نگاهی در میان برخی چهرههای سیاسی مانند صادق زیباکلام و دیگر فعالان حزبی اصلاحطلب یا افرادی مانند علی مطهری وجود دارد مبنی بر اینکه مشکل اصولگرایان نه نفس مذاکره بلکه عاملان آن و منافعش هستند.
مدتی است این موضوع که اصولگرایان مذاکرهکنندگان بهتری هستند یا اصلاحطلبان، در رسانهها محل بحث شده و بهویژه اینکه آیا اصولگرایان تن به مذاکره خواهند داد؟ از یک سو اصولگرایان زمزمه این را میکنند که خودشان مذاکرهکنندگان بهتری هستند و به توافقات بهتری در عرصه بینالمللی دست خواهند یافت، از سوی دیگر جریانی درون خود اصولگرایی با نقد این نگاه امکان هر گونه مذاکره مجدد یا ادامه آن را خط قرمز میداند.
به گزارش شرق؛ دیروز یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه در مجلس، گفته اصولگرایان مسائل کلان و منافع ملی را خیلی بیشتر از اصلاحطلبان در نظر میگیرند و مراقب هستند تا کمتر دچار خطا یا اشتباه شوند. این یک واقعیت است. فداحسین مالکی در گفتگو با «انتخاب» و در پاسخ به این پرسش که این ادعای برخی از اصولگرایان را مبنی بر اینکه اصولگرایان و انقلابیون بهتر از اصلاحطلبان و دولت روحانی در سیاست خارجی و مذاکرات عمل میکنند، چگونه ارزیابی میکنید؟
گفته است: برخی کشورها از جمله چین در بحث قرارداد ۲۵ ساله با ایران چنین پیشبینی و فرضیهای را داشت که بعدا نیز این موضوع را تأیید کرد. چینیها خیلی علاقه ندارند که این قرارداد را با دولت فعلی اجرائی کنند. آنان منتظر دولت بعدی هستند که تصور میشود دولت بعدی یک دولت اصولگرا خواهد بود». با توجه به اینکه مذاکرات منتهی به برجام مقدماتش در یک دولت اصولگرا آغاز شد، اما به علت مصادفشدن با ماههای پایانی دولت احمدینژاد، متوقف ماند تا یک دولت اعتدالی – اصلاحطلب آن را جلو ببرد، حالا هم برخی اصولگرایان تصور میکنند بایدن هم تمایل دارد این بار شانس آمریکا را با یک دولت اصولگرا امتحان کند؛ کمااینکه عمری هم از دولت فعلی باقی نمانده است.
مالکی در تأیید همین نکته گفته است: «البته درباره دولت بایدن که گفته میشود شاید علاقهمند به مذاکره با ایران باشد، این مسئله (تمایل مذاکره با اصولگرایان) مطرح است و علائمی درباره این مسئله وجود دارد. اما مسئله مهم برای ما این است که آمریکاییها میخواهند سر چه مسئلهای با ایران مذاکره کنند؟ اگر تصمیم آنان مذاکره درباره برجام باشد که ما قبول نداریم.
آنان باید اول از هر چیز درباره تعهدات معوقه خودشان در قبال برجام صحبت کنند؛ چراکه اساسا پرونده برجام بسته شده است پس مذاکره معنی ندارد. اما اگر بحث و مذاکره درباره موضوعات دیگری باشد، باید مشخص شود تا ایران نظر خودش را درباره آنکه مذاکره میکند یا نه، اعلام کند».
او درباره مقایسه ظریف و جلیلی گفته است: موضوع اصلی بحث منافع ملی است که باید رعایت شود. آقای جلیلی بر مواضع خودشان ایستادگی میکرد و به این سادگی امتیاز نمیداد، ولی در این دولت، دوستان این تصور را داشتند که اگر امتیاز بدهند طرف مقابل با خواسته آنان موافقت خواهد کرد، ولی دیدیم که چنین اتفاقی رخ نداد. اصولگرایان مسائل کلان و منافع ملی را خیلی بیشتر از اصلاحطلبان در نظر میگیرند و مراقب هستند کمتر دچار خطا یا اشتباه شوند. این یک واقعیت است.
نگاهی در میان برخی چهرههای سیاسی مانند صادق زیباکلام و دیگر فعالان حزبی اصلاحطلب یا افرادی مانند علی مطهری وجود دارد مبنی بر اینکه مشکل اصولگرایان نه نفس مذاکره بلکه عاملان آن و منافعش هستند.
زیباکلام گفته بود: در انتخابات ۱۴۰۰ حامیان اصلاحطلبان پای صندوقهای رأی نخواهند رفت؛ بنابراین این اصولگرایان هستند که پیروز انتخابات خواهند بود و مذاکرات توسط اصولگرایان پیش خواهد رفت. از سوی دیگر، چون اصولگرایان دولت و مجلس را در اختیار خواهند داشت، مشکلی را که در برجام قبلی شاهد آن بودیم، شاهد نخواهیم بود؛ چون در برجام قبلی مجلس اصولگرایان هر اقدامی را برای عدم موفقیت برجام انجام داد، اما برجام ۱۴۰۰ اصولگرایان میتواند موفقیت بیشتری نسبت به برجام قبلی داشته باشد».
یا علی مطهری گفته بود اصولگرایان الان که وارد قدرت شدند و مخصوصا اگر دولت را هم به دست بگیرند با تجربهای که سران آنها پیدا کردهاند، میفهمند که راه نجات کشور اصلاح سیاست خارجی، زندهکردن برجام و حل مشکل FATF و در صورت لزوم برقراری رابطه با آمریکاست. حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی مؤتلفه هم با اشاره به اینکه متأسفانه هر وقت مذاکرات توسط اصلاحطلبان صورت گرفته ما همین خسارت را دیدهایم، گفته بود: «مذاکراتی که در دولت شهید رجایی توسط آقای بهزاد نبوی درخصوص قراردادها و بحث گروگانها صورت گرفت، آمریکاییها بهراحتی توانستند آن را زیر پا بگذارند و به تعهدات خود عمل نکنند و پولهای ما را پس از آزادی اسرای جاسوس بازنگردانند.
این نشان داد که آن توافق منطقی و درست نبود. پس از آن هم باز در سعدآباد و در سال ۲۰۰۳ دیدیم توافقی صورت گرفت که تمام فعالیتهای هستهای ایران به موجبش تعلیق شد و آنها نیز به تعهدات خود عمل نکردند و زیر بار نرفتند». او در پاسخ به این سؤال که پس اگر مذاکرهکنندهها اصولگرا باشند مذاکره اشکالی ندارد؟ گفته بود: قطعا بله، مذاکره در صورت ضرورت به وسیله کسانی که بتوانند منافع ملت را حفظ کنند و نفوذناپذیر باشند، میتواند اتفاق بیفتد».
اگرچه بعد از انتقادات تندی که از سوی برخی جریانهای تندرو اصولگرا به ویژه نمایندگان فعلی مجلس به این اظهارات ترقی شد و حتی بابت همین اظهارات او را از دایره اصولگرایی کنار خواندند، ترقی مجبور شد سخنانش را پس بگیرد و بگوید منظورش این نبوده که اصولگرایان قرار است با آمریکا مذاکره کنند! به نظر میرسد که آنها با دست پیش میکشند و با پا پس میزنند. هم مذاکره را میخواهند هم نمیخواهند.
مشابه این سخنان را «عباس سلیمینمین»، چهره سیاسی اصولگرا، هم گفته بود: «اینکه اصولگرایان گزینهای دارند که در عرصه بینالملل حرفی برای گفتن داشته باشد و از منافع ملت دفاع کند، یقینا دارند. قطعا شخصیتهای متعددی را در جریان اصولگرایی میتوان نام برد که اینها هم سابقه گفتگو در عرصه سیاست بینالملل داشته و هم اینکه دارای این توانمندی هستند. دستکم حتی میتوان گفت که بهتر از مذاکره قبلی، قادر به مذاکره هستند». دبیرکل جبهه جهادگران ایران اسلامی، از جریانهایی که زمانی حامی احمدینژاد بود نیز گفته که در جریان اصولگرایی کسی مخالف مذاکره با آمریکا نیست، اما مبنا و شیوه مذاکره ما با جریانهای دیگر متفاوت است.
این در حالی است که بخشی از جریان اصولگرایی بهویژه طیفهای جوانتر و پرشورتر که نگاهشان به سیاست حداقل در حرف آرمانیتر است، نسبت به چهرهها یا جریانهایی که سنتیتر هستند یا وجه عملگراییشان کمی پررنگتر است، بهشدت از طرح این گزاره که اصولگرایان مذاکره را برای خودشان و با خودشان میخواهند وگرنه با نفس آن مشکلی ندارند، روی ترش میکنند. واقعیت را، اما زمان مشخص خواهد کرد.
اصولگرایان و معضلی به نام محبوبیت و منطق
آن تیتری که شما زده اید کاملا" مغرضانه است .
زمانی که اوضاع اقتصادی و امنیتی مملکت نسبتا" خوب است ، دشمن هم مایوس است و هم اصرار بر مذاکره دارد و به اصطلاح برای کنار آمدن با ما دست به سینه میشود و حاضر است امتیازاتی هم بدهد .
اما وقتی کسانی پیدا میشوند و منافع شخصی و حزبی خود را به منافع ملی ترجیح میدهند باعث میشود که منافع ملی را به طروق مختلف از جمله ایجاد فتنه و اغتشاش و بر هم زدن نظم عمومی و امنیت ، زیر پا بگذارند و همان دشمن خارجی که تا دیروز گدایی مذاکره را میکرد امروز از آشوب و اغتشاش دفاع کند که در آنصورت نتیجه کاملا" مشخص است .
مذاکره از روی ضعف و دیپلماسی التماسی یعنی خواری و خفت .
حالا هی شما بنشینید و بخاطر منافع خودتان منافع ملی را له کنید .
حتی استقلال و پرسپولیس هم در بازیهای جهانی قرمز و آبی را کنار میگذارند و یک تنه تیم ملی میشوند .
دسته دیگر اصولگرایان متوهمانی هستند که توانایی درک دنیا که چه عرض کنم حتی کشور ، شهر و یا شعاع چند ده متری خود را هم ندارند و بینش آنها محدود به تخیلاتی و هاله های ذهنی آنان است و هر شکست و ناکامی را هم نه به خود بلکه به عوامل بیرون از خود منتسب میکنند
مثال های بیشماری از عملکرد این دو دسته عمده در طی ده ها سال گذشته وجود دارد که اوج آن در دوره پر از هاله نور و غیب شدن دکل ها و خروج بی حساب و کتاب از ذخایر ارزی و ملی این ملت و نیز در دوره به اصطلاح اعتدالیون اخیر و حامیان معروف به اصطلاح طلب آنان میتوان دید که همه این جریان ها بعد از بارها فرصت و آزمون از نظر مردم مطرود و منفور هستند ، و مشکل اصلی اینجاست که این جریان ها هیچیک ارزشی برای خواست و منافع ملی مردم قائل نبوده و فقط از آنان سوء استفاده ابزاری در جهت به چنگ آوردن ثروت و قدرت هرچه بیشتر میکنند