در پایان قسمت دهم وقتی زنگ کارگاه به صدا در آمد هاشم، سهراب و مجید که سرگرم قالب گیری قطعه بودند سراسیمه خود را به نزدیک کوچه رساندند تا بدانند چه کسی آن وقت روز، به کارگاه آمده است.
آنان وقتی خوب داخل کوچه را نگاه کردند نغمه و مادرش را دیدند که با دستهای پر از غذا در جلوی کارگاه حضور دارند. هاشم غذاها را از از مادر نغمه گرفت، ولی نغمه همچنان برخورد سرد گذشته خود را با هاشم حفظ کرد.
سهراب، هاشم و مجید همچنان در صدد تولید قطعه هستند. در قسمت دهم سریال، آخرین قطعه پس از انجام فرآیند تولید، مایع آن داخل تنور و سپس کوره گذاشته میشود تا مراحل استاندارد سازی و کیفیت آن انجام شود. مجید پس از بیرون آوردن قطعه، همان آزمایشات و تست قبلی را انجام میدهد، اما این بار نتیجه با دفعات پیشین کاملا فرق میکند و قطعه تولیدی توانست همه تستها و آزمایشها را به خوبی پشت سر بگذارد و نتیجه قبولی بگیرد. هر سه نفر از این موفقیت خوشحال شدند، اما برای تولید انبوه این قطعه به نیروی بیشتر، بازار فروش و سرمایه نیاز داشتند.
سهراب و هاشم برای رفع این مشکلات به سراغ مهندس خاکپور صاحب یک کارخانه تولیدی رفتند تا او پس از آماده شدن قطعات، تولیدات انبوه شان را بخرد. خاکپور پس از دیدن نمونه قطعه تولیدی، آن را به یک مهندس داد تا تمام آزمایشات و تست را روی آن انجام دهند. این قطعه از نظر آبگیری، کیفیت و استاندارد در آزمایشات مختلف این مهندس نمره قبولی گرفت و خاکپور از هاشم و سهراب خواست که حداقل ۲ هزار قطعه از این نوع را برای او تولید کنند تا بلافاصله چک به نام آنان صادر شود.
اما مشکل هاشم و سهراب فقط بازار فروش نبود بلکه آنان به سرمایه هم نیاز داشتند. آن دو از خاکپور خواستند که برای تولید این قطعات به آنان سرمایه بدهد، اما خاکپور به آنان اعتماد نکرد تا سرمایه مورد نیاز را برای تولید این قطعات در اختیار آنان قرار دهد.
این دو نفر همچنان برای تامین سرمایه بامشکل روبرو بودند. هاشم و سهراب برای تامین این سرمایه نزد بکتاش شریک قبلی اسماعیل رفتند. بکتاش به آنان گفت که این کار یک ریسک است و هنوز اسماعیل به او بدهکار است و به زودی کارگاهش را توقیف خواهد کرد. به هرحال بکتاش با این حرفها از پرداخت سرمایه به هاشم و سهراب برای تولید انبوه این قطعات خودداری میکند.
آن دو به کارگاه برمی گردند. پس از مدتی مادر نغمه به هاشم زنگ میزند که اسماعیل از مکان نامعلومی و با شماره ناشناس به زنش زنگ زده، اما نگفته که کجاست. همسر اسماعیل به هاشم و سهراب گفت که اسماعیل قصد دارد کارگاهش را با وسایلش بفروشد تا قرض بدهکارها به ویژه بتکاش را بدهد.
فروش کارگاه به معنی برباد رفتن همه آرزوهای سهراب و هاشم برای تولید قطعه است. حالا در کنار تامین نشدن سرمایه، مساله فروش کارگاه نیز بر مشکلات آنان افزوده است.
هاشم و سهراب وقتی خواب بودند چند بار موبایل سهراب به صدادرآمد که در هر بار هاشم آن را قطع کرد. صبح روز بعد زنگ کارگاه به صدا در آمد. هاشم پس از اینکه متوجه شد که آرزو پشت در کارگاه است از سهراب خواست که به دیدن آرزو برود. آرزو وقتی سهراب را دید چند کارت بانکی به او نشان داد و از سهراب خواست برای تولید انبوه قطعاتش این کارت را بگیرد تا مشکل کارگاه و تولید آنان رفع شود. سهراب به شدت با این اقدام آرزو و دریافت کمک مالی از او مخالفت کرد.
او از آرزو خواست دیگر به دیدن او نیاید. آرزو بارها از سهراب خواست چرا با او چنین برخوردی میکند که سهراب در مقابل این پرسش آرزو، هر بار حرفها و رفتار خود را تندتر از گذشته کرد و بار دیگر بر فاصله گرفتن از او تاکید کرد.
سهراب پس از این گفتگو با آرزو، به کارگاه بازگشت. در این هنگام در دو تراکنش جداگانه مبالغی پول به حساب سهراب واریز میشود. سهراب وقتی فهمید این پولها از طرف آرزو پرداخت شده است از هاشم گلایه کرد و به شدت از کار او ناراحت و برآشفته شد.
سهراب از هاشم خواست هر چه زودتر این پولها را به آرزو برگرداند، اما هاشم زیاد تمایل به این کار نداشت، زیرا با این پول میتوانست مشکل تولید قطعات را رفع کند.
تاکنون هیچ یک از سرمایه گذاران حاضر نشدند که این دو نفر را برای تولید این قطعات کمک کند. در قسمت بعدی خواهیم دید که مشکل تامین سرمایه برای تولید قطعات رفع خواهد شد یا خیر؟ آیا سهراب راضی خواهد شد که پول آرزو را برای تولید این قطعات هزینه کند یا نه؟ آیا غیر از آرزو کسی دیگری هست که سهراب و هاشم را در تولید این قطعات کمک نماید؟ آیا کارگاه به فروش خواهد رفت و تنها فرصت آنان برای تولید این قطعات از بین خواهد رفت؟ اینها پرسشهایی است که پاسخ آن در قسمتهای بعدی این مجموعه مشخص خواهد شد.
داستان این سریال از رفاقت هاشم و سهراب دو پسربچه پرورشگاهی آغاز میشود. آنها از کودکی در این مرکز زندگی میکنند تا به مرحله نوجوانی و جوانی میرسند. آنها که آرزوهای بزرگی را در سر میپرورانند، فراز و نشیبهای زندگیشان محور روایت اتفاقات این سریال میشود.
سریال از سرنوشت که هر شب ساعت ۲۱، ۳۰ دقیقه از شبکه دوم پخش میشود به کارگردانی علیرضا بذرافشان تولید شده است.
در این سریال بازیگرانی، چون میترا رفیع، حسین پاکدل، پوریا پورسرخ، لیلا بلوکات، مریم کاظمی، مجید واشقانی، فریبا نادری، امیر رضا فرامرزی، سیدمهرداد ضیایی، مهدی صبایی، مائده طهماسبی، علیرضا آرا، فاطیما بهارمست، دارا حیایی، نسیم فروغ، مونا کرمی و حبیب دهقان نسب به ایفای نقش پرداخته اند.