bato-adv
کد خبر: ۴۲۶۹۰۶

تاریک و روشن توقف پخش زنده چند برنامه

تاریک و روشن توقف پخش زنده چند برنامه
مدیر روابط‌عمومی معاونت سیما درباره این قضیه پیش‌آمده در پخش چند برنامه زنده، واکنش نشان داد و در گفتگو با یکی از خبرگزاری‌ها، اصطلاحی با عنوان «بازمهندسی» به کار برد. این مسئول رسانه‌ای اعلام کرد مدیران شبکه‌های سیما لازم است در برنامه‌هایی که منطق پخش زنده ندارند، بازنگری مجدد کنند. او گفت که تهیه‌کنندگان شایسته است رویکرد چالشی برای ارتقای این‌گونه برنامه‌ها اتخاذ کنند تا به نقد هدف که «منصفانه» باشد، دست یابند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۲ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۸

محمد‌جواد لسانی - پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: هفته گذشته اعلام شد که چند برنامه تلویزیونی مانند ثریا، جهان‌آرا و عصرانه از حالت پخش زنده خارج شده‌اند. شاید هم کار تا آنجا پیش رفته باشد که به تعطیلی برخی از آن برنامه‌ها بینجامد. آیا این تصمیم در محدوده اختیارات سازمان صورت گرفته یا آنکه فراسازمانی بوده؟

البته خبری هم پخش شد که نماینده رئیس‌جمهوری در رسانه ملی گفته دولت در زنده یا ضبطی‌بودن و پخش‌کردن یا نکردن برنامه‌ها هیچ دخالتی نداشته است و فقط بر اصول حرفه‌ای برنامه‌سازی متوازن، رعایت بی‌طرفی، انصاف، عینیت و شفافیت تأکید داشته است. این نظر، پس از آن بود که عده‌ای در فضای مجازی، فشار دولت را پشت پرده این تصمیمات قلمداد کردند.

پیش از آنکه به پاسخ مسئولان امر پرداخته شود، باید گفت که نمی‌توان هرگونه سختگیری رسانه‌ای را با شتاب‌زدگی مردود دانست یا برخی قوا بخواهند دامن خویش را از آن مبرا کنند؛ بلکه باید مسئله طرح‌شده را با چشم‌های باز بررسی کرد. با این پیش‌فرض که اگر یک برنامه تلویزیونی بخواهد در روند اجرائی خود از شیوه علمی و استاندارد خود تخطی کند، شاید بیراه نباشد که مستوجب اخطاری سازمانی قرار گیرد تا پس از رفع خطا‌های پیش‌آمده و عادت‌شده بار دیگر در مسیر صحیح برنامه‌سازی قرار گیرد و دوره جدیدی از پخش برنامه‌های زنده خود را آغاز کند.

این روند اگر تا به آخر طی شود، هرگز نمی‌تواند نکته ناگواری باشد. مدیر روابط‌عمومی معاونت سیما درباره این قضیه پیش‌آمده در پخش چند برنامه زنده، واکنش نشان داد و در گفتگو با یکی از خبرگزاری‌ها، اصطلاحی با عنوان «بازمهندسی» به کار برد. این مسئول رسانه‌ای اعلام کرد مدیران شبکه‌های سیما لازم است در برنامه‌هایی که منطق پخش زنده ندارند، بازنگری مجدد کنند. او گفت که تهیه‌کنندگان شایسته است رویکرد چالشی برای ارتقای این‌گونه برنامه‌ها اتخاذ کنند تا به نقد هدف که «منصفانه» باشد، دست یابند.

این فکر جامع، طراحی جدیدی می‌طلبد تا بینندگان بیشتری از صاحبان افکار گوناگون، جذب تلویزیون بشوند. نکته‌هایی که او طرح کرده، البته در عمل و نه‌فقط گفتار، با موازین یک برنامه زنده مطابقت دارد؛ اما بهتر است مطلب بازتر شود.

باید پرسید که مگر برای پخش زنده یک برنامه چه چیز‌هایی باید رعایت کرد؟ نکته‌هایی آکادمیک تعریف شده که می‌توان آن‌ها را برشمرد؛ مثل تعامل «لحظه‌ای» با مخاطبان، بازخورد و تعامل سریع با مخاطبان برنامه در حال پخش و هم‌زمانی برنامه با وقوع رخداد‌های جامعه که موضوع برنامه قرار گرفته؛ از‌جمله مواردی است که باید در نظر گرفت تا کالبد برنامه زنده به بار بنشیند؛ اما از همه مهم‌تر آن است که عناصر دعوت‌شده به این «تاک شو» یا میزگرد کارشناسی، باید نماینده واقعی افکار یا احزابی باشند که در جامعه حضور قوی و تأثیرگذار دارند و گاهی هم صاحبان آن افکار ممکن است روبه‌روی هم بایستند و برخورد فکری با هم داشته باشند.

فقط در صورت رعایت این رویه منصفانه است که بر محتوا و غنای برنامه افزوده می‌شود و آن را از حالت تبلیغ یا «پروپاگاندا» خارج می‌کند. این رمزی طلایی است که می‌تواند مخاطبان انبوه را از چهار گوشه میهن فرا بخواند تا با یک برنامه زنده، همراه و همدم شوند. یک مدیر گروه تلویزیونی با پخش زنده یک برنامه، مخاطراتی برای خود می‌خرد که اگر بی‌تجربگی کند، سبب‌ساز اشتباهات فاحشی می‌شود و چه بسا لحظاتی از برنامه می‌تواند ساحت آرام و پاک یک جامعه را ملتهب کند.

اکنون هم مانند گذشته نیست که فقط چند نفر برنامه را مشاهده کنند و برای دیگران تعریف کنند که چه اتفاقی را شاهد بودند؛ بلکه با رشد فناوری رسانه‌ای، باز‌پخش و تکثیر تکه‌های یک برنامه یا واقعه‌ای اجتماعی به‌راحتی در شبکه‌های اجتماعی ممکن شده و همین امر به‌مثابه یک «ذره‌بین» می‌تواند بخش اعتراضی یک برنامه زنده را تشدید کند و حتی در معرض دید مادربزرگ‌های بی‌خبر از احوال کنونی اجتماع قرار دهد و آن‌ها را هم درگیر ماجرا کند. در واقع اقشار مختلف سنی جامعه در این‌گونه موارد داوران صادقی هستند که سکوت در برابر آن یا عزم محدودکردن این موج عظیم فکری، کاری نابخردانه است.

باز هم یک پرسش مطرح می‌شود که این بیماری رسانه‌ای چگونه خود را نشان می‌دهد؟ در پاسخ باید ساده گفت: وقتی که تهیه‌کننده بخواهد بدون رعایت قواعد پذیرفته‌شده، به سمتی برود که فقط امیال شخصی مدیران خود را برآورده کند، خشت اول برنامه‌سازی را کج نهاده است.

منظور از امیال، مقاصدی است که یک دستگاه بخواهد از طریق آن، حقیقتی مسلم و اجتماعی را بپوشاند. درحالی‌که وظیفه مدیران سازمانی این است که به‌جای آن امیال جناحی و شخصی، به خواسته‌های ملی بینندگان برنامه احترام بگذارند! اگر روند یک برنامه زنده صادقانه پیش رود، دیگر نیازی نیست برای به کرسی نشاندن یک حرف شخصی یا حزبی، در لحظاتی از برنامه به شخصیتی سیاسی یا هنری توهین و تعرضی شود یا به پیشگاه شرکت‌کنندگان در یک رخداد اجتماعی تحقیر و ناسزایی اعمال شود. بلکه با رعایت اصول برنامه‌سازی، مدار گفتگو به‌صورت طبیعی به سمت حقیقت‌یابی مسئله میل خواهد کرد.

نشانه دیگر این بیماری، زمانی است که استودیوی یک برنامه چالشی با کارشناسان یکدستی پر شود که تقریبا همه آن‌ها تنها یک مسیر فکری را دنبال می‌کنند. تصور کنید در آن میان از مجری برنامه چه کاری ساخته است؟ زیرا وقتی که او به شرایط حضور انتخاب‌شوندگان در استودیو پی می‌برد، دیگر اختیار عملی از خود ندارد. نیات پشت پرده را با هوش متوسط خود درمی‌یابد، اما هرگز قادر نیست تا برای توازن برنامه کاری کند و برای دفاع از حقوق نمایندگان غایب گامی محکم بردارد؛ به‌ویژه اگر از خود مایه‌های فکری و مطالعاتی هم نداشته باشد، هر نوع دخالتی از سوی او کار را بدتر می‌کند. در باطن امر، او تنها یک شومن است که می‌کوشد با بذله‌گویی غریزی خود، هیجانی مصنوعی ایجاد کند تا به نحوی بینندگان عادی به یکسونگری برنامه پی نبرند.

سواد رسانه‌ای در این‌گونه مواقع می‌تواند به کمک مدیران بشتابد تا اگر خواهان یک برنامه چالشی زنده هستند، آن را به‌درستی اجرا کنند و اگر نخواهند تن به آن بدهند، بهتر است که از خیر تهیه چنین برنامه‌هایی بگذرند.

زیرا هر اقدام رسانه‌ای، سازو‌کار خود را می‌طلبد که اکنون شاید در صحن رسانه ملی، مردم شاهد این قالی‌تکانی درباره چند برنامه زنده باشند. رسانه ملی وظیفه دارد آنچه را به‌طور عینی در جامعه جریان دارد، بر مصالح جزئی خود ترجیح دهد تا احترام به حقوق مخاطبان خدشه نپذیرد. مخاطبانی که از گونه‌های متنوع فکری شاهد برنامه در آن لحظه هستند، می‌خواهند لحظاتی زنده را شاهد باشند که دلسوزانه و منصفانه به یک موضوع فرهنگی یا سیاسی می‌پردازد.

این خواسته چندان بالایی از رسانه ملی نیست. به‌هر‌روی می‌توان این اقدام سازمان صداوسیما را با تأمل بیشتری نگریست. مشروط بر آنکه مخاطبان در آینده نزدیک، شاهد پاگرفتن برنامه‌های زنده‌ای باشند که صلاحیت لازم در این عرصه را برگرفته باشند و چنان باشند که بتوانند بینندگان را به یاد برنامه‌های ارزشمندی بیندازد که در سال‌های نخست پیروزی انقلاب پخش می‌شد. مجموعه برنامه‌های زنده‌ای به نام «بحث آزاد» که باید پخش آن را از فراز‌های درخشان این رسانه برشمرد.

شخصیت‌های مستقلی از احزاب سیاسی وقت، به استودیو دعوت می‌شدند که افکار خود را بازگو کنند؛ به‌طوری‌که حتی کمونیست‌ها هم می‌توانستند در کنار شهید دکتر بهشتی یا رئیس‌جمهور وقت، حرف‌های خود را آزادانه مطرح کنند. این در حالی بود که در آن سال‌ها شبکه‌های تلویزیونی بسیار کم‌تعداد بودند، اما مدیران وقت، به کار‌های پرجرئت و برجسته‌ای در رده سازمانی خود مبادرت می‌کردند. اگر مدیران بخواهند از خود کارنامه قابل دفاعی بر جا بگذارند، الگوبرداری از رسانه سال‌های ۵۹ و ۶۰ خورشیدی چیز بدی نیست.

bato-adv
مجله خواندنی ها