انتخاباتی که اصولگرایان تنها جناح حاضر آن باشند، بهتر از این نتیجهای نخواهد داشت که رهبر قدیمیترین حزب آن، نامزد لیست خود را با شائبه فساد مالی وصف کند و خواهان آن شود که از فرآیند ریاست مجلس برکنار ماند.
عباس عبدی در یادداشتی با عنوان "شائبه فساد مالی" در روزنامه اعتماد نوشت: آقای بادامچیان، دبیرکل حزب موتلفه در اظهارنظری درباره ویژگی کسی که میخواهد رییس مجلس شود، تعریضی کردند که بالطبع منظورش نامزد اصلی ریاست مجلس است. وی چنین گفت که «رییس مجلس باید از منظر عموم مردم مشهور به پاکی و سلامت اقتصادی و سیاسی باشد. کسی که جایگاه ریاست مجلس گام دوم را کسب میکند باید همت عالی و اصلیاش ریشهکن کردن فساد باشد. با این استدلال شایسته نیست در کارنامه خدمتی نامزدهای رییس و هیات رییسه مجلس، حرف و حدیث و حاشیه و شائبه باشد.»
اشاره او به هر کسی که باشد، از یکی از چند حالت خارج نیست؛ یا آنکه فرد مورد نظر واقعا و بهطور جدی متهم به فساد و اثبات هم شده است، یا در مورد رفتارش شائبه جدی وجود دارد که فساد مرتکب شده باشد، یا آنکه بری از این اتهام است و فضای عمومی به ناحق چنین اتهامی را متوجه او میکند. گمان نمیکنم که فرض و حالت دیگری وجود داشته باشد.
بهطور کلی امور کیفری صفر و یک است. به این معنی که هرگاه اتهامی به شخص خاصی زده میشود در این صورت یا ثابت و محکوم میشود یا تبرئه. اگر اتهام جدی است، حتما باید مورد رسیدگی قضایی قرار گیرد. البته حقیقت واقعی نزد خداست ولی ما به عنوان بشر، باید به رسیدگی قضایی بسنده کنیم. اگر کسی در دادگاه تبرئه شد یا کارش به دادگاه نکشید از دو حال خارج نیست؛ یا اصولا بیگناه است و کسی نباید متعرض او شود، یا آنکه نهاد رسیدگیکننده و قضایی نسبت به او بیطرف نبوده است. اگر نهاد رسیدگیکننده و دادگاه فاقد استقلال و بیطرفی باشد در این صورت بصیرت اجتماعی بلاموضوع میشود. مرز میان حق و باطل، درست و نادرست، مجرم و غیرمجرم زایل میشود. هر کس به همان میزان که افکار عمومی درباره او داوری بیپایه میکند، محکوم یا حاکم میشود. در چنین جامعهای ملاک و معیار معتبری برای تمییز گناهکار و مجرم از غیر آن نداریم. هر کس را میتوان در دادگاههای شخصی و ذهنی خود و بدون آنکه محاکمه عادلانهای شود و حق دفاع داشته باشد، محکوم یا تبرئه کنید. در چنین جامعهای عدالت نیز مفهومی سیال و غیرعینی پیدا میکند.
با این توضیحات میتوان سخنان آقای بادامچیان را نقد کرد، زیرا فرد مورد نظر او یا مرتکب فساد شده است یا خیر؟ اگر نشده چرا و به چه حقی چنین اتهامی را به او میزند؟ و اگر مرتکب شده است در کدام دادگاه محکومیت پیدا کرده است؟ و اگر او را بدون دادگاه نیز میتوانید محکوم به وجود شائبه فساد کنید، آیا این امر بدان معنا نیست که به دستگاه دادرسی کشور نقد رادیکال دارید؟ در این صورت بر چه مبنایی میتوان مانع از اتهامزنی، علیه هر شخصی از جمله گوینده شد؟ از همه اینها مهمتر عملکرد شورای نگهبان است که بدون صلاحیت قضایی و در عمل وارد رسیدگی ماهوی پرونده نامزدها میشود و فرد مورد نظر شما را تایید صلاحیت کرده است. چگونه به خود اجازه میدهید که بدون نقد این شورا چنین ادعایی علیه یکی از راهیافتگان همسوی با خودتان یعنی همسو با اصولگرایان را طرح کنید؟ آیا میپذیرید که شورای نگهبان فردی را تایید کرده که شائبههای قوی مورد نظر شما درباره آن وجود داشته است؟ اگر بلی چرا سکوت میکنید و نیز چه تضمینی برای درستی دیگر تصمیمات آن شورا وجود دارد؟ مجلسی که از چنین تصمیماتی برآید را چگونه باید تحلیل کرد؟
آنچه گفته شد ناظر به انجام وظایف رسمی نهاد داوری و نظارتی بود، ولی هنوز بررسی عملکرد نهاد سیاسی اصولگرایی باقی مانده است. چگونه است که این نهاد کسی را به عنوان سرلیست خود تعیین میکند که پس از پایان انتخابات باید او را با چنین شائبهای همراه کنند؟ اگر این شائبه درست است چرا او را نامزد انتخابات و از آن مهمتر سرلیست خود قرار دادید؟ چرا با چنین سرلیستی شعار مبارزه با فساد دادید؟ سرلیست یعنی در عمل بهترین و موثرترین و مهمترین نامزد شماست. هنگامی که سرلیست خود را چنین توصیف میکنید، بقیه در چه حال و روزی خواهند بود؟
انتخاباتی که اصولگرایان تنها جناح حاضر آن باشند، بهتر از این نتیجهای نخواهد داشت که رهبر قدیمیترین حزب آن، نامزد لیست خود را با شائبه فساد مالی وصف کند و خواهان آن شود که از فرآیند ریاست مجلس برکنار ماند.