bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۲۳۹۰۰
کوروش احمدی: هدف سخنان ترامپ، برحذرداشتن ایران از اقدام تلافی‌جویانه است

چرا ترامپ تهدید می‌کند؟

چرا ترامپ تهدید می‌کند؟

برخی معتقدند ترامپ در پی اعتراضات آبان‌ماه در ایران این تصور را پیدا کرده که سیاست فشار حداکثری‌اش دارد جواب می‌دهد و لازم نیست امتیازی بدهد. موضوع کاهش تعهدات برجامی ایران را نیز باید به این معادله اضافه کرد که موجب دشواری بیشتر خواهد شد؛ بنابراین دورنمای گره‌گشایی از روابط با واشنگتن حداقل در چند هفته یا چند ماه آینده خیلی روشن نیست. اما با توجه به پویایی بالای امور همیشه احتمال تحول غیرمترقبه‌ای وجود دارد.

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۰ - ۱۵ دی ۱۳۹۸
آنچه سحرگاه جمعه رخ داده، بدون شک معادلات منطقه و روابط بین‌الملل را تغییر می‌دهد. فارغ از موضع‌گیری‌های رسمی مقامات ایران در واکنش به ترور سردار سلیمانی، این موضوع می‌تواند آینده را به شکلی دیگر رقم بزند.
 
شرق در گفتگویی با کوروش احمدی دیپلماتی که سال‌ها مأموریت کاری‌اش را در نیویورک گذرانده و ایالات متحده را به خوبی می‌شناسد، به آنچه در پیش است پرداخته است. در ادامه این گفتگو را می‌خوانید:

به نظر می‌رسد ترور سردار سلیمانی توسط دولت آمریکا در شرایط سیاسی فعلی می‌تواند نقطه عطفی در معادلات پیش‌رو باشد. در چند سؤال تلاش می‌کنم تا تحلیلتان از این اتفاق را بشنوم. ابتدا باید سؤالی را که افکار عمومی از سحرگاه جمعه در ذهن دارد، بپرسم. چه چیزی پیش‌روی ماست؟ چه اتفاقاتی محتمل است؟ چه از سوی ایالات متحده چه از سوی جمهوری اسلامی.
قطعا ترور ایشان نقطه عطفی است و شاید بتوان گفت: بعد از حمله آمریکا به سکو‌های نفتی ایران در خلیج فارس در ۱۳۶۷، پرریسک‌ترین اقدام آمریکا علیه ایران است. قطعا شرایط در دوره بعد از این تحول، دیگر مشابه شرایط قبل از آن نخواهد بود. مهم‌ترین سؤال هم همین است که شما گفتید؛ یعنی هم در ایران و هم در آمریکا و نیز در منطقه و جهان سؤال این است؛ چه خواهد شد.
 
به نظر می‌رسد آمریکا اکنون وارد فاز کنترل و تثبیت اوضاع شده. توییت ترامپ مبنی بر اینکه ایران همیشه برنده مذاکره و بازنده جنگ است هم متضمن تهدید است هم تشویق. پیام ارسالی از طریق سفارت سوئیس نیز باید مضمون مشابهی داشته باشد. مهم‌تر نحوه واکنش ایران است، چون ممکن است عده‌ای تصور کنند حتما باید پاسخی درخور داده شود و این پاسخ هم حتما نظامی باشد. من فکر می‌کنم مقامات ما باید با حوصله، درایت، تدبیر و دوراندیشی در این مورد اقدام کنند. راهبرد اجتناب از جنگ همیشه باید در مواجهه با این اتفاق مد نظر باشد؛ یعنی ما نباید راهبرد خود را فراموش کنیم و تسلیم جریان باد شویم که هر جا خواست ما را ببرد.
 
قطعا سردار سلیمانی فرمانده بسیار باارزشی بود و جای او ممکن است به راحتی پر نشود، اما منافع ملی، بقای ملی، حفظ جایگاه منطقه‌ای ایران، جلوگیری از جسورشدن رقبای منطقه‌ای، جلوگیری از ایجاد زمینه برای رشد تروریست‌های تکفیری و مانند آن باید در مرکز توجه مسئولان ما قرار داشته باشد.

چرا ایالات متحده تأکید دارد اعلام کند این دستور به فرمان شخص ترامپ انجام شده است؟
این تأکید بیشتر در چارچوب سیاست داخلی آمریکا و بحث‌هایی که در مورد اختیارات جنگی رئیس‌جمهور مطرح است، معنی دارد؛ به این معنی که تصمیم برای این اقدام از جانب رئیس‌جمهور که دارای اختیارات است، گرفته شده و نه توسط اعضای کابینه یا فرماندهان نظامی در منطقه. اصولا معمول است که هر اقدام نظامی در مواجهه با طرف‌های خارجی، اعم از دولت‌ها یا بازیگران غیردولتی، حتما باید توسط رئیس‌جمهور گرفته شود.
 
البته بحث اختیارات جنگی رئیس‌جمهور بحث مهمی است و دموکرات‌ها در ۲۰۱۸ در دو نوبت تلاش کردند دست ترامپ را برای زدن هر گونه ضربه نظامی بدون مجوز کنگره به ایران ببندند. در اولین مورد لایحه مربوطه در سنا تصویب نشد و در مورد دوم نیز تلاش دموکرات‌ها برای درج بندی در لایحه بودجه نظامی ناموفق باقی ماند.

چنین اقدامی از سوی آمریکا نظیر دارد؟
فکر نمی‌کنم مشابه این اقدام توسط آمریکا در گذشته صورت گرفته باشد. اقدام علیه سردار سلیمانی از آن جهت شاید بی‌سابقه باشد که ایشان یک مقام دولتی و یکی از فرماندهان شاخه‌ای از نیرو‌های نظامی یک کشور عضو سازمان ملل بود. قطعا چنین اقدامی از نظر حقوق بین‌الملل غیرقانونی است و بهانه‌هایی مانند «طرح‌ریزی حملات قریب‌الوقوع» و تلافی کشتن سربازان آمریکایی در گذشته یا ادعای ترامپ مبنی بر اینکه این اقدام برای جلوگیری از جنگ بوده، بیشتر جنبه تبلیغی و لفاظی دارد و فاقد هرگونه مبنا و وجاهت قانونی است.
 
همان‌طور که یکی از کارشناسان سازمان ملل خانم آنی‌یس کالامان نیز خاطرنشان کرد در واقع، کشور‌ها مجاز نیستند به صرف ادعا اقدام به ترور افراد، به‌ویژه مقامات سایر کشور‌ها کنند. بحث جلوگیری از حمله قریب‌الوقوع از طریق ضربه پیش‌دستانه یا preemptive strike نیز در چارچوب حقوق بین‌الملل زیاد مورد بحث قرار داشته و برخی مدعی‌اند چنین چیزی را می‌توان از ماده ۵۱ منشور در مورد دفاع از خود استنباط کرد. در سال ۲۰۰۳ دولت بوش تلاش داشت حمله به عراق را در این چارچوب توجیه کند و اسرائیل نیز بر همین مبنا در جهت توجیه تجاوزش به کشور‌های عربی در ژوئن ۱۹۶۷ کوشیده است.

البته نظر حقوقی غالب این است که چنین استنباطی از ماده ۵۱ درست نیست و چراغ‌سبزی است به همه متجاوزان برای اقدام به تجاوز و سپس توجیه تجاوزاتشان. البته همین استنباط شبه‌حقوقی نیز در ارتباط با جنایت آمریکا علیه سردار سلیمانی یعنی یک فرد و این ادعا که ایشان طرح‌هایی برای کشتن آمریکاییان در دست اقدام داشته، نمی‌تواند کاربرد داشته باشد.
 
دموکرات‌های کنگره نسبت به این ادعا معترض شده‌اند. آن‌ها بر آن‌اند هیچ جزئیاتی درباره «این طرح‌ها» به کنگره داده نشده و حتی بر خلاف هیچ اطلاعی به رهبران کنگره در مورد اصل عملیات هم داده نشده بود، چه رسد به جزئیاتی برای توجیه دلیل این ترور. به عبارت دیگر، در آمریکا نیز بسیاری توجیهات تیم ترامپ را رد می‌کنند.

عراق به چه سمتی می‌رود؟ منظر شما درباره این کشور چیست؟
عراق در یکی از دشوارترین مقاطع حیات سیاسی‌اش به سر می‌برد؛ ساختاری که در ۱۷ سال گذشته یعنی بعد از سقوط صدام در حال شکل‌گیری بود، سخت در معرض خطر و فروپاشی قرار گرفته است. معترضان عراقی طی سه‌ماهه گذشته سخت با نظام سهمیه‌بندی برای پست‌ها و سمت‌ها در دولت و نقش احزاب در کسب این سهمیه‌ها مخالفت کرده و خواستار براندازی آن شده‌اند.
 
این اعتراضات به استعفای نخست‌وزیر انجامید و رئیس‌جمهور نیز در مخالفت با شخص توصیه‌شده از سوی گروه فتح در پارلمان برای نخست‌وزیری از سمت خود استعفا کرد؛ بنابراین اکنون دو سمت مهم نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری با کفیل اداره می‌شود و نوعی بلاتکلیفی و تزلزل بر زندگی سیاسی در عراق حاکم است. دور جدیدی از بی‌ثباتی که در جمعه ۲۷ دسامبر با حمله به یک مقر نظامی و کشته‌شدن یک مقاطعه‌کار آمریکایی شروع شد و با حمله آمریکا به پنج مقر کتائب حزب‌الله و ترور سردار سلیمانی ادامه یافت، بی‌ثباتی و تزلزل در کشور را بیشتر کرده است.
 
اکنون مهم‌ترین سؤال، علاوه بر تعیین نخست‌وزیر، تعیین تکلیف پنج هزارو ۲۰۰ سرباز آمریکایی در عراق است. مجلس و دولت‌های مختلف با این پیش‌فرض که برای مبارزه با داعش نیاز به حمایت نظامی آمریکا دارند، پذیرای نیرو‌های آمریکایی شده‌اند (البته برخی هم از این طریق دنبال توازن قوا با ایران هستند). اما اکنون تجاوز این نیرو‌ها به استقلال و حاکمیت ملی عراق ادامه حضور آن‌ها در کشور را سخت زیر سؤال برده است.
 
پارلمان عراق قرار است امروز یکشنبه نشست فوق‌العاده‌ای در این‌باره داشته باشد و درباره ادامه حضور یا اخراج سربازان آمریکایی تصمیم بگیرد. این تصمیمی است که به هر شکل که باشد، می‌تواند آینده عراق را شدیدا تحت تأثیر قرار دهد. در چنین شرایطی سؤال این است که با توجه به این تحولات و حوادث و روشن‌نبودن آینده، سرنوشت این کشور چه خواهد بود. فرض بر این است که در صورت وخامت اوضاع نیرو‌های افراطی مانند داعش می‌توانند بیشترین بهره را از اوضاع جاری ببرند.
 
بدیهی است فعال‌شدن مجدد این تکفیری‌ها برای ما نیز خطر بسیار بزرگی است. البته در میان این همه اتفاقات بد، خبر خوب این است که در ماه‌های گذشته اختلافات قومی در حداقل خود قرار داشته و کردها، سنی‌ها و شیعیان بیش از گذشته نظر مثبتی نسبت به همکاری با هم داشته‌اند.

ترامپ در یکی از واکنش‌های توییتری باز هم بحث مذاکره را مطرح کرده است؟ چرا او در چنین شرایطی مذاکره را مطرح می‌کند؟ اساسا با این اقدام دورنمایی از گره‌گشایی در رابطه تهران- واشنگتن می‌بینید؟
من فکر نمی‌کنم این بار منظور ترامپ واقعا مذاکره بود. او در توییت خود در واقع ادعای قبلی‌اش را تکرار کرده به این مضمون که ایران در هیچ جنگی برنده نشده، اما در هر مذاکره‌ای برنده شده. اگر چه در گذشته این عبارت را می‌شد به تشویق ایران برای مذاکره تفسیر کرد، اما این بار فکر می‌کنم هدف او بیشتر انذاردادن و برحذرداشتن ایران از اقدام تلافی‌جویانه باشد که به جنگ منجر شود.
 
به عبارت دیگر، او می‌گوید اقدام شما برای انتقام به جنگ منجر می‌شود و شما در هر جنگی بازنده هستید. به‌طور کلی، فکر می‌کنم بعد از سفر آقای روحانی به ژاپن و بی‌نتیجه‌ماندن مذاکرات درباره تخفیف تنش با آمریکا (حداقل در کوتاه‌مدت) کار دیپلماتیک برای حل مشکل بین ایران و آمریکا تا حدود زیادی کم‌فروغ شده است، چراکه روشن شد ترامپ حاضر به دادن هیچ نوع امتیازی مانند مثلا تعلیق بخشی از تحریم صدور نفت نبوده است.
 
برخی معتقدند ترامپ در پی اعتراضات آبان‌ماه در ایران این تصور را پیدا کرده که سیاست فشار حداکثری‌اش دارد جواب می‌دهد و لازم نیست امتیازی بدهد. موضوع کاهش تعهدات برجامی ایران را نیز باید به این معادله اضافه کرد که موجب دشواری بیشتر خواهد شد؛ بنابراین دورنمای گره‌گشایی از روابط با واشنگتن حداقل در چند هفته یا چند ماه آینده خیلی روشن نیست. اما با توجه به پویایی بالای امور همیشه احتمال تحول غیرمترقبه‌ای وجود دارد.

پمپئو از اولین ساعات روز جمعه در واشنگتن، رایزنی تلفنی با مقامات کشور‌های همسایه ایران را آغاز کرده است؛ از ژنرال باجوا در پاکستان تا امارات و.... به نظر شما او دنبال چیست؟ نگران تهدیدشدن پایگاه‌های نظامی آمریکا در این کشورهاست یا دنبال یارگیری و ائتلاف‌سازی منطقه‌ای؟
به طور معمول بعد از تحولات این‌چنینی کشور‌ها می‌کوشند تا روایت خود را به گوش مقامات دیگر کشور‌ها برسانند و در شکل‌گیری ذهنیت آن‌ها در مورد تحولی که حاصل شده، نقشی فعال داشته باشند و نیز اطمینان‌ها یا هشدار‌هایی را بدهند و احیانا درخواست‌هایی را بکنند. این تماس‌های تلفنی را باید در این رابطه دید که امری عادی و قابل انتظار بوده است.
 
این امر البته در راستای ائتلاف‌سازی نیز که یکی از شقوق بسیار مهم دیپلماسی است، قرار دارد. در مورد برخی از کشور‌های منطقه، این ادعا در برخی رسانه‌ها و به‌ویژه از جانب کسانی که نسبت به ایران نظر منفی دارند نیز مطرح شده که ممکن است ایران در مقام تلافی، متوجه برخی اهداف نرم شود و کشور‌های منطقه را که متحد آمریکا محسوب می‌شوند هدف قرار دهد. بنابراین، این تماس‌های تلفنی در مواردی ممکن است متوجه این امر نیز باشد.

گفته شد این موضوع ممکن است در نشست شورای امنیت بررسی شود. با توجه به وزن کشور‌های عضو و ناظر در این جلسه چه احتمالاتی وجود دارد؟
در این رابطه اقداماتی از سوی ایران انجام شده، از جمله ارسال نامه‌ای با امضای آقای روانچی به دبیرکل سازمان ملل و رئیس شورای امنیت در روز جمعه که در آن خواسته شده تا اقدام آمریکا توسط شورا محکوم شود. آقای ظریف هم با دبیرکل صحبت کرده است، اما به‌طورکلی قراردادن موضوعات در دستور کار شورای امنیت به نحوی که جلسه‌ای در مورد آن تشکیل شود و این جلسه احیانا منجر به تصمیمی یا قطع‌نامه‌ای شود، به فراهم‌شدن شرایط دشواری بستگی دارد؛ مثلا یکی از اعضای شورا یا دبیرکل در چارچوب ماده ۹۹ منشور یا چندین عضو سازمان ملل باید بپذیرند تا در این مورد درخواستی مطرح کنند. در این مورد خاص با توجه به اینکه طرف دعوا یک عضو دائمی شورای امنیت است، کار بسیار دشوارتر خواهد بود.

آنچه پیش‌روی ترامپ است نیز منظر روشنی ندارد و دیگر مشکل می‌تواند از شرایطی که ایجاد کرده عقب‌نشینی کند. انتخابات در پیش است و دموکرات‌ها به همین دلیل از او انتقاد می‌کنند.
موافقم. کار برای خود ترامپ هم دشوار شده. او اکنون قدم در راه باطل و بی‌سرانجامی گذاشته که بازگشت از آن نیز می‌تواند برایش خسارت‌بار باشد. اساسا مشخص نیست که چه اتفاقی افتاد که ترامپ برخلاف رویه خونسرد قبلی‌اش در مورد حملاتی در دریای عمان و سرنگونی پهپاد آمریکایی و حمله حوثی‌ها به تأسیسات آرامکو به‌یک‌باره رویه‌ای چنین دفعتا تهاجمی پیشه کرد و چرا بدون مقدمه و بدون هشدار.
 
اسپر، وزیر دفاع آمریکا، روز پنجشنبه از اینکه «بازی تغییر کرده است» سخن گفت. چرا بازی تغییر کرده است، به دلیل کشته‌شدن یک مقاطعه‌کار آمریکایی؟ واکنش آمریکا در قبال کشته‌شدن این مقاطعه‌کار نیز خارج از تناسب بود. آمریکا می‌توانست به زدن یکی، دو مقر حشدالشعبی در همان مناطق اطراف پایگاه کی ۱ اکتفا کند. حمله به پنج پایگاه حشد در عراق و سوریه و ترور ۲۵ نیروی حشد و زدن انبار‌های مهمات که برای مقابله با داعش در منطقه لازم بودند، چرا. حمله به سردار سلیمانی چرا.

آیا این سیاست جدید در ارتباط با کم‌رنگ‌کردن بحث استیضاح ترامپ نمی‌تواند قابل طرح باشد.
یکی از فرضیه‌ها همین است. ممکن است او خواسته باشد موقعیت خود را در آستانه محاکمه در سنا تقویت کند. ادعای مکرر او در ۲۰۱۲ مبنی‌بر اینکه اوباما به‌خاطر پیروزی در انتخابات، در پی جنگ با ایران است، این فرضیه را تقویت می‌کند. شاید ترامپ در ذهن ساده‌اش اکنون به این نتیجه رسیده باشد که جنگی از راه دور با ایران ممکن است به اهداف سیاست داخلی‌اش یاری رساند.
 
فرضیه دیگر ناامیدی مطلق او از هرگونه شانس مذاکره با ایران و حل مشکل از طرق دیپلماتیک باشد، به‌ویژه بعد از سفر آقای روحانی به ژاپن و بعد از اعتراضات آبان‌ماه در ایران. اشکال دیگر کار این است که او اکنون دو وزیر تندرو؛ یعنی اسپر و پمپئو را نیز در کنار خود دارد.