اگر سخنی از پیشوای دین در جایی شنیده شود، اما در درستی آن سخن تردید پیش آید، بهترین معیار بررسی آن است که حدیث را به قرآن عرضه کنید! اگر همخوانی با کلام خدا پیدا کرد، آن سخن راست است و اگر موافقت با قرآن نداشت، دروغی است خوشرنگ و لعاب! (مَا لَمْ یوَافِقْ مِنَ الْحَدِیثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ). تأکید آن حضرت بر علمآموزی و پرورش نیروی فاضل و فرهیخته بر همان روشی است که پدر بزرگوار آن حضرت، امام باقرالعلوم (ع) آغاز کردند، اما در زمان فرزند خلف، صادق آلمحمد (ع)، امکان مناسب تدریس به اوج خود میرسد.
محمدجواد لسانی در شرق نوشت: چه کاری، در چه زمانی اولویت دارد؟ بهطور معمول، این پرسشی است که آدمی از خود در زندگی دارد و در هر موقعیتی تلاش میکند جنس زمان را خوب بشناسد تا به فراخور آن اقدام کند. از میان انتخابهایش، بهترین را برگزیند تا پس از گذر آن رویداد، دچار پشیمانی از انتخاب مسیر نشود. انسان گاهی به خودش یا بزرگان خانواده و خویشان روی میکند تا مسئلهاش را با یک رایزنی عاقلانه به نیرومندی حل کند، اما گاهی هم پی میبرد که مرجعی بالاتر از طایفه و فامیل هم میتواند جوابگوی او باشد، پس سراغ آن الگو هم میرود.
مرجع فکری هر اجتماعی با اجتماع دیگر متفاوت است؛ در جامعه دینی، شاید نیکوترین تصمیم آن باشد که در کنار خرد شخصی به سیره پیشوایان بزرگ نگریسته شود. یافتن اینکه آنان در زمانه خویش چه کردند، خیلی هم سخت نیست. فرایند معجزهگون انفجار اطلاعات در عصر جدید توانسته دادههایی سودمند از پس گذشته دور به بشر امروزی عطا کند که در پیچوخم تاریخ تمدن خود سرگردان نماند. رهبران فکری، در برابر هر حادثهای که پیش روی ایشان قرار میگرفت، تصمیمهایی میگرفتند که امروزه آنها بسیار ارزشمند و درسآموز تلقی میشوند، ارزشهایی ویژه و انسانی که پیشوایان صادق، بر آن پای میفشردند.
در این میان خوب است عملکرد مؤمنانه یکی از استوانههای رخشان علم و تقوا در صدر اسلام واکاوی شود. پیشوایی که در برابر هر موجی از بحران، بسیار عالمانه برخورد میکند تا درس نجات انسان را به عصرهای پس از خود به شیوایی تمام آموزش دهد؛ او را رئیس مذهب جعفری خطاب کردهاند. نام آن حضرت، «جعفر» و مشهورترین کنیه او «ابو عبدالله» است و مشهورترین لقبش «صادق» است.
آن ستاره نورانی علم و فضیلت در هفدهم ربیعالاول سال ۸۳ هجری قمری در شهر مدینه به این دنیای خاکی پا مینهد. پدر گرامیاش «امام باقر (ع)» و مادرش «ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر است که آن بزرگمرد فضیلت درباره او فرمود «مادرم از زنان باایمان، پرهیزکار و نیکوکردار بود و خداوند نیکوکاران را دوست دارد». ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع)، در ۳۱سالگی مسئولیت خطیر هدایت فکری جامعه را میپذیرد. امامت او همزمان با سالهای پایانی سلسله بنیامیه و سالهای آغازین حکومت بنیعباس است.
ازآنجاکه کار حاکمان بنیامیه در این سالها رو به سقوط میرود و بنیعباس نیز هنوز طعم شیرین قدرت را نچشیده بودند، ازاینرو برای جلب نظر و گرفتن رأی مردم، منش سرکوب پیشه نمیکنند. این شکاف قدرت به امام صادق (ع) فرصتی طلایی میدهد. آن حضرت میتواند با استفاده از این گسل قدرت، نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع کند و پایههای علمی دینداران محمدی را محکم کند تاجاییکه در میان محققان اهل سنت و تشیع، اشخاصی هستند که آن حضرت را رئیس فکری مذاهب اسلام یاد کردهاند. نیک است درباره لقب بیشتر شناختهشده ایشان سخن گفته شود. این واژه زیبا به معنی انسان راستین است که زبانی راستگو هم دارد و از میان القاب دیگر او که به این لقب نزدیک باشد «کلمه الحق» است؛ یعنی آن حضرت، نماد شناخت حق در زندگی ست.
ازآنجاکه این پیشوا نشانهها و دلایلی برای درسهای خود میآورد، صداقت کلام و رفتار او رفتهرفته برای شاگردان او به تحقق میرسد و در غیاب آن آموزگار روشنایی، میتوانند به آن رهنمودها استناد کنند و معناهای ماندگاری را به همدرسان خود یادآوری کنند. خود حضرت پیگیر جدی این صداقتمداری است؛ اما از اینکه به ناروا حرفوحدیثی به دروغ به ایشان بسته شود، واکنش بهموقع از خود نشان میدهند.
یکی از آن نمونهها روایت مشهوری است که به گوش آن حضرت میرسد که معدودی از حاضران درس استاد، سخنانی بیپایه به او نسبت میدهند که یا از بیخوبن دروغ است یا برداشتهای خطا از کلام شفاهی صادق آلمحمد (ع) است. آن حضرت قاعدهای برای پاسخ به اینگونه کژرویهای پیش میکشد که گویای حقیقتی روشن از اتکای آن پیشوای نورانی به کلامالله مجید است؛ روایت است که اشخاصی در جایگاه شاگردان، سخنان دروغی به آن حضرت میبندند که حتی در حضور آن امام معرفتآموز نیز از اعلام آن ابایی نمیورزند. بنا به سندی که شیخ کلینی در جلد نخست اصول کافی آورده، امام صادق (ع) قاعده الگوبخشی ارائه میدهند. مضمون آن چنین است که اگر سخنی از پیشوای دین در جایی شنیده شود، اما در درستی آن سخن تردید پیش آید، بهترین معیار بررسی آن است که حدیث را به قرآن عرضه کنید! اگر همخوانی با کلام خدا پیدا کرد، آن سخن راست است و اگر موافقت با قرآن نداشت، دروغی است خوشرنگ و لعاب! (مَا لَمْ یوَافِقْ مِنَ الْحَدِیثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ). تأکید آن حضرت بر علمآموزی و پرورش نیروی فاضل و فرهیخته بر همان روشی است که پدر بزرگوار آن حضرت، امام باقرالعلوم (ع) آغاز کردند، اما در زمان فرزند خلف، صادق آلمحمد (ع)، امکان مناسب تدریس به اوج خود میرسد.
این سیره هدایتی، همه دینداران را به حقیقتی والا جلب میکند که در زیستن خداجوی خود، سهم مطالعه و تحقیق را بیش از سایر فضایل آیینی، پاس بدارند. بهطور قطع عادت به خواندن کتاب و تحصیل علم امری است که آدمی را به پیشوایان بزرگ خود نزدیکتر میکند و باعث مباهات آنها به چنین پیروانی میشود که دوستدار اندیشهورزی و فرهنگ برتر هستند. نکته دیگر در رهشناسی آن حضرت، موضعگیری بیتخفیف در برابر کسانی است که به هوس برخورداری از مواهب نزدیکی به حاکمان، عافیتطلبی پیشه میکنند. در کتابهای کشفالغمه و تهذیبالکمال، این خبر مشهور رسیده که آن اسوه راستین عالمانى را که به دربار رفتوآمد میکنند، از این کار بیم داده است. ایشان پس از سالها مجاهدت فرهنگی، شاگردان ورزیدهای به جامعه تحویل میدهد.
مالکبنانس، از پیشوایان چهارگانه اهل سنت میگوید: هرگز چشمی مانند جعفر بن محمد را ندیده و گوشی نظیر او را نشنیده و هرگز بر قلب انسانی برتر از جعفر بن محمد، از نظر دانش و عبادت و پرهیزگاری، خطور نکرده است. دوران امام جعفر صادق (ص) دو سلسله حاکم، مدتها در حال مبارزه با یکدیگر هستند که این مبارزه در سال ۱۲۹ هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی میشود، اما همچنان، این التهاب سیاسی و اجتماعی باعث نمیشود از وظیفه نشر علوم و آثار اسلامی و تربیت شاگردان کاسته شود، چراکه به علل مختلفی گروهها و فرقههای بسیاری در اسلام پدید آمدهاند و نظریات گوناگونی از قبیل جبر و تفویض و غلو در جامعه منتشر کردهاند. آن حضرت بهویژه نسبت به جوانان حساسیت بیشترى نشان میدهد و مىفرماید جوانان خود را از اینکه غالیان آنان را فاسد کنند، بترسید. غلات بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبیت مى کنند. بر امام لازم است که در برابر این افکار که به زبان جامعه سالم است به روشنگری بپردازد.
این روشنگریها به گوش حاکمان میرسد، چون آنها تمایل دارند که جوانان در پراکندگی بمانند و شرایط را فراموش کنند. پس امام را مانع دستیابی به سلطه فکری خود میبینند و از وجاهت علمی آن پیشوای راستین به هراس میافتند. بر امام صادق (ع) و یارانش سخت میگیرند. سفاح نخستین خلیفه عباسی، چهار سال و منصور دوانیقی دومین خلیفه، قدرت را در دست میگیرند.
خلیفه دیگر نمیتواند نفوذ معنوی آن پیشوای صادق را تحمل کند، چون پایههای حکومتش را با حضور او در تهدید آشکار میبیند. براساس آنچه تاریخنویسان گفتهاند، امام صادق (ع) در سال ۱۴۸ هجرى به دستور منصور، خلیفه وقت، به شهادت میرسد. پیکر ایشان در جوار امامان قبرستان بقیع، آرام میگیرد. شهادت آن پیشوای راستین بر همه رهروان او تسلیت باد.