آخرین بار سال 96 بود که تلاش کرد به عرصه سیاسی وارد شود. نامزد پنجمین دوره شورای شهر شد اما در آن انتخابات فهرست اصلاحطلبان توانست رأی مردم تهران را از آن خود کند. محمدعلی زم البته پیش از این نامزدی عمدتا در مسئولیتهای فرهنگی و رسانهای فعالیت کرده بود. با این حال او قبل از پیروزی انقلاب و در نخستین سالهای آن از جمله روحانیون فعال بود که سخنرانیهایی آتشین میکرد.
بهتازگی با حکم حجتالاسلام محمد قمی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، محمدمهدی دادمان به ریاست حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی منصوب شد. این مدیر جوان 32ساله، فرزند کوچک شهید رحمان دادمان، وزیر وقت راهوترابری دولت اصلاحات است که ظاهرا برخلاف پدرش گرایشهای سیاسی او به اصولگرایان نزدیکتر است. با این انتصاب فرصتی فراهم شد تا به عملکرد مدیران حوزه هنری در ادوار مختلف نگاهی بیندازیم. حوزه هنری یکی از نهادهای مهم فرهنگی – هنری است که زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی اداره میشود.
پیش از دادمان، محسن مؤمنیشریف، حسن بنیانیان و محمدعلی زم ریاست این سازمان را بر عهده داشتند. در میان همه این مدیران، محمدعلی زم بیشترین عمر مدیریت را داشت. به طوری که مخالفان او تمام تلاش خود را کردند تا ریلگذاری او را در این سالها تغییر دهند.
حوزه هنری
در ابتدا این نهاد فرهنگی در حوالی سال ۱۳۵۷خورشیدی تحت عنوان «کانون نهضت فرهنگی اسلامی» به ابتکار مرحوم طاهره صفارزاده تأسیس شد. اما چندی بعد با عنوان «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» به کار خود ادامه داد. در ابتدای دهه 60 خورشیدی به مجموعه سازمان تبلیغات اسلامی پیوست. هسته اولیه این نهاد به سالهای قبل از پیروزی انقلاب برمیگشت. محمدعلی زم- زاده آبانماه 1334- در سالهای 1353-1354 در مساجد تهران در کنار گروهی از هنرمندان همفکر مانند مجید مجیدی، فرجالله سلحشور، سعید کشنفلاح و... فعالیتهای فرهنگی – هنری خود را با رویکرد مذهبی انجام میدادند. به طوری که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای خودجوش این گروه، شکل منسجمی به خود پیدا کرد و در فضای «حوزه هنری» شکل رسمی به خود گرفت.
مدیریت محمدعلی زم از سال 1359 تا 1380 طول کشید که در این مسیر، فرازوفرودهای بسیاری داشته است؛ به طوری که در دورهای یکی از مراکز تأثیرگذار هنری محسوب میشد که بهویژه در بخش سینما کارهای ماندگاری انجام شد و البته مخالفان سرسختی هم داشت. در این مدت حجتالاسلام زم تلاش کرد هنرمندان مختلف را جذب کند تا بتواند آثار هنری – اسلامی مبتنی بر ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس خلق کند. به همین دلیل طیفهای مختلفی از هنرمندان را دور هم جمع کرد که میتوان به افرادی مانند محسن مخملباف، مرتضی آوینی، قیصر امینپور، فریدون عموزادهخلیلی، امیرحسین فردی، طاهره صفارزاده، ابوالفضل عالی، سیدحسن حسینی، محمد کاسبی، رسول ملاقلیپور، فرجالله سلحشور، سیدعلی میرفتاح، حسین خسروجردی، احمد عزیزی، مهرداد اوستا، سپیده کاشانی، سلمان هراتی، علی وزیریان، نصرالله مردانی، علیرضا قزوه و محمدرضا آقاسی اشاره کرد.
هرچند با بروز و ظهور وقایع اجتماعی، گرایشهای سیاسی و انشعابات هر یک از هنرمندان، به مرور این حلقه هنرمندان تنگتر شد؛ تا جایی که هنرمندان از آن فضا جدا شدند و هرچه زم به روزهای پایانی مدیریت خود نزدیکتر میشد، صدای منتقدان بلندتر میشدند.
در دورهای اعتبار حوزه هنری میان هنرمندان آنقدر بالا رفت که برخیها آن را به یکی از نهادهای همتراز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلقی میکردند. شاید یکی از دلایل اصلی آن جدا از ذهنیت باز زم، داشتن امکانات و اعتبارات مالی حوزه هنری بود. تعداد زیاد سالنهای سینما متعلق به حوزه هنری در سراسر کشور در آن سالها موقعیت ویژهای برای حوزه ایجاد کرد. ضمن اینکه آن زمان بخش سینمایی حوزه هنری فیلمهای پرفروشی تولید میکرد و درعینحال هزینه تولیدات هم بالا بود و دستمزدهای خوبی به سینماگران داده میشد.
برای نمونه میتوان به دو فیلم «آدمبرفی- 1373» به کارگردانی داوود میرباقری و «مرد عوضی - 1376» به کارگردانی محمدرضا هنرمند اشاره کرد. «آدمبرفی» تقریبا با هزینه زیادی مقابل دوربین رفت و هزینه حضور بازیگرانی مثل اکبری عبدی، داریوش ارجمند و پرویز پرستویی «آدمبرفی» را به یکی از پروژههای گران زمان خود تبدیل کرده بود. «آدمبرفی» در سال ۷۳ در یکی دو سانس در جشنواره سیزدهم فیلم فجر و در سینماهای حوزه هنری نمایش داده شد. ولی بعدا از برنامههای جشنواره حذف شد. در نهایت فیلم به مدت سه سال توقیف شد و سال ۱۳۷۶ در سینماها اکران شد که با فروشی ۱۲۵ میلیون تومان در تهران مواجه شد. دلیل توقیف فیلم، زنپوششدن اکبر عبدی که برخلاف موازین شرعی بود، معرفی شد.
ایده اصلی فیلم از آن داوود میرباقری بود که البته زم از آن حمایت کرد. اما درنهایت گروههای فشار و چهرههای مطرح انصار حزبالله در زمان اکران فیلم به سینماها حمله کردند. مسعود دهنمکی یکی از چهرههای مشهور مخالف فیلم بود. هرچند دهنمکی سالها بعد فیلمساز شد و با ساختن فیلمی مانند «رسوایی» با بازی الناز شاکردوست، چهره دیگری از خود نشان داد. سالها بعد مخالفان وقت اکران فیلم، از حرکت خود تبری جستند و اعلام کردند که اشتباه کردند.
مرد عوضی، فیلمی کمدی از محمدرضا هنرمند محصول سال ۱۳۷۶ بود که صدای مخالفان فیلم را بلند کرد. به طوری که برخی از حزباللهیها دیدن این فیلم را بر خود و خانواده خود حرام میدانستند. «مرد عوضی» درباره یک مخترع پودر لباسشویی بود که در آسانسور دچار سانحه میشود و در یک موقعیت موازی با فرد دیگری در بیمارستان مغزش جابهجا میشود. هرچند فیلم پرفروش شد؛ اما روزبهروز بر مخالفان مدیریت زم افزوده شد.
البته عملکرد زم در دورهای با اعتراض هنرمندان مطرحی مثل مجید مجیدی همراه شد. مجیدی در کتاب گفتوگویش تعریف میکند که روزی وارد حیاط حوزه میشود و میبینید که کلی ماشین در حیاط حوزه پارک شده است. موضوع را جویا و متوجه میشود: «آن روزها 70 درصد فعالیت مدیران «حوزه هنری» در بخش اقتصادی متمرکز شده بودند، در اصل همه چیز در راستای همان فعالیتهای اقتصادی معنا میشد. از صادرات آب و خاک تا واردات اتومبیل و به انحصار درآوردن فروش سیگار و... توجیهشان هم آن بود که این کارها را برای تأمین هزینههای فرهنگی انجام میدهیم...! سلایق زم هم به سمتی پیش میرفت که سینمای تجاری را بیشتر میپسندید و این به دلیل نگاه اقتصادیای بود که بهتازگی در حوزه هنری در حال شکلگیری بود». سپس مجیدی مصمم میشود که از حوزه جدا شود. او دراینباره عنوان کرد: «یک روز تصمیم گرفتم دیگر کارمند حوزه هنری نباشم و همان روز حوزه را بعد از ۱۳ سال کار و حضور مستمر ترک کردم. روزی روزگاری حوزه هنری میتوانست بار بخش عمدهای از فرهنگ این مملکت را از زمین بردارد، در زمانی که باید این کار را میکرد، نکرد و به عوض به امور اقتصادی و مالاندوزی روی آورد! ... چرا نگویم؟! استعدادهایی بودند که به نظرم آقای زم با شیوه مدیریتیاش بهسادگی از کنارشان گذشت و... مأموریت آقای زم در آن مجموعه تولید آثار فرهنگی و هنری بود، نه خرید و فروش سیگار و اتومبیل و...!».
نکته جالب این است که در دهه 70 فریدون جیرانی گفتوگوی مفصلی با زم در مجله هفتگی سینما انجام میدهد و در آنجا به سینما بهعنوان یک صنعت سرگرمی اشاره میکند. اما زم مطلقا وجه سرگرمی را انکار میکند و معتقد است که سینما اصلا نمیتواند وسیله سرگرمی – به عبارت دقیق وسیله لهو و لعب - باشد! این در حالی است که در سال 1389 زم تهیهکننده فیلم «دموکراسی تو روز روشن» به کارگردانی علی عطشانی برای حضور رضا گلزار – بازیگر سینمای تجاری- برای بازی در نقش عزرائیل در یک سکانس مبلغ 90 میلیون تومان دستمزد داد!
ضمن اینکه علنیشدن عضویت او در هیئتمدیره باشگاه پرسپولیس حواشیای را رقم زد که روزبهروز تعداد مخالفان او در فضای حاکمیت بیشتر شد. تا اینکه بالاخره حجتالاسلام زم برکنار شد و تمام مدیران بعدی حوزه سعی کردند که عملکردی مانند او نداشته باشند. ]
کمفروغ در عرصه سیاست
آخرین بار سال 96 بود که تلاش کرد به عرصه سیاسی وارد شود. نامزد پنجمین دوره شورای شهر شد اما در آن انتخابات فهرست اصلاحطلبان توانست رأی مردم تهران را از آن خود کند. محمدعلی زم البته پیش از این نامزدی عمدتا در مسئولیتهای فرهنگی و رسانهای فعالیت کرده بود. با این حال او قبل از پیروزی انقلاب و در نخستین سالهای آن از جمله روحانیون فعال بود که سخنرانیهایی آتشین میکرد. از جمله مهمترین مساجدی که زم در آنها فعال بود میتوان به مسجد جوادالائمه در جنوب غربی تهران اشاره کرد. مسجدی که جوانان فعال در آن چند سال بعد از پیروزی انقلاب شاکله اولیه حوزه هنری را تشکیل دادند. جایی که زم بیش از 20 سال سرپرستی آن را بر عهده داشت. از جمله افرادی که با زم از مسجد جوادالائمه به حوزه هنری رفتند میتوان به محسن مخملباف، فرجالله سلحشور، مجید مجیدی، حسین صابری، محمد تختکشیان و بهزاد بهزادپور اشاره کرد که همگی در عرصه سینما به چهرههای سرشناسی تبدیل شدند. امیرحسین فردی نیز از جمله افرادی بود که از این مسجد به حوزه هنری رفت و از ستونهای اولیه این نهاد به شمار میرود که بعدها سردبیر و مدیرمسئول کیهان بچهها شد و بیش از 27 سال در آنجا فعالیت کرد.
اما چهره زم به عنوان یک روحانی تندرو در اوایل انقلاب اسلامی، در طول چند دهه تغییراتی کرد. او سال 79 در دولت اصلاحات، رئیس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران شد. زم از سال 80 تا 82 نیز معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران بود و بعد از ورود محمود احمدینژاد شهردای تهران را ترک کرد. او در سالهای بعد از آن به فعالیت در عرصه رسانه و مؤسسات فرهنگی و هنری پرداخت و نامش در چند سال اخیر چندان در سطح رسانهها نیز مطرح نبود. تا وقتی که فرزندش روحالله زم بازداشت شد.
فرزند یک سیاستمدار اصلاحطلب
محمدمهدی آخرین فرزند رحمان دادمان است. وزیر راه دولت اول خاتمی و معاون اول احتمالی دولت دوم او که سال 80 در حادثه هوایی جان باخت. دادمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی از دانشجویان موسوم به خط امامی بود که در جریان تسخیر سفارت آمریکا نیز نقش داشت. او پیش از انقلاب در دانشگاه تهران مهندسی راه و ساختمان خوانده بود. دادمان پس از انقلاب به سپاه پیوست و سال 60 نیز به عنوان نماینده تبریز راهی مجلس شد.
اما اعتبارنامهاش تأیید نشد تا دوباره به سپاه بازگردد و تا پایان جنگ مسئولیتهایی همچون مسئول ستاد عملیاتی سپاه پاسداران، جانشین معاونت کل لجستیک و تدارکات سپاه و قائممقام عضو هیئت امنای جهاد سازندگی و همچنین معاون آموزش جهاد داشت. او که از دانشگاه تهران در رشته عمران کارشناسی ارشد گرفته بود سال ۱۳۶۹ در آزمون اعزام به خارج برای اخذ مدرک دکترا پذیرفته شد و به عنوان دانشجوی بورسیه وزارت علوم عازم شهر منچستر انگلستان شد.
دادمان پس از پنج سال در سال ۱۳۷۵ با مدرک دکترا به ایران بازگشت و تا دوم خرداد ۷۶ به تدریس در دانشگاه مشغول شد. در دوران ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی ابتدا به عنوان معاون وزیر راه و ترابری و مدیرعامل راهآهن جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد و سپس در دی ماه ۱۳۷۹ به عنوان وزیر راه به مجلس معرفی شد و رأی اعتماد نمایندگان را گرفت.
اما اردیبهشت 80 و در حالی که بحثهایی درباره معاون اولی او در دولت دوم اصلاحات مطرح بود در پی سقوط هواپیما جان باخت. هرچند ابهاماتی درباره سقوط هواپیمای او مطرح شد اما در نهایت سازمان هواپیمایی کشوری در اطلاعیهای رسمی علت سقوط هواپیمای حامل ایشان را اشتباه خلبان اعلام کرد.