شرق نوشت: کمتر از یک سال دیگر هشتمین رئیسجمهور تاریخ جمهوری اسلامی ایران بر مسند ریاست دولت خواهد نشست و تا آخرین روز ثبتنام کاندیداها برای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، گمانهزنی برای ورود بسیاری از سیاستمداران به این رقابت انتخاباتی ادامه خواهد داشت.
در این گزارش به محمدرضا خاتمی، نایبرئیس مجلس ششم پرداخته شده است:
بیگمان اگر سیدمحمدرضا خاتمی به هر دلیلی و با استفاده از هر ابزاری میتوانست تأیید خود را از شورای نگهبان بگیرد، یکی از مهمترین شانسهای ریاستجمهوری شمرده میشد و نه لزوما او شانس انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ بود که پیشتر، بیشتر از امروز شانس داشت، زیرا اکنون شرایطی به وجود آمده است که از یکسو اقبال مردم برای کنشگری سیاسی کاهش یافته و از سوی دیگر همان دستهای که بهطور سنتی به اصلاحطلبان رأی میدادند و از زمره آرای خاکستری شمرده نمیشدند هم درحالحاضر به دلیل انتقادهایی که به عملکرد دولت دوازدهم و مجلس دهم وجود دارد، میل چندانی به اعتماد دوباره به جریان اصلاحات ندارند و بهنوعی سرمایه اجتماعی این جریان سیاسی در این مقطع خاص قدری کاهش یافته است، اما به گمان بسیاری از فعالان سیاسی هنوز برخی شخصیتها به دلیل صفت شخصی خود سبد رأی قابلتوجهی دارند و حتی اگر ایشان بهصورت مستقل هم وارد انتخابات شوند، میتوانند رأی نسبتا خوبی به دست آورند؛ چه رسد به آنکه جریان و حزب متبوعشان هم از آنها حمایت کنند.
محمدرضا خاتمی از آن دسته سیاستمداران است و هنوز در میان خواص سیاسی و مردم محبوبیت دارد و حتی وقتی سالها بعد از حوادث ۸۸ دادگاهش برگزار میشود، همچنان رسانهها با وجود محدودیتها اخبار آن را پوشش و نسبت به آن حساسیت نشان میدهند. با همه اینها چرا او نمیتواند رئیسجمهور شود؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید مروری بر حیات سیاسی این شخصیت برجسته اصلاحطلب داشته باشیم.
محمدرضا خاتمی و انقلاب
سیدمحمدرضا خاتمی، فرزند آیتالله سیدروحالله خاتمی در ابتدای پیروزی انقلاب دانشجوی رشته پزشکی بود. او پس از انقلاب اسلامی به جهاد سازندگی پیوست و سپس در میان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا شرکت کرد. مدتی بعد بهعنوان مشاور وزیر در وزارت ارشاد اسلامی در دوره وزارت عباس دوزدوزانی مشغول به کار شد. با آغاز انقلاب فرهنگی به سپاه پاسداران پیوست و در بخشهای فرهنگی و تبلیغاتی آن مشغول شد. در همین دوره در عملیات بیتالمقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، شرکت کرد و مجروح شد. او مدتی معاون درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بود و در سال ۱۳۷۱ دوره تخصصی بیماریهای کلیوی و مجاری ادراری را در لندن گذراند و پس از اتمام تحصیلش به کشور بازگشت.
دبیرکلی جبهه مشارکت
بعد از رویکارآمدن دولت اصلاحات به ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی جمعی از اصلاحطلبان از جمله سیدمحمدرضا خاتمی، سعید حجاریان، عبدالله رمضانزاده، مصطفی تاجزاده، محسن امینزاده و... اقدام به تأسیس حزبی به نام جبهه مشارکت ایران اسلامی کردند که دبیرکل این حزب تا سال ۸۵ محمدرضا خاتمی بود. در ابتدای تأسیس مشارکت، محمدرضا خاتمی از جایگاه سالهای بعد خود برخوردار نبود؛ چنانکه خود او در جایی گفته بود: «آن زمان همه میگفتند به خاطر برادر رئیسجمهور بودن، دبیرکل شده است»، اما او پس از رسیدن به نمایندگی مجلس از چنان موقعیتی درون جبهه مشارکت برخوردار شد که خودش گفته بود: «همانها نگران انشعاب در حزب پس از رفتن من هستند».
التهابات مجلس ششم
یکی از مهمترین بزنگاههای حیات سیاسی این شخصیت سیاسی بیتردید حضور و تأثیرش در مجلس ششم است که توانست بهعنوان نفر اول تهران به این مجلس وارد شود. او درعینحال که دبیرکل حزب مشارکت بود، توانست به نایبرئیسی این دوره مجلس هم برسد. محمدرضا خاتمی چندیپیش درباره آنچه در مجلس ششم گذشت، به خبرگزاری «ایرنا» گفته بود: «هدف همه جریانات اصلاحات این بود که با تصویب و اجرای لوایح دوگانه دو محور محقق شود؛ نخست انتخابات دموکراتیکتر شود و دوم اختیارات و قدرت رئیسجمهور تثبیت شود تا بتواند با اهرم قانون در مقابل سنگاندازیهایی که علیه نهادهای منتخب صورت میگرفت و سنگاندازان زیر بار پاسخگویی و قبول مسئولیت آن هم نمیرفتند، بایستد. در مورد انتخابات همگی اصلاحطلبان مجلس متفقالقول بودیم که تنها راه این است که قانون نظارت استصوابی یا اصلاح یا شفاف شود. حتی با اینکه میدانستیم شورای نگهبان در نهایت آن را رد میکند، خیلی مصر بودیم که با استفاده از ظرفیت قانونی مجلس بحث نظارت استصوابی را به رفراندوم بگذاریم، ولی با گرفتاریها و دعواهایی که به وجود آوردند، مجلس پس از رد لوایح دوقلو امکان اینکه چنین رفراندومی را تصویب کند، پیدا نکرد. آنوقت هر قانونی که ما در مجلس فکر میکردیم، قانون مفیدی است و شورای نگهبان آن را رد میکرد و با اعتراض ما به مجمع تشخیص مصلحت فرستاده میشد، این مجمع آن را بایگانی میکرد و در آنجا خاک میخورد و هیچ سرنوشت روشنی پیدا نمیکرد».
او درباره چگونگی تشکیل فراکسیون مشارکت هم گفته بود: «بعد از تعطیلی مطبوعات و قبل از آغاز به کار رسمی مجلس، ما فراکسیون مشارکت و فراکسیون دوم خرداد را تشکیل داده بودیم. در همین فراکسیونها تصمیم گرفتیم بعد از بازگشایی مجلس اولین دستور کار ما اصلاح قانون مطبوعات باشد. برای اینکه معتقد بودیم بدون داشتن مطبوعات آزاد، اصلاحی صورت نمیگیرد».
یکی دیگر از مقاطع مهمی که در دوره نمایندگی او رخ داد، اصلاح قانون مطبوعات و حواشی پیرامون آن بود. خاتمی درباره آن مقطع گفته است: «از روزی هم که پا به مجلس گذاشتیم با کمک وزارت ارشاد و بخشهای دیگر مرتبطی که وجود داشت و با بهرهگیری از کارشناسان طرح اصلاح قانون مطبوعات را به مجلس ارائه دادیم. این طرح روند قانونی خود را طی میکرد. یعنی ابتدا در کمیسیون مربوطه درباره آن تبادل نظر و اصلاح میشد و بعد به صحن علنی مجلس میآمد. مدتها هم طول کشید تا طرح برای بحث در صحن مجلس آماده شود؛ تاجاییکه یادم هست کلیات آن هم در صحن علنی تصویب شد، اما روزی که قرار شد ما وارد جزئیات و اصلاح بندبند آن شویم. در هیئترئیسه هم بحثهایی دراینباره شد. آقای کروبی هم گفت که من بر اساس حکم حکومتی اجازه نمیدهم این طرح در مجلس بررسی شود، ولی ما این اقدام آقای کروبی را قانونی نمیدانستیم و میگفتیم فوقش ما این طرح را تصویب میکنیم و شورای نگهبان آن را رد میکند».
بیگمان تحصن نمایندگان مجلس در پی ردصلاحیتهایی که در انتخابات مجلس هفتم رخ داد، نه فقط یکی از پررنگترین بخشهای حیات سیاسی محمدرضا خاتمی است بلکه یکی از حساسترین مقاطع سیاسی در چهار دهه اخیر است. ماجرا به این شکل بود که در هنگام انتخابات مجلس هفتم، شورای نگهبان صلاحیت حدود نیمی از کاندیداها را احراز نکرد. در میان ردصلاحیتشدگان، عده کثیری از نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم قرار داشتند. ۱۳۹ نماینده در اعتراض به ردصلاحیتها در مجلس شورای اسلامی تحصن کردند. خاتمی درباره آن دوران میگوید: «بیشتر از ۸۰ نفر از نمایندگان مجلس ششم برای مجلس هفتم رد صلاحیت شدند. ما تمام کوششمان را انجام دادیم تا این روند را برگردانیم، ولی موفق نشدیم. در نتیجه به مردم اعلام کردیم که این انتخابات مهندسیشده است. ولی برخی دوستان ما در تهران در انتخابات شرکت کردند و وقتی به دور دوم رسید، آنها هم متوجه شدند بنابراین از دور دوم انصراف دادند».
وقایع پس از انتخابات ۸۸
پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ و راهیابی مجدد محمود احمدینژاد به پاستور بسیاری از اصلاحطلبان به نتیجه انتخابات اعتراض کردند. خاتمی در آن دوران مدعی تفاوت رأی هشتمیلیونی شد که بعدها همین ادعا باعث شد او تحت عنوان اتهامی نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی دادگاهی شود. خاتمی در چند جلسه دادگاه خود بر موضع پیشین خود پافشاری کرد و برای آن مدارکی هم ارائه داد و البته حکم گرفت.
شانس ورود به انتخابات ۱۴۰۰
با توجه به آنچه گفته شد، چندان دور از ذهن نیست که محمدرضا خاتمی از سوی شورای نگهبان برای انتخابات ریاستجمهوری تأیید صلاحیت نشود و اگرچه باید او را بهعنوان یکی از اصلاحطلبان بنام و محبوب در میان سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان شناسایی کنیم، اما از نظر عملی او شانس بالایی برای ورود به عرصه انتخابات ندارد؛ هرچند شانس رأیآوری بالایی دارد. این موضوع در حالی است که حتی وقتی برخی اصلاحطلبان نام او را برای ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان پیشنهاد دادند، طیفی از اصلاحطلبان این نقد را وارد کردند که با ریاست او بر شورای عالی، تلقی نهادهای رسمی بر رادیکالشدن دوباره جریان اصلاحات خواهد شد و ممکن است با نگاه بستهتری با دیگر اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری برخورد شود.
به هر روی با گذری بر کارنامه سیاسی محمدرضا خاتمی، برخی او را نماد یک اصلاحطلب راستین که همیشه بر اصول اصلاحطلبی ایستاده میدانند که در هیچ مقطعی سعی نکرده به هر قیمتی قدرت سیاسی را به دست بیاورد و برخی دیگر از اصلاحطلبان و نیروهای اصولگرا او را یک نیروی رادیکال قلمداد میکنند؛ با هر یک از این دو خوانش محمدرضا خاتمی شانسی برای انتخابات ریاستجمهوری ندارد و در بهترین حالت میتوان امید داشت که حمایت او و نیروهایی از جنس او که در شرایط خاص فعلی هنوز از سرمایه اجتماعی بالایی برخوردارند، در توفیق یک نامزد اصلاحطلب مؤثر باشد.