bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۴۲۴۹

دستمزد فوتباليست‌ها، هزار برابر نویسندگان

تاریخ انتشار: ۱۲:۲۵ - ۱۶ فروردين ۱۳۸۹


نيازي نداريم كه دلايلي پيچيده‌ براي عقب ماندگي خود بيابيم. بسياري از علت‌ها آنقدر واضح و روشن است كه از فرط وضوح گاه مغفول مي‌ماند. كافي است به برخي تفاوت‌ها با دقت بنگريم تا ابعاد قضيه روشن شود.

به گزارش عصر ایران، تا حالا فكر كرده‌ايم چرا در ايران يك فوتباليست در پايين‌ترين سطح ،از يك نويسنده در عالي‌ترين درجه ،هزار برابر بيشتر دستمزد مي‌گيرد؟ [دقت كنيد كه اين هزار برابر اصلا اغراق نيست و عين واقعيت است و بعد توضيح خواهم داد].

نويسنده‌اي را مي‌شناسم كه كتابي با عنوان «اقتصاد كوچه»* منتشر كرده است، اين كتاب گزارشي است از 200 سال وضعيت پول ملي ، هزينه‌هاي زندگي و دستمزدها از ابتداي درگذشت كريم‌خان زند و روي كار آمدن قاجار تا پايان حكومت پهلوي.

يعني نويسنده‌ (مجيد پورشافعي) از 1157 تا 1357 خورشيدي را مورد بررسي قرار داده و نرخ اجناس و كالاهاي مصرفي خانوار ايراني در طول اين دوران بلند را ريز به ریز از منابع گوناگون تاريخي بيرون كشيده و يك به يك را توضيح داده كه روايتي است مستند از سفره و سراي ساده دهقانان، كارگران، كارمندان، پيشه‌وران و نه سطح زندگي شاهزادگان، وزيران، دولتمردان و صاحبان ثروت.

براي درك مشقتي كه این محقق و نویسنده دچار شده تا گزارش متقن، دقيق، كامل و جامع از وضعيت زندگي مردمان عادي در كوچه‌پس‌كوچه‌هاي اين آب و خاك در اين دوران 200 ساله ارائه كند، كافي است بدانيم كه بيش از 189 كتاب مهم، زندگي‌نامه و سفرنامه تاريخي مورد بررسي و جست‌وجو واقع شده و 13 روزنامه و نشريه از سال 1304 به اين سو ورق به ورق مورد مطالعه قرار گرفته و ده‌ها حكم استخدامي دولتي بررسي شده تا نكته‌اي از قلم نيفتد.

نتيجه اين تلاش و جست‌وجوی علمی و تاریخی كه بيش از سه سال طول كشيده كتابي است با حجم 306 صفحه كه مي‌توان در آن مثلا قيمت يك خروار گندم، جو، عدس، لوبيا، ذرت و برنج يا قيمت انگور، خربزه، هندوانه، زردآلو، بادام، گردو يا سبزيجات، لبنيات، گوشت، زمين، خانه و مصالح ساختماني و قدرت برابري پول ملي ايران با ارزهاي خارجي مثل ليره و استرلينگ يا دستمزد كارگر از ابتداي دوران قاجار تا پايان دوران پهلوي را يافت و به دلايل تاريخي بالا يا پايين رفتن قيمت‌ها دقت كرد.

نويسنده براي يافتن اين الماس‌هاي گران‌بها در تاريك‌خانه تاريخ زحمات زيادي متقبل شده و به گفته خودش تنها براي يافتن قيمت‌ها از سال 1304 به اين سو ماه‌ها در آرشيو كتابخانه آستان قدس رضوي تمام صفحات روزنامه‌هاي اطلاعات و كيهان را از ابتداي انتشار صفحه به صفحه نگاه كرده و از اين بابت و به جهت گرد و غبار ناشي از كهنگي روزنامه‌ها دچار مشكل سينه و ريه شده و چند هفته را به درمان خود سپري كرده است.

نكته دردناك ماجرا اين است كه نويسنده محترم براي اين اثر ارزشمند تنها حدود 350 هزار تومان حق‌التاليف گرفته است. 

سه سال تحقيق و تاليف و دو سال اصلاح و انتظار براي چاپ و نشر كتابي با حجم 306 صفحه براي دريافت دستمزد 350 هزار تومان به كدام محقق، نويسنده، پژوهشگر و علاقه‌مندي انگيزه فعاليت مي‌دهد؟!

در حالي كه يك نويسنده براي تاليف يك كتاب 350 هزار تومان دستمزد دريافت مي‌كند براساس آمار رسمي فدراسيون فوتبال آقاي مجتبي جباري بازيكن مصدوم استقلال براي يك فصل بازي 350 ميليون تومان دستمزد مي‌گيرد ؛ يعني هزار برابر يك محقق و نویسنده. 

يا آقاي هوار ملامحمد براي يك فصل بازي در پرسپوليس 450 ميلون تومان قراردادبسته است، همچنين گفته مي‌شود امير قلعه‌نويي در صورت قهرماني سپاهان 650 ميليون تومان دريافت خواهد كرد.(نشریه پنجره)

آيا فكر كرده‌ايم ادامه اين وضعيت چه تاثيری بر علم، دانش، فرهنگ و انديشه ايران خواهد گذاشت و چه بلوايي ناشي از تزريق گسترده پول بر مستطیل سبز به وجود خواهد آورد؟ آيا فسادهايي كه از چنين پديده‌اي بروز مي‌يابد، و يافته، ما را بر آن نمي‌دارد كه اندكي در اين فرايند تجديدنظر كنيم؟

وقتي نويسنده‌اي بعد از چند سال زحمت، سختي و كوشش با هزار زحمت و عبور از هفت‌خوان موقعيت‌هاي خطير فقط 350 هزار تومان بابت 10 درصد پشت جلد دريافت مي‌كند بايد هم انتظار داشت وضعيت علم، پژوهش، فرهنگ، مطالعه، توليد فكر و انديشه اينقدر در جامعه افت كند ؛ اصلا طرف مطالعه كند كه چه چيزي به دست بياورد، سال‌ها وقت خود را صرف پژوهش كند كه آخرالامر براي رتق و فتق زندگي عادي خودش دچار مشكل شود؟

بديهي است كه انحرافي در تخصيص منابع صورت گرفته است و سياست‌گذاران ما اشتباه كرده‌اند؛ اشتباهي مهلك، كه اگر نه امروز، قطعا فردا صداي انفجار جهل مدرن را خواهند شنيد. 

اين مقوله معوج ارتباطي به اين دولت و آن دولت‌ هم ندارد. ديرزماني است كه شومن‌ها با طراري و ترفند خود را به مثابه مراجع كامل اجتماعي عرضه كرده‌اند و ميدان‌دار شده‌اند.

شاید گفته شود در همه دنیا چنین است و فوتبالیست ها پول های کلان می گیرند. اما باید به این نکته توجه شود که در کشورهایی که فوتبالیت ها دستمزدهای کلان می گیرند ، پولی که آنها داده می شود ، از محل درآمد باشگاه های بخش خصوصی است اما ريال به ريال پولي كه در فوتبال ایران هزينه مي‌شود متعلق به بيت‌المال و آحاد جامعه است زيرا اكثر قريب به اتفاق، يا به تعبيري، همه باشگاه‌هاي ايراني به بودجه شركت‌هاي دولتي يا شبه دولتي وابسته‌اندكه از بودجه عمومي ارتزاق مي‌كنند. 

وانگهی اگر قرار است در پول دادن به فوتبالیست ها مانند خارجی ها عمل کنیم ، چرا در سایر امور مانند تخصیص منابع به پژوهشگران و نویسندگان مانند آنها عمل نمی کنیم؟

چه اشكالي دارد كه شركت‌هاي دولتي همان‌قدر كه پزباشگاه فوتبال خود را مي‌دهند و براي آن هزينه مي‌كنند به « باشگاه دانش، خرد و هنر» خود نيز توجه كنند و بخشي از اعتبارات كلان خود را به سمت دانشمندان و پژوهشگران سوق دهند؟

اي كاش براي مديران ما سقوط سهمناك تيراژ كتاب ، كم اهمیت تر از سقوط يك تيم در جدول ليگ برتر نبود. راستي مديران ما چقدر كتاب مي‌خوانند و چقدر فوتبال نگاه مي‌كنند؟!