bato-adv

در قسمت بیست و سوم فصل دوم سریال از سرنوشت چه گذشت؟

در قسمت بیست و سوم فصل دوم سریال از سرنوشت چه گذشت؟
اسماعیل با شعبون تا دم در کارگاه می‌آیند و سهراب به صورت تصادفی آن دو را باهم می‌بیند که این موضوع باعث ماجرا‌هایی می‌شود. اسماعیل و شعبون چه ارتباطی با هم دارند؟
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۰ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۸
فصل دوم سریال «از سرنوشت» حالا به قسمت‌های حساس خود رسیده است. با رفتن سهراب از کارگاه، او بیشتر به کار‌های پنهان و خلاف اسماعیل پی می‌برد که همین موضوع چگونگی روایت داستان مجموعه را تغییر می‌دهد.

اسماعیل با شعبون تا دم در کارگاه می‌آیند و سهراب به صورت تصادفی آن دو را باهم می‌بیند که این موضوع باعث ماجرا‌هایی می‌شود. اسماعیل و شعبون چه ارتباطی با هم دارند؟ این موضوعی است که ذهن سهراب را به خود مشغول کرده است. سهراب بلافاصله نزد شعبون می‌رود و از ارتباط و دلایل روابطش با اسماعیل می‌پرسد. شعبون به سهراب گفت که چه مشکلی با اسماعیل دارد که اینجا آمده است.
 
سهراب گفت که دارا و ندارم دست اسماعیل است. شعبون گفت که اسماعیل بازنده است و بازنده هرگز برنده نیست. او به سهراب گفت که اسماعیل تمام پولهایش را در قمار به هدر می‌دهد و هر شب در همین محل دست به کار می‌زند. سهراب با شنیدن این حرف‌ها بسیار ناراحت می‌شود. شعبون با رفتن سهراب، به شاهرخ ماجدی (پوریا پورسرخ) زنگ می‌زند و ماجرا را به او می‌گوید. به نظر می‌رسد که ماجدی نقشی در این ماجرا دارد و دائم کار‌های سهراب را زیر نظر دارد. او در سال‌های گذشته حامی سهراب در پرورشگاه بوده است. چه ربطی بین ماجدی و مادر سهراب وجود دارد. این‌ها همه گره‌های این داستان است که هنوز باز نشده است.

سهراب با چهره برافروخته و خشمگین نزد اسماعیل می‌رود. اسماعیل در اتاقش در کارگاه مشغول تلفن است. سهراب بدون اینکه با کارگران از جمله هاشم حرفی بزند به سراغ اسماعیل می‌رود. سهراب پس از دیدن اسماعیل به تندی با او صحبت می‌کند و دائم از او می‌خواهد که طلب او و همچنین هاشم را بدهد. دراین موقع هاشم از راه می‌رسد و از سهراب می‌خواهد آرام شود. سهراب به طور مکرر اسماعیل را دروغگو خطاب می‌کند و گفت که اگر چیز‌هایی که در باره اسماعیل می‌داند بگوید تو (هاشم) نیز چنین خشمگین می‌شوی.

بگو و مگو بین سهراب و اسماعیل چنان بالا می‌گیرد که اسماعیل خشمگینانه به طرف سهراب می‌رود تا به او کتک بزند. در این موقع همه کارگران در بیرون اتاق اسماعیل جمع شدند و پس از مدتی سهراب آنجا را ترک می‌کند. هاشم به اسماعیل آب سرد می‌دهد تاکمی آرام بگیرد. هاشم از اسماعیل می‌خواهد که طلب سهراب را بدهد که اسماعیل در پاسخ گفت که اگر تا امروز می‌خواست این کار را بکند، حالا با این کارش اصلا طلبش را نمی‌دهد.

سهراب پس از این ماجرا به یک اغذیه فروشی می‌رود و یک ساندویج می‌خرد. او باقی مانده حسابش را نگاه می‌کند که فقط ۲۵ هزار تومان بوده است. در همین موقع خندان از پرورشگاه زنگ می‌زند و از سهراب می‌خواهد که با هاشم آشتی کند. سهراب پس از یک گفت و گوی طولانی با خندان در باره همین موضوع، به هاشم زنگ می‌زند تا همدیگر را ببیند. پس از مدتی هاشم سرقرار حاضر می‌شود، اما سهراب به او گفت که باید جایی بروند. هر دو سوار یک تاکسی می‌شوند و به محل کار شعبون می‌روند. عوامل شعبون که در بیرون و داخل این محل حضور داشتند با هماهنگی که از پیش ایجاد شده بود سهراب و هاشم را به داخل راهنمایی می‌کنند. سهراب، هاشم را به طبقه دوم این کارگاه می‌برد و از پنجره پاگرد همان طبقه به اتاقی که چند نفر از جمله اسماعیل در آن بودند، به پایین نگاه می‌کنند.

هاشم وقتی می‌بیند که اسماعیل در داخل این اتاق در حال قمار است حالش منقلب می‌شود و قادر به هیچ صحبتی نیست. آن دو از این مکان بیرون می‌آیند در حالی که هاشم به شدت از این موضوع ناراحت است. حالا مشخص شد که تمام بدهکاری‌ها و بدقولی‌ها برای پرداخت حق و حقوق کارگران ازجمله سهراب و هاشم، به خاطر قمار اسماعیل بوده است. هاشم حالا فهمید که همه حرف‌های اسماعیل در باره افزایش سهم ۴۰ درصدی از تولیدات کارگاه و ارتقای حقوق و دستمزد آنان فقط یک بلوف بوده است و او هرگز نمی‌تواند این مبالغ را به آنان بدهد.
 
هاشم در حالی که سرش را با دو دستش می‌گیرد، گفت: من چکار کرده ام سهراب! همه این کار‌ها تقصیر منه. سهراب در جواب گفت که تو تقصیری نداری. هاشم نیز گفت که اسماعیل نامرد است و ما را بازیچه خود قرار داده است. سهراب! مرا ببخش، اشتباه کردم.

در سکانس دیگر اسماعیل به کارگاه می‌آید و بلافاصله سراغ هاشم را از کارگران می‌گیرد که آنان اظهار بی اطلاعی می‌کنند. اسماعیل وقتی به اتاقش وارد می‌شود ناگهان با دو چهره برافروخته و ناراحت روبرو می‌شود.
 
هاشم و سهراب از اسماعیل می‌خواهند که هرچه سریعتر حق و حقوق آنان را بدهد که اسماعیل گفت که تا چند روز دیگر حقوق آنان را می‌دهد. هاشم با چهره بسیار عصبانی به اسماعیل گفت که باید همین حالا دستمزد آنان و ۴۳ میلیون تومان بدهکاری اش را بدهد، اسماعیل که تا آن موقع رفتار تندی از هاشم ندیده بود، گفت که می‌خواهم همین روز‌ها در باره نغمه با تو صحبت کنم. هاشم در جواب گفت که می‌خواهی با پیش کشیدن حرف نغمه، ما را دست بسر کنی. اسماعیل نیز گفت که با این برخورد بی ادبانه تو هرگز نخواهم گذاشت که به نغمه برسی. هاشم هم گفت که اگر نغمه بفهمد که تو این کار‌ها رو کردی هرگز ازت نمی‌گذره.

دراین موقع همه کارگران به داخل اتاق اسماعیل می‌آیند که اسماعیل با داد و فریاد خود را خشمگین نشان می‌دهد. کارگران از سهراب و هاشم می‌پرسند که چه اتفاقی افتاده است که آن دو گفتند که همه حق و حقوقتونه اسماعیل در قمار می‌بازد. این جمله درگیری وبرخورد میان آنان را بیشتر می‌کند و اسماعیل تمام وسایل سهراب و هاشم را به سمت آنان پرت می‌کند تا هرچه زودتر کارگاه را ترک کنند. اسماعیل در این دقایق، خیلی حرف‌ها علیه سهراب و هاشم بر زبان می‌آورد که وقتی گفت: سهراب و هاشم مدتی از دیوار وارد کارگاه می‌شدند و از کارگاه دزدی هم کرده اند با خشم غیر مهار هاشم روبرو شد که با چهره خشمگین به سمت او حرکت می‌کند.
قسمت بیست و سوم فصل دوم سریال از سرنوشت با همین سکانس به پایان می‌رسد و تماشاگران را با این پرسش روبرو کرده است که پایان درگیری بین آنان به کجا خواهد کشید؟ حالا مشخص شد که اسماعیل تمام پول‌های کارگاه را در راه قمار از دست می‌دهد و نمی‌تواند به تعهدات خود در کارگاه عمل کند. کارگران از جمله سهراب و هاشم طلب زیادی از اسماعیل دارند که او با کار‌های خود نه تنها نمی‌تواند بدهکاری اش را بدهد بلکه از پرداخت دستمزد کارگران نیز با مشکل روبرو است.
bato-adv
مجله خواندنی ها