bato-adv
bato-adv
دکتر محسن موسیوند

بر شانه‌های استاد محمدرضا شجریان

بر شانه‌های استاد محمدرضا شجریان

هنر شجریان نه صرفا در وادی "هنر برای هنر" می‌گنجد، چرا که از شخصی‌گرایی محض به دور بود و مردم و مخاطبان بی‌شمارش، هدف او از هنرآفرینی بود؛ و نه در ورطه "هنر برای مردم" به معنای مطلق آن می‌افتد، چه هنر او از روح پاپولار به معنای مصطلح آن و سطحی‌گرایی موسیقی متداول جامعه متمایز بود.

تاریخ انتشار: ۰۱:۰۱ - ۲۰ مهر ۱۳۹۹

دکتر محسن موسیوند؛ نوشتن از محمد رضا شجریان، سهل است و ممتنع. سهل است چونان که آشناست و قابل فهم برای همگان و دشوار است به دلیل جادوی هنر اعجاب‌آورش. محمدرضا شجریان تنها یک نام نیست. او بی‌شک نماینده بلامنازع موسیقی ملی و میراث‌دار فرهنگ هزاران ساله ایرانی است که به بهترین سیاق تجلی بخش هنر ناب و فاخر زمانه بود.

شجریان، طاهرزاده و دوامی و عارف و تاج و دادبه است بی آنکه هیچ کدام از آن‌ها باشد. شجریان، فقط شجریان است.

شجریان، شجر است و جریان؛ شجر موسیقی ملی است، چه مکتب او با حضور شاگردان و شاخه‌های مختلفی، چون همایون، قربانی، سرلک، سراج و ناظری‌ها و غیره به سان درختی تنومند در دل زمانه و آینده این سرزمین ریشه دوانده؛ و جریان است،

چرا که مکتبی که او شکل و قوام داد، در رگ و پی موسیقی ملی و نوین ایرانی جریان دارد و زاینده است.

شجریان در روزگاری که کاباره تضمین خوبی برای ارتزاق خوانندگان بود، استقلال و فخر هنر خود را حفظ و حراست کرد و نیز در زمانه کوچ، در میان مردمانش ماند و زیست و خواند.

شجریان تنها یک خواننده نیست. به اذعان بسیاری از موسیقی‌شناسان، فارغ از هرگونه حب و بغض، صدا‌های هم طراز یا حتی بهتر از صدای شجریان قابل جستجو است _ به عنوان خمیرمایه اصلی آواز و قدرت و قابلیت حنجره و گستره صدا _ با این حال چیست که شجریان را درصدر هنرمندان آواز قرار می‌دهد؟ شناخت و تسلط دقیق بر سبک‌ها و مکاتب مختلف آوازی و تبحر بی‌نظیر در نغمه‌گردانی و مرکب خوانی در دستگاه‌ها و آواز‌های مختلف و همچنین صلابت در تصنیف خوانی، از او چهره‌ای بی‌مانند آفرید که گزافه نیست اگر بگوییم یگانه همه دوران هاست.

گرچه در صورت امر، شجریان در شکل سنتی موسیقی فعال بود، اما در سیرت هنر، به معنای واقعی پیش‌رو بود. آن‌چنان که فردوسی‌وار، آواز را از انحطاط شکلی و معنایی‌اش نجات داد و با پیوند عمیقی که با ادبیات کلاسیک پارسی بخصوص اشعار حافظ و سعدی و مولانا داشت، شعر فاخر ایرانی را به زمزمه غم و شادی مردمانش بدل کرد و البته با تبحری ویژه شعر نو را با موسیقی فاخر ملی درآمیخت و براستی طرحی نو درافکند. داروگ، قاصدک و فریاد و زمستان، از شاخص‌ترین آثار شجریان است که از شعر نو با آن یلگی و رهایی‌اش به بهترین شکل در قالب قاعده‌مند موسیقی ملی، وام گرفته است.

همراهی و همکاری شجریان با آهنگسازان و نوازندگان سرآمد زمانه همچون محمد رضا لطفی، پرویز مشکاتیان، حسین علی‌زاده، کیهان کلهر و حتی هنرمندان نسل جوان چون پورناظری‌ها، به آثار او رنگ و بوی متنوعی داده که در دوره‌های مختلف زیست هنری وی قابل مطالعه و بررسی است.

اما آنچه شجریان را تمایز و تشخص بیشتری از دیگر خوانندگان و آوازخوانان موسیقی فاخر می‌دهد، شخصیت و پایگاه اجتماعی کم‌نظیر اوست که گرچه خود از اهالی سیاست نیست، اما بر او هاله‌ای سیاسی و فراهنری برافکنده است.

شخصیت خاص او از دوران انقلاب و همکاری ویژه با هوشنگ ابتهاج و لطفی در گروه چاووش گرفته تا اظهار نظر‌های سیاسی و درعین‌ حال رویکرد همواره مردمی‌اش که در دهه پایانی زندگی با او عجین بوده و این چنین شناخته شده است؛ شخصیتی انقلابی، منتقد و البته همواره مردمی.

هنر شجریان نه صرفا در وادی "هنر برای هنر" می‌گنجد، چرا که از شخصی‌گرایی محض به دور بود و مردم و مخاطبان بی‌شمارش، هدف او از هنرآفرینی بود؛ و نه در ورطه "هنر برای مردم" به معنای مطلق آن می‌افتد، چه هنر او از روح پاپولار به معنای مصطلح آن و سطحی‌گرایی موسیقی متداول جامعه متمایز بود.

شجریان هنرش را نه الزاما در کلیشه‌های سنتی می‌یافت و نه در ابتذال موسیقی تاریخ مصرف‌دار روز. هنر او سلیقه موسیقایی مردمش را ارتقا می‌داد و ازسویی از فرهنگ و اصالت همان مردم نشات می‌گرفت.

نیوتن جمله مشهوری دارد با این محتوا که «اگر فاصله دورتری را دیده‌ام با ایستادن بر شانه‌های غول‌ها بوده است.» باوجود هنرمند باعظمتی، چون محمدرضا شجریان و با ایستادن بر چنین شانه‌های سترگی، دورنمای فرهنگ و هنر و موسیقی این سرزمین، بی‌شک واضح است و غنی و سرشار از اصالت و درعین حال نوگرایی شکوهمند.

بی تردید محمدرضا شجریان، به عنوان میراث شاخص فرهنگی و شخصیت ماندگار فرهنگ و هنر این سرزمین، زنده و جاویدان است و جادوی خارق العاده او در آوای شاگردان و دوست داران بی‌شمارش، سینه به سینه و نسل به نسل، پایدار و برقرار و درجریان خواهد بود.