bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۳۶۹۴۹
محمد ماکویی

چرا "دستمال توالت" داستان شد؟!

تاریخ انتشار: ۲۲:۲۷ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۹
محمد ماکویی؛ درگیری دو زن در یک کشور غربی، تا مدت‌ها سوژه رسانه‌ها شده بود. در این باب، انصافا، مردم ایران هم خوب از ماجرا بهره برده و آن را نشانه‌ای از فرهنگ بالای ایرانی و فرهنگ پایین غربی دانستند.
 
متاسفانه، باید پذیرفت که نتیجه‌گیری ما از ماجرای یاد شده، به دلایلی که در ذیل می‌آید، خیلی درست نبوده و باید در آن تجدید نظر اساسی نماییم:
 
الف- آن‌هایی که درس "رسانه" خوانده‌اند می‌دانند که "سگی مردی را گاز گرفت" خبر نیست و "مردی سگی را گاز گرفت" خبر است.
 
به عبارت دیگر "اخبار" با مسایل و مشکلات معمولی و موضوعات روز و اتفاقاتی که همیشه می‌افتد کاری ندارد و با آن‌چه رویدادش معمولی و همیشگی نیست کار دارد.

برای همین است که گوینده اخبار "امروز خورشید در آسمان طلوع کرد" نمی‌گوید، زیرا هر روز خورشید در آسمان طلوع می‌کند.
 
از آن سو، گوینده خبر معمولا از ماه گرفتگی و خورشیدگرفتگی که کمتر اتفاق می‌افتند سخن گفته و با آب و تاب فراوان مردم را در جریان چنین پدیده‌های محیر العقولی قرار می‌دهد.

با این حساب، درگیری دو زن در کشور غربی سر خرید "دستمال توالت" برای این "خبر" محسوب شده که در چنین کشور‌هایی وقوع این اتفاقات معمول نبوده و کمتر پیش می‌آید.

از سوی دیگر، اگر چنین اتفاقی در ایران بیفتد، یک اتفاق معمولی که ارزش خبری ندارد محسوب شده و کمتر کسی پی آن را می‌گیرد. متاسفانه، ما سالهاست مردمی خشن معرفی شده‌ایم و به این علت آرامی گاه و بیگاه ماست که توجه رسانه‌ها و خبرگزاری‌های خارجی را به خود جلب می‌نماید.

مصداق‌های این قضیه زیادند و برای نمونه می‌توان به درگیری مسافر و راننده اتوبوس سر کارت زدن و نزدن مسافر، درگیری راننده تاکسی و مسافر سر پرداخت کرایه، درگیری‌های ناموسی خیابانی، درگیری سر بهره بردن غذای نذری که معلوم است به همه نمی‌رسد، درگیری سر خرید میوه‌هایی که بعضی سالم و برخی گندیده‌اند و ... اشاره نمود.

حال فرض کنید خبر گزاری خوش ذوقی پیدا شده و بخواهد به همه درگیری‌های بالا ارزش خبری بدهد! این خبرگزاری باید کار و زندگیش را جمع کرده و فقط از نزاع‌های ما عکس و فیلم و خبر تهیه کند.
 
روی این حساب است که نزاع‌های خیابانی ما ارزش خبری ندارند و در عوض دیوار مهربانی ماست که ترکانده و ارزش خبری پیدا می‌کند.

ب- گاهی شما در سرزمینی ساکن هستید که دولت، حسابی هوای شما را داشته و، به اصطلاح، بهتان حال داده است. روی این حساب وقتی دولت بهتان توصیه می‌کند که دو هفته در خانه بمانید، خوب می‌دانید که این قضیه جدی است و از همین حالا باید تهیه و تدارک مایحتاج لازم برای دو هفته آتی را جفت و جور نمایید.

حال به این بیندیشید که در کشوری که در شرایط عادی و با سر کار رفتن همیشگی و بیش از مقدار لازم هم هشتی گرو نه دارید به سر می‌برید. اگر در این صورت بهتان پیشنهاد قرنطینه دو هفته‌ای بشود، قطعا نزد خود "شوخی می‌کنید" گفته و تهیه مایحتاج و ضروریات اولیه زندگی را، بدون هول و ولا، به یکی از روز‌های قرنطینه و وقتی پول دستتان رسید واگذار می‌نمایید!

ج- مدیرت بحران کار هر کسی نیست و به این دلیل در هر کشوری، فقط افراد خاص شایسته به دست گرفتن سکان هدایت سرزمین در شرایط بحرانی شناخته می‌شوند.

روی این حساب نباید از مردم معمولی انتظار داشت که در شرایط خاص، ویژه و بحرانی واکنش شایسته نشان داده و رفتاری معمولی پیشه سازند.

با این حال، گاهی، در سرزمین‌هایی، شاهد تکرار اتفاقات و حوادث ناخوشایند هستیم، به گونه‌ای که شدت و تواتر وقوع این اتفاقات آن‌ها را از حالت اتفاق خارج ساخته و جزِئی معمولی از زندگی ساکنان آن‌ها می‌سازد.

در چنین شرایطی، شرایط استثنایی، شرایطی معمولی شناخته شده و مردم با آن‌ها خو گرفته و کاملا معمولی تا می‌کنند.

به این ترتیب مردمی که سالهاست به این‌که یک جنس یا کالا، ممکن است، امروز باشد و فردا نباشد و هر آن امکان دارد چیزی که امروز می‌خرند را فردا به پنج برابر قیمت دریافت دارند، عادت کرده‌اند، در کمبود یا نبود "دستمال توالت"، "ماسک" و "ماده ضدعفونی کننده" یا "پول خورده شده توسط یک شرکت مضاربه‌ای" یا "کاری که امروز دارند و فردا ندارند"، جز به صورت "مگر انتظار دیگری داشتی" واکنش نشان نداده و "این نیز بگذرد" گویان، سراغ کار و زندگی " معمولی" خود می‌روند!