محسن دیناروند؛ در خبرها آمده است که جایی در همین وطن و نه خارج از آن، جوجههای مرغ یک روزه را زنده زنده دفن کردند و تازه کاشف به عمل آمده این اولین اتفاق از این دست نبوده و آخرینش هم نیست!
مسولان اسبق، سابق، کنونی و احتمالا آینده این حوزه کاری هم در دفاع از این رویداد برخاسته اند که این مورد نه یک فاجعه یا حتی یک اتقاق تلخ بلکه یک رویداد کاملا طبیعی و جهت تنظیم بازار بوده و سخت نگیریم و از کاه کوه نسازیم!
گفتهاند اگر جوجه ها را زنده به گور نکنیم قیمت مرغ خیلی پایین میآید و سرمایهداران این صنعت ورشکست میشوند! البته منظورشان از ورشکستگی هم سود کمتر است نه آن چیزی که ما از ورشکستگی در ذهن داریم!
کسی دوست ندارد هیچ سرمایهداری شکست بخورد، اما آیا روشهای بهتری برای حل مساله نبوده و نیست؟ آیا نمی توان از تولید آنها جلوگیری کرد که به کشتنشان نرسد؟ این چه مدیریتی است که زیاد تولید میکند تا مجبور به کشتنشان شود؟ یا نمیتوانستید همین جوجهها را به مرغداریهای دیگر بفروشید تا هم در وقت آنها صرفهجویی شود و هم درآمدی نصیب شما! و هزار راه دیگر هست که چون این حقیر تخصص این کار را ندارم به ذهنم نمیرسد ولی قطعا هست!
راهها فراوان است هم برای تنظیم بازار هم برای کسب منفعت بیشتر، پس یا نمی خواهید فکر کنید یا نمی خواهید کار درست انجام شود و البته مهم تر از همه اینکه شما فکرتان مسموم شده که برایتان اخلاق و انسانیت و دین مهم نیست!
گفتهاند اگر زنده به گور نشوند، مرغ ارزان میشد! خب چه بهتر که ارزان شود. آیا ارزان شدن خوب نیست؟ خوب است هم برای مردم هم برای شما! شما چطور؟ بله با ارزان شدن مرغ قدرت خرید مردم بالا میرود و خرید بیشتر مردم یعنی سود بیشتر برای شما! پس شما تدبیر پول درآوردن که هدف اول و آخر شماست را هم ندارید.
من یک مثال میزنم اگر یک خانواده در طول ماه با مرغ کیلویی 15 هزار تومان بتواند 10 کیلو مرغ بخرد در مجموع ماهی 150هزار تومان مرغ می خرد. اما اگر مرغ کیلویی 10 هزار شود می تواند 20 میلو مرغ بخرد. این بیست کیلو می شود 200 هزار و در بدترین شرایط 15 کیلو بخرد که بشود همان 150 هزار!در صورتی که ارزان شدن موجب افزایش خرید می شود.این را یک کودک هم در حال مغازه بازی می فهمد! با این حال باز در بدترین تصور هم ضرر نمیکنید!
مساله این است که انسانیت و دین را فدای بیفکریها و مسمویتهای ذهنی و اخلاقی میکنیم و اگر ذرهای اخلاق پشت قضیه باشد تن به چنین نقشههای شومی نمیدهیم!
قضیه فقط در صنعت مرغ نیست! همه جا تقریبا همین است. گرفتار یک بیماری سخت به نام حرص و طمع دنبا شدهایم! این حرص خوردنها و طمع ورزیها به دنیا تنها یک نتیجه خواهد داشت اگر درمان نشود و آن هم مرگ تدریجی انسان و جامعه است.
یادتان هست مسولان صنعت خودروی ما آمدند و گفتند ما با پراید 20 میلیونی داریم ضرر میکنیم؟ ضرری در کار نبود. آنها خوب میدانستنند که با همان قیمت لااقل 5 میلیون سود دارد بر سر هر پراید! آنها سود را در 5 تومان نمی¬دیدند و دست آخر هم کاری کردند که پراید شد 50 میلیون!
همه صنایع ما هم همین شده و اصلا تحریم تاثیری ندارد. یقین داشته باشید که این اوضاع اصلا از اثرات تحریمها نیست! یک چیز دارد اقتصاد ما را زمین می زند و آن حرص و طمع فراوان صاحبان صنایع و مشاغل به مال اندوزی است! دولت هم شاید بدش از این وضع نیاید که شاید منفعتی به دستش برسد!
ما می توانیم در چند سال تورم را منفی کنیم، قدرت خرید مردم را افزایش دهیم، فقر را از بین ببریم و یک جامعه ی با رفاه متعادل داشته باشیم اما آنچه باعث شده به این مهم دست نیابیم فقط یک چیز است و آن این است که اراده ای برای رسیدن به این آرمان نداریم وگرنه راه که مشخص است و شدنی .
حرف آخر اینکه در کشتن زنده زنده جوجهها یا افزایش بی انذازه قیمت خودروها و سایر موارد و سایر بی اخلاقیها آن ور جوب نایستیم و فاجعه را گردن این و آن نیاندازیم، مقصر اصلی ماییم که دین را درست به جامعه انتقال ندادهایم!
و لذا وظیفه ما و مسولیت ما در انتقال دینِ درست به جامعه بیشتر از آن چیزی است که تصورش را میکنیم و مقصر اصلی این قضایا ما هستیم که دین را در مناسک و ظواهر خلاصه کردیم و اخلاق را هم در خندیدن و تعارفات مزخرف گذاشته ایم و رد شدهایم از اخلاق اسلامی و در نهایت کار فقط حرفش را میزنیم و دیگر هیچ و در فقدان درست ما و یا بودنهای اشتباهِ ما، بدجور به سیستم سرمایهداری دل خوش کردهایم! و متاسفانه آن را هم بد فهمیده و بد عمل میکنیم که یقینا سیستم سرمایهداری را هم اگر دست می فهمیدیم، می دانستیم آنها هم به زنده به گورکردن حیوانات رضایت نمیدهد و تدبیرشان برای حل مشکل روش های دیگریست.