حقوق بین الملل است). چند صد نظامی آمریکایی قادر نیستند بسیاری از دیگر اهداف آمریکا را محقق کنند و جلویِ نفوذِ روسیه، ایران و دیگر کشورها در منطقه را بگیرند و بشار اسد رئیس جمهور سوریه را وادار کنند تا استعفا دهد و یا دستور کار مدنظر آمریکا را به اجرا گذارد. با این حال، حضور آنها در سوریه موجب خواهد شد تا آمریکا همچنان در باتلاقِ منازعهای که از پیچیدگی زیادی برخوردار است و حداقل منافع امنیتی را برای آمریکا به همراه دارد، گرفتار باشد.
دولت عربستان سعودی، فاسد، بی کفایت، سرکوبگر، بی ملاحظه، و وابسته به ایالات متحده آمریکا است و بر همین شیوه نیز باقی میماند. امتناع آمریکا از انجام اقدام نظامی علیه تهران به دلیل آنچه دخالت ایران در حمله به تاسیسات نفتی آرامکو عنوان شد کافی بود تا عربستان به اتخاذ دیپلماسی (در مقایسه با تنش و درگیری) در برابر ایران متمایل شود. با این حال، رئیس جمهور آمریکا بر میزان حضورِ نظامیان آمریکایی در عربستان سعودی افزود و پرسنل نظامی آمریکا را به محافظانِ خاندان سلطنتی سعودی تبدیل کرد. حمله تروریستی اخیر در پایگاه هوایی پنساکولا که توسط یک خلبان عربستانی (که دوره آموزشی را در عربستان میگذارند) انجام شد و احتمالا وی نیز قرار بود به همکاران خود جهتِ سلاخی مردم یمن بپیوندد هم بار دیگر هزینه بالای روابط دوجانبه با عربستان را یادآوری کرد و و بر میزان آن نیز افزود.
سیاستِ دولت ترامپ در اِعمالِ فشار حداکثری، به شکستی تمام عیار برای آن در اقصی نقاط جهان تبدیل شده است. همانطور که پیش از این اشاره شد، کره شمالی علی رغم فشارهای رو به رشدِ ناشی از تحریمهای آمریکا، عدم تمایل خود به مساله خلع سلاح هستهای را اعلام کرده است. مردم کره شمالی از تحریمها آسیب میبینند و رنج میبرند با این حال، حکومتشان نظیرِ دولت آمریکا، امنیت را در اولویت خود قرار داده است.
روسیه نیز دیگر مایل به واگذاری و تسلیمِ کریمه نیست. این منطقه زمانی بخشی از خاک روسیه بوده و میزبان پایگاه دریایی سواستوپول (در دریای سیاه) است. شماری از دولتهای اروپایی نیز با موضعِ آمریکا در مورد روسیه مخالفت دارند و این کشور را تحت فشار قرار داده اند تا تحریمهای فعلی علیه مسکو را سبک کرده و یا به کلی حذف نماید. غرب باید بیش از شرایط فعلی به روسیه امتیاز دهد تا این کشور را ترغیب کند که پیشرفتها و تحرکات نظامی خود را متوقف کند.
پیش از اینکه ترامپ رئیس جمهور آمریکا شود، آمریکا فشار زیادی را علیه ایران اعمال میکرد و سطخ تنشها میان تهران-واشنگتن به اوج نرسیده بود. فعالیتهای هستهای ایران پس از امضای توافق برجام تا حدود زیادی متوقف شد و نظام بازرسی بی سابقهای بر اقدامات هستهای ایران اعمال میشد. در شرایط فعلی و با خروج ترامپ از برجام و احیای تحریمها علیه تهران، ایران بار دیگر فعالیتهای هستهای خود را از سرگرفته، بر دامنه نفوذ منطقهای خود افزوده، و قابلیتهای نظامی خود را بهبود بخشیده است. آنچه که در شرایط فعلی بهت و حیرت آمریکا را به دنبال داشته این است که در حال حاضر، متحدانی عربِ واشنگتن در منطقه بیش از آنکه به دنبال تنش و مقابله با ایران باشند، سعی دارند با این کشور تعامل و گفتگو کنند.
اضافه بر این، دولت ترامپ، تا حد زیادی امیدها برای اجرای اصلاحات در کوبا را نیز با متوقف ساختنِ روندی که اوباما در پیش گرفت (که بر اساس آن سعی داشت روابط واشنگتن با هاوانا را به سمت عادی سازی پیش ببرد و سفر اتباع آمریکایی به کوبا و بالعکس را تسهیل کند و مناسبات تجاری با این کشور را توسعه دهد)، نابود کرده است. وقتی دو سال پیش به کوبا سفر کردم و با کارآفرینانی مستقر در این کشور صحبت کردم، متوجه شدم که آنها سرمایه گذاریهای گستردهای را به امیدِ افزایشِ رو به رشدِ شمارِ بازدیدکنندگان آمریکایی از این کشور، انجام داده اند. با این حال، تمام امیدهای آنها هنگامی که دولت ترامپ بار دیگر راهِ مقابله و برخورد با کوبا را در پیش گرفت، نقش بر آب شد. از این رو، گسترش و توسعه روزافزون بخش خصوصی در کوبا به عقب رانده شد و دولت کوبا (که همچنان رائول کاسترو در آن از نفوذ قابل توجهی در پشت پرده برخوردار است) میتواند بار دیگر ادعا کند که این آمریکا بوده که روند همکاریها را متوقف کرده و این کشور مقصرِ اصلی در تشدید مجدد تنشها میان هاوانا-واشنگتن است. در این زمینه، هیچگونه مدرک و سندی دال بر اینکه گسترش و افزودن بر تحریمها علیه کوبا (که از سال ۱۹۶۰ وضع شده اند)، موجب خواهد شد تا این کشور رفتار خود را تغییر دهد و یا آزادی در کوبا محقق شود، وجود ندارد.
ونزوئلا برای مدتی، اولویت اصلی و مهم دولت ترامپ بود. ترامپ همچون همیشه، تحریمهای اقتصادی را بر علیه این کشور تحمیل کرد (این مرتبه آمریکا این اقدام را علیه ملتی انجام داد که اقتصادشان از اساس فروپاشیده بود). واشنگتن در ادامه تهدید به اعمال تحریمهای بیشتر و حتی حمله نظامی به ونزوئلا کرد که البته هیچ فایدهای به همراه نداشت. رئیس جمهور ترامپ و دستیاران عالی رتبه اش به تهدیدهای خود علیه ونزوئلا افزودند و از چین و روسیه خواستند تا از مهلکه فاصله بگیرند، با این حال باز هم آمریکا موفقیتی به دست نیاورد. در نهایت، ترامپ علاقه خود به ونزوئلا را از دست داد و دیگر هیچ گونه اظهار نظری در مورد این کشور که زمانی یکی از فوریترین و بحرانیترین مسائل دولت وی بود، نکرد. دولتِ نیکلاس مادورو رئیس جمهور ونزوئلا علی رغم اقدامات آمریکا همچنان پابرجاست.
تاکنون انتقادهای رئیس جمهور آمریکا از اتحادهایِ (و متحدان بین المللی آن) این کشور راه به جایی نبرده است. تاکنون منصوبان وی، که همگی مایل به حفظِ یارانههای سخاوتمندانه ارائه شده از سوی آمریکا به متحدان این کشور هستند، سیاستهای وی را پیگیری و به اجرا گذاشته اند. به تازگی، دولت ترامپ خواستار افزایش قابل توجهِ درآمدهای ناشی از به اجرا گذاشتن اصل "حمایتِ ملت میزبان" (Host Nation Support) شده است. با این حال، تقریبا در تمامی مذاکراتی که تاکنون در این باره انجام شده، رئیس جمهور ترامپ عقب نشینی کرده و به کسبِ منافع و مزایای حداقلی و نمادین اکتفا کرده است. وی احتمالا در این زمینه همچون سلف خود (باراک اوباما) دوره ریاست جمهوری اش را با طرح گله و شکایتهای فراوان و کسبِ حداقلِ مزایا و منافع ممکن از وابستگانِ امنیتیِ آمریکا به پایان خواهد برد.
ورای این مسائل، موضوعات مثبت اندکی برای مطرح شدن وجود دارند. ترامپ و نارندرا مودی نخست وزیر هند بسیار شبیه یکدیگر هستند. موضوعی که نفع و دستاوردی برای هیچکدام از آنها به دنبال نداشته است. با این حال، روابط نهادی میان دو کشور اندکی تغییر کرده اند. رجب طیب اردوغان رهبر اقتدارگرای ترکیه از جانب رئیس جمهور آمریکا برای اقدامات خود در زمینههای مختلف (که لزوما در راستای منافع آمریکا نیستند)، چراغ سبز دریافت کرده است. با این حال، کنگره آمریکا کاملا در برابر آنچه اقدامات منفیِ داخلی و خارجی آنکارا عنوان میشود، ایستاده است.
انزجار و بیزاری رئیس جمهور ترامپ از تجارت آزاد و اعتقاد به این گزاره که خریدِ محصولات ارزان و با کیفیت از خارج امری منفی است، مشکلات بسیاری را در روابط آمریکا با متحدان نزدیک این کشور نظیرِ کانادا، مکزیک، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، و چند کشور دیگر اروپایی ایجاد کرده است. گویا فقط روابط آمریکا با اسرائیل به نحو قابل توجهی بهبود یافته است و این امر حاکی از این نکته است که رئیس جمهور ترامپ هرگونه تلاشِ جدی و موثر برای دستیابی به یک توافق صلح عادلانه و واقع بینانه میان اسرائیلیها و فلسطینیان را کنار گذاشته است.
پس از سه سال حضور در قدرت به عنوان رئیس جمهور آمریکا، اینها سوابق به شدت منفی برای ترامپ محسوب میشوند. هنوز امکان دارد اتفاقهای خوبی از اکنون تا ۳ نوامبر ۲۰۲۰ که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار خواهد شد، بیفتد. با این حال، احتمالا مسائل بسیاری، بدتر و وخیمتر خواهند شد. کافی است حوادثی نظیر آنچه در ادامه میآید را تصور کنید: انجام آزمایشهای موشکی و هستهای توسط کره شمالی، تلاشهای مجدد روسیه جهت اعمال نفوذ در انتخابات کشورهای غربی (مخصوصا آمریکا)، سرکوب خونین اعتراضات در هنگ کنگ توسط چین، اصطکاک تجاری-تعرفه ایِ روزافزون آمریکا و اتحادیه اروپا، اِعمال فشار هر چه بیشتر از سوی آمریکا بر ایران و واکنشهای احتمالی تهران به این موضوع، و بسیاری از مسائل و موضوعات دیگر. در حال حاضر، هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم تقابلات بین المللی دولت ترامپ، رو به بهبودی خواهند رفت.
اغلب آمریکاییها در رای دادن خود مسائل اقتصادی را در نظر میگیرند. رئیس جمهور ترامپ در شرایط کنونی بر موجِ آمارهای خود در زمینه اشتغال زایی در آمریکا سوار است. اگر این برگ برنده او تا قبل از نوامبر ۲۰۲۰ کم رنگ شود، امکان دارد مسائل بین المللی بیش از پیش در جریان انتخابات آمریکا از اهمیت برخوردار شوند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، ترامپ به دلیل ناکامی خود در پیگیری شعارهایش مبنی بر پایان دادن به جنگهای بی پایان و انتقاد از متحدان مسوولیت ناپذیر، پشیمان خواهد شد. علی رغم شخصیت خاص و متمایز ترامپ، دستاوردهای او چندان متفاوت از دستاوردهای باراک اوباما و دیگر دموکراتهای برجسته نیست.
*داگ باندو، تحلیلگر ارشد انیسیتو کاتو است.