«۱۷ نفر از زمان تاسیس پل طبیعت تهران تا کنون خود را به پایین پرت کردهاند که متاسفانه بیشتر آنها جوان بودهاند و فقط حدود پنج نفر بالای ۴۰ یا ۵۰ سال داشتهاند.» این آماری است که مدیرعامل شرکت نوسازی عباسآباد میدهد.
به گزارش ایسنا، پل طبیعت از زمانی که افتتاح شد، یعنی سال ۱۳۹۳ بارها خبرساز شده است. گاهی برای جوایزی که طراحان جوان این پل برای معماری و طراحیاش گرفتهاند و گاهی هم بخاطر جوانانی که با این پل به زندگیشان پایان دادهاند.
طبق اخبار منتشرشده، نخستین فردی که از روی بزرگترین پل عبور و مرور غیر خودرویی کشور اقدام به خودکشی کرد، یک پسر ۲۲ ساله و دانشجوی دانشگاه تهران بود. بعد از مدتی تکرار خودکشیها روی پل طبیعت دغدغه پایتخت شد و حتی قوه قضائیه و پلیس در این زمینه از شهرداری مطالبه جدی برای ایمنسازی آن کردند. حتی سرهنگ علی کارخانه - سرکلانتر سوم پلیس پیشگیری تهران بزرگ - اعلام کرد: «مقام قضایی، شهرداری تهران را الزام کرده تا اصلاحات ساختاری لازم روی پل طبیعت انجام شود و شاهد کاهش خودکشی از روی این پل باشیم.».
اما باز هم خودکشیها از روی این سازه که طرحش از شاخههای تنیده درختان گرفته شده، تکرار شد و یک ماه بعد از اظهارات این مقام مسئول، یک دختر جوان ۲۴ ساله خودش را از روی آن به پایین پرت کرد.
آذرماه سال گذشته بود که میثم اخباری - مدیر روابط عمومی و امور بینالملل اراضی عباسآباد - از ایمنسازی پل طبیعت خبر داد و گفت: «قطعا طرح افزایش ضریب ایمنی پل طبیعت قبل از پایان سال روی سازه پل طبیعت نصب خواهد شد، اما نباید طرحی اجرا شود که زیبایی بصری پل طبیعت را تحتالشعاع خود قرار دهد.»
با این حال تا کنون این طرح اجرا نشده است، اما این بار سید محمدحسین حجازی - مدیرعامل شرکت نوسازی عباسآباد - میگوید: «از هفته آینده اصلاح طرح امنیتی پل طبیعت توسط پیمانکار انجام میشود و قرار است بخشی از حفاظت پل را با نمای شیشهای بلند و بخش دیگری را با فنس انجام دهند. روی این طرح مدتها کار شده و مشابه طرح پلهای خارج از کشور است. از زمان تاسیس پل طبیعت تا کنون ۱۷ نفر از روی آن خودکشی کردهاند که متاسفانه بیشتر آنان جوان بودهاند. حدود پنج نفر هم بالای ۴۰ یا ۵۰ سال داشتهاند. بیشتر خودکشی هم بر اثر معضلات اجتماعی و اخلاقی صورت گرفته است. این موضوع دغدغه پایتخت شده بود و حتی قوه قضائیه و نیروی انتظامی در این زمینه مطالبه جدی داشتند که خوشبختانه در این دوره این اتفاق خواهد افتاد.»
پل طبیعت
با این حال پل طبیعت یکی از نقاط گردشگری تهران است که مردم علاقه بسیاری برای پیادهروی روی آن نشان میدهند. این پل با طول تقریبی ۲۷۰ متر و ارتفاعی حدود ۴۰ متر حد فاصل بوستان بنادر و طالقانی، در سه سطح برای عبور پیاده، دوچرخه و کالسکه، همین طور فضاهای سرپوشیده و مکث روی اتوبان مدرس احداث شده است و بخش شرقی و غربی اراضی عباسآباد را به هم پیوند میدهد.
طراحی پل طبیعت با ۷۰۰۰ متر مربع مساحت که بزرگترین پل عبور و مرور غیر خودرویی کشور محسوب میشود، برگرفته از شاخههای تنیده درختان است و تا حالا جوایز متعددی از مسابقات جهانی دریافت کرده است. طراحی این پل توسط گروه دیبا با عوامل کلیدی لیلا عراقیان، سحر یاسایی و علیرضا بهزادی که همگی جوان هستند، انجام گرفته است.
پل طبیعت فقط یکی از نقاط گردشگری ۶۸ هکتاری اراضی عباسآباد محسوب میشود. مساحتی وسیع همراه با نقاط دیدنی بسیار که تأمین امنیت آن کار چندان سادهای نیست. اراضی عباسآباد بین مسیرهای بزرگراههای مدرس، همت و رسالت قرار دارد و شامل بوستان آب و آتش، بوستان سفرهای دریایی، پل ابریشم یک و دو، پل طبیعت، گنبد مینا، اسکیت پارک، برج پرچم، بوستان نوروز، باغ کتاب و بوستان طالقانی میشود. موزه دفاع مقدس هم در این فضا قرار گرفته است و متروی حقانی و پایانه مسافربری شهری، دسترسی به این اراضی را ساده کرده است.
به گفته مدیرعامل شرکت نوسازی عباسآباد، دوربینهای مداربسته این منطقه فعالند و پلی که متروی حقانی و موزه دفاع مقدس را به باغ کتاب وصل میکند را به تازگی از منطقه سه شهرداری تحویل گرفتهاند تا امنیت اجتماعی این محدوده تحت کنترل باشد؛ به همین دلیل هم روی پل، کیوسکی گذاشتهاند و دو نیروی فعال در حال رفت و آمد روی آن هستند تا خدای نکرده شاهد اتفاق ناگواری نباشیم.
این اقدامات بعد از گزارشهای نامطلوبی که به مدیریت این اراضی رسیده، در دست اقدام قرار گرفته است.
حجازی به وضعیت پارک طالقانی هم اشاره میکند: «کل اراضی عباسآباد زیر نظر طرح امنیت اجتماعی است که با همکاری نیروی انتظامی انجام میشود. در این اراضی حدود ۲۵۰ نیرو داریم. به همین دلیل هم از معضلات اجتماعی که در پارک طالقانی وجود داشته بشدت کاسته شده است.»
این روزها به مناسبت گرامیداشت چهلمین سالگرد دفاع مقدس، اراضی عباسآباد و محدوده آن شلوغتر از روزهای دیگر است و نیروهای انتظامی مستقر در این محدوده زیاد هستند.
کمی دورتر از موزه دفاع مقدس یعنی در پارک طالقانی، خانوادهها بساط پیکنیکشان را در آلاچیقها پهن کردهاند. گاه گروهی از جوانان در حال ورزش و دویدن هستند و گاهی هم جوانانی در حال شکستن تخمه و گپ و گفت دیده میشوند. هر از گاهی هم سالمندانی رد میشوند که این پارک را برای پیادهروی انتخاب کردهاند. پارک مجهز به دوربین مداربسته است. هر چند دقیقه یک بار پلیس یا نگهبانی با موتور در پارک گشت میزند. در نقطههای دنجی که ممکن است امکان جرم بالا باشد، کیوسکی گذاشتهاند و نگهبانی در آن نشسته است که هر چند دقیقه یک بار به دور و اطرافش سرک میکشد.
پارک طالقانی به دوربین مداربسته مجهز است
سراغ یکی از نگهبانها میروم.
- اگه یه خانوم بخواد بیاد اینجا ورزش کنه، امنیت داره؟
- مثلا چه ساعتی؟
- شب. ساعت ۹ و ده.
- تا ساعت ۱۲ شب اینجا شلوغه و نیروها هم گشت میزنن، اما سعی کن عصرا بیای ورزش. بهتره
کمی پایینتر، دکهای است که چای، قهوه، سیگار و خوراکی میفروشد. جلو میروم و سوالی که از نگهبان پارک پرسیدم را از او هم میپرسم.
- اوضاع اینجا یه سالِ پیش خیلی بد بود، اما حالا خیلی بهتر شده. پلیس زیاد میره و میاد، اما بازم باید مراقب باشی دیگه، چون موبایلدزدی و کیفقاپی سابقه داشته.
پاییز، جذابیتهای پارک را بیشتر کرده است. باد، لرزهای به برگها میاندازد تا آرامآرام بریزند و آفتاب، سایه گرمش را روی زمین پهن میکند. ساختمان سیمانی غولپیکری روبهروی پارک سبز شده و دارد بالا میرود. از نگهبانی جلوی پارک میپرسم «اینجا قراره چی بشه؟» جواب میدهد: «یه پاساژ خیلی بزرگ». به سمت پایانه مسافربری شهری میروم. داربستها و ساخت و سازها، مسیر مترو تا پایانه مسافربری را به یک راهروی تاریک سیمانی تبدیل کرده است.
راهروی تاریکی، متروی حقانی را به پایانه مسافربری شهری وصل میکند
همان جا دو کیوسک نگهبانی جانمایی کردهاند. یکی از نگهبانها در ورودی مسیر نشسته است و با موبایلش ور میرود و نگهبان دیگری که به کمرش باتوم بسته، راهرو را بالا و پایین میکند. جایی که سایه سیمانی بنای غولپیکر تمام میشود، رانندههای تاکسی گرم صحبت هستند. جلو میروم و درباره امنیت همان محدوده میپرسم.
- خانوم این پل عابر پیاده روبهرو رو میبینی؟ اصلا امن نیست. خیلی وقتا روش خفتگیری کردن. ما که مَردیم میترسیم شبا دور و ور پارک بریم. شما که خانوم جوونی هستی جای خود داری.
به سمت مترو برمیگردم. چند افسر پلیس به همراه چند سرباز روبهروی مترو ایستادهاند. زیرِ زمین، قهوهفروش جوانی از بیکاری سرش را روی صندوق گذاشته است. بعد از آنکه سفارشم را میدهم، کمی با او وارد گپ و گفت میشوم.
- از کار و درآمدت راضیای؟
- هی. چن وقت پیش اینجا رو دزد زده بود. چون صندوقم رمز داشته و نتونسته بازش کنه قلک محک رو برداشته برده.
- مگه مترو دوربین مداربسته نداره؟
- چرا. اما بُرده دیگه. چی بگم.
قهوهام را برمیدارم و روی پله برقی میایستم تا زیرِ زمین بروم.