همانگونه که ما حاضر نیستیم خدمات و تامین نیازهای خود را به دست یک فرد متقلب که علاوه بر تقلب در امتحانات دانشگاهی ممکن است در هر سطح دیگری از جمله ارایه خدمات تخصصی نیز متقلب باشد، بسپاریم؛ عقل سلیم و وجدان بیدار حکم میکند که خودمان هم آن فرد متقلب نباشیم؛ لذا تقلب کردن از منظر اخلاق تکلیف-گرای کانتی نیز کاملا غیراخلاقی است.
هرچند نمیتوان با قاطعیت گفت که اخلاقورزی صرفا به تعقل آدمی مربوط میشود و ساحات دیگری از وجود آدمی در آن دخالت ندارند (گنسلر، ۱۳۹۰، ۳۰۰)، اما از آنجایی که دانشگاه، محل تحصیل، آموزش و پژوهش یعنی محل فعالیتهایی عقلمحور و استدلالمحور است لذا یکی از بهترین مکانهای اخلاقورزی معقول است.
اعتماد در ادامه نوشت: بنابراین اگر بتوانیم مسائل اخلاقی را «خردمحور و تحلیلی» و در قالب «گفتوگوی اخلاقی» با دانشجویان در میان بگذاریم، میتوانیم بیشترین تاثیر را انتظار داشته باشیم؛ این یادداشت، تلاشی است در این جهت. مراد ما از «تقلب» در اینجا، صرفا تقلب در محدوده امتحانات دانشگاهی است و سایر اشکالِ آن اعم از تقلبهای پژوهشی و... در محیط دانشگاهی مدنظر ما نیست.
شاید در نگاه نخست، موضوعِ مورد بحث از چنان گستردگی نگرانکنندهای برخوردار نباشد که موضوع یک پژوهش قرار بگیرد، اما با وجود اینکه به صورت آماری نمیتوان قاطعانه گفت مسالهای کم تعداد و لذا کم اهمیت است (اساسا چنین آماری در دست نیست!)، اما به چند دلیل، پرداختن به آن ضروری است: اول اینکه، دانشگاه جایی است که خروجی آن در آستانه ورود به قبول مسوئولیت امور جدی، حساس و بعضا حیاتی جامعه است که یگانه شرط آن خروج و این ورود، قبولی در امتحانات دانشگاهی است.
دوم اینکه، «مدرک داشتن» در اغلب جوامع از جمله جامعه ما، مساوی است با «پول، قدرت و منزلت». بنابراین «مدرک» مطلوبی هیجانی است که گرایشِ رسیدن به آن - ولو به هر طریقی! - شدید است! سوم اینکه، نهاد آموزش عالی جایی است با مسوولیت و آزادی بیشتر (مولی مک الروی و دیگران، ۱۳۹۷، ۹۲) لذا تقلب در امتحانات دانشگاهی معنایی جز سوءاستفاده از این شرایط مناسب برای رشد و شکوفایی ندارد و فرد متقلب عملا جای کسی را اِشغال کرده است که میتوانست به نحو بهتری از این موقعیتهای سازنده بهره ببرد و در قبال هزینههایی که جامعه برای تحصیل دانشگاهی او میپردازد، منافع جدی و واقعی برای آنها داشته باشد.
چهارم اینکه، مشق رذیلتِ «الف» آدمی را به انجام رذیلت «ب» و «ج» و... ترغیب میکند و نهایتا آن رذیلتْ جزو منش آدمی میشود. بنابراین از آنجایی که شناخت و پرهیز از هر رذیلتی به معنای بهسازی منش و شخصیت فرد است، پرداختن به رذیلت «تقلب» در محیطهایی که زمینه انجام آن وجود دارد، اقدامی است در جهت بهبود و ارتقای اخلاق شهروندی.
«امتحان» به معنی آزمودن و آزمایش کردن (دهخدا) است و امتحانات دانشجویان در دانشگاهها به معنای آزمودن میزان دانش، مهارت و تخصص دانشجویان در درسی خاص است و «تقلب» از ریشه قلب مصدر باب تفعّل (قبول اثر فعل در مفعول) به معنای وارونه کردن، چیز متحول شده و بدلی است.
مفعول در امر تقلب، هم میتواند خودِ فرد باشد که به ظاهر درسخوانده جلوه میکند و هم میتواند نتیجه آزمون باشد که بدلی و غیرواقعی میشود. اما در معنای اصطلاحی رایج، به هر نوع و طریقِ پاسخدهی به پرسشهای آزمون، با هر ابزاری؛ بدون اتکا به آموختههای قبلی فرد (یادگیری و یادسپاری) «تقلب» میگوییم؛ چه فرد عامل به آن باشد (تقلبکننده!) و چه معاون در آن (تقلبرسان!).
ما به چه کاری میگوییم اخلاقی و به چه کاری میگوییم غیراخلاقی؟ چه حکمی یا چه کسی مشخص میکند که کاری اخلاقی است یا غیراخلاقی؟ و اساسا چرا نباید کار غیراخلاقی انجام داد؟!... آدمیان در مراحل تکاملی خود با مفهوم لاجرمی به نام «خیر» آشنا شدند (هولمز، ۱۳۹۴، ۲۶) که به نحو رضایتبخشی آن را معنابخشِ زندگی انسانی خود یافتند و متوجه شدند در این عالم با دو مفهوم «خیر» و «شر» سروکار دارند که دو نوعِ متفاوت از پندار و گفتار و کردار را در او شکل میدهد: یکی؛ ممدوح و سازنده و رضایتبخش و دیگری؛ مذموم و آسیبرسان (به فرد و جامعه) و غیررضایتبخش؛ لذا این تعریف از موضوع، قابل پیشنهاد است: هر آن امر آگاهانه و مختاری که پاسدار و تولیدکننده خیر باشد، اخلاقی و هر آن امر آگاهانه و مختاری که متعرض و نابودکننده خیر باشد، غیراخلاقی است.
در ادامه، ضمن توصیفِ اجمالی شاخصترین نظریات اخلاقی (سودگرایی (۱)، تکلیفگرایی (۲) و اخلاق فضیلت (۳)) به ارزیابی «تقلب» از منظر این نظریات خواهیم پرداخت.
نظریه سودگرایی یکی از نظریات نتیجهگرا و در نگاه نخست جذاب اخلاقی است که بیشتر بر نتیجه فعل متمرکز است تا بر فاعل یا روش انجام آن. حکم معیار در این نظریه که به اصل سود مشهور است، چنین بیان میشود: «یک عمل در صورتی درست است که بیشترین خیر را برای بیشترین افراد به بار آورد.» خیر در اینجا به معنای سود و لذت و منفعت است.
جرمی بنتام و جان استوارت میل از جمله عمدهترین نظریهپردازان اخلاق سودگرایی هستند (پالمر، ۱۳۹۰، ۱۲۵). پرسش: آیا «تقلب» واقعا میتواند «خیری» به بار آورد که تا آنگاه بتوان در مورد محدوده آن یعنی «بیشترین» افراد سخن گفت؟ واقعیت این است که از منظری خاص و در نگاه نخست، بله! اگر شما قبولی در آزمونی را به هر ترتیب ممکن خیر تلقی نمایید، تقلب میتواند شما را به چنین خیری برساند! حتی ممکن است نه تنها شما را در یک آزمون قبول کند، بلکه ممکن است شما را ممتاز هم بکند! اما مسالهای که در اینجا ذهن را به خود مشغول خواهد کرد این است که؛ مراد از تحصیل چیست؟
آیا هدف و مقصد غایی تحصیلات دانشگاهی، صرفا اخذ مدرک است یا تحصیل و دریافت علم و دانش و کسب تخصص و مهارت در یک رشته خاص؟... اگر هدف را صرفا اخذ مدرک درنظر بگیریم، آنگاه ممکن است تقلب توجیهپذیر باشد زیرا میتواند بیشترین خیر را برای بیشترین افراد به بار آورد! قطعا و عقلا جوامع و دولتها در هیچ کشوری، هزینههای سنگین متحمل نمیشوند تا سازمانی (آموزش عالی) برپا کنند برای چاپ مدرک؟! که محصول رواداری تقلب باشد! بنابراین، به طور شهودی نیز هر انسان عاقلی، فرد دانشجو را کسی نمیداند که به جای «دانشجویی» کردن، نمرهجو و نهایتا مدرکجو باشد، زیرا آن را با اصل دانشجویی در تضاد میبیند.
نقد دیگری که بر خیر بودن فرضی تقلب از منظر سودگرایی میتوان وارد کرد این است؛ حتی اگر چنین سودی (مدرک گرفتن به هر طریقی!) را مُجاز بدانیم، آنگاه این سود با اصل سودهای برترِ اجتماعی در تناقض و تضاد اساسی قرار میگیرد، زیرا اگر فرضا اخذ مدرک پزشکی برای دانشجوی متقلب پزشکی سود است، درمان بیماران برای آحاد جامعه سودی به مراتب اساسیتر و مهمتر است که قطعا توسط دانشجویان فارغالتحصیل متقلبِ پزشکی، برآورده شدنی نیست. بنابراین به طور کلی امکان اخذ جواز اخلاقی بودن تقلب از نظریه سودگرایی به سادگی میسر نیست و تقلب از این منظر کاملا غیراخلاقی است.
حکم کلی تکلیفگرایی که اخلاق کانتی شاخصترینِ آن است، چنین تقریر میشود: «یک عمل، صواب است اگر و فقط با یک قاعده یا اصل اخلاقی صحیح، مطابق باشد» (خزاعی، ۱۳۸۹). کانت (۱۸۰۴-۱۷۲۴) اخلاق را در جایی نشاند که انسان از همان نقطه با سایر جانداران و حیوانات متمایز و جدا میشود، یعنی در موضع «عقل». ضمن اینکه اشاره دقیق کانت به «قانون اخلاقی درون من» اشاره به فهم درونی مشترک دیگری در ابنا بشر است (هولمز، ۱۳۹۴).
اجمالا کانت معتقد بود؛ «کارِ خوب کاری است که براساسِ اراده خیر انجام شود و اراده خیر ارادهای است که به منظور انجام وظیفه و ادای تکلیفی باشد که عقل برای ما تعیین میکند. عقل هم براساس قانونِ عقل عمل میکند و قانونِ عقل نیز همان چیزی است که امر مطلق برای ما تعیین میکند. یکی از سه تقریر امرِ مطلق چنین است؛ تنها بر پایه آن آیینی رفتار کن که در عین حال بخواهی که قانونی عام باشد (اصل قانون کلی)» (امیدینیا، مکاینتایر، ۱۳۹۹، ۳۷۹). حال با این معیار «تقلب» را ارزیابی میکنیم.
پرسش: آیا شما دوست دارید که تقلب کردن در امتحانات دانشگاهی یک قانون عام شود به نحویکه توسط تمام دانشجویان در تمام دانشگاههای دنیا انجام شود؟ با قدری تامل بیشتر، میتوانیم به صورت مصداقی و ملموستر نیز این پرسش را بازنویسی کنیم. به این صورت که: آیا شما حاضرید عمل قلب مادرتان را به دست پزشک جراحی بسپارید که میدانید او مدرکش را از طریق تقلب کلی یا جزیی در امتحانات دانشجویی اخذ کرده است؟! آیا شما مایلید سوار هواپیمایی شوید که خلبان آن متقلبانه خلبان شده است؟!... بیتردید هیچ آدم عاقلی حاضر نیست به فردی که دانش و تخصصش به درستی ارزیابی نشده است اعتماد کند و لذا وقتی چنین سنجش مهمی به صورت متقلبانه انجام شود، معنایی جز پنهان شدن ناتوانی علمی، مهارتی و تخصصی فرد زیر پوشش نمره ندارد.
بنابراین همانگونه که ما حاضر نیستیم خدمات و تامین نیازهای خود را به دست یک فرد متقلب که علاوه بر تقلب در امتحانات دانشگاهی ممکن است در هر سطح دیگری از جمله ارایه خدمات تخصصی نیز متقلب باشد، بسپاریم؛ عقل سلیم و وجدان بیدار (به قول کانت: قانون اخلاقی درونِ من) حکم میکند که خودمان هم آن فرد متقلب نباشیم؛ لذا تقلب کردن از منظر اخلاق تکلیف-گرای کانتی نیز کاملا غیراخلاقی است.
جان کلام نظام «اخلاق فضیلت» که از جمله کهنترین و اصیلترین نظامات اخلاقی بشر است، این است: به جای اینکه بگوییم چه عملی انجام دهید؟ بگوییم چه کسی باشیم؟... «چه کسی باشیم» به صورت ضمنی، هم «چه عملی انجام دهیم» را در بر میگیرد و هم اینکه از اصالت و پایداری اخلاقورزی بیشتری برخوردار است، زیرا منشِ همواره همراه فرد را مخاطب خویش دارد.
فضیلت عبارت است از: «نوعی عادت، منش و خوی خوب، نوعی گرایش به عمل کردن و احساس کردن به شیوههایی خاص، گرایشی که با اصل عملی صحیح متناظر است و آن را ملکه میکند. انسان خوب، انسانی است که فضیلتمند است.» (گنسلر، ۱۳۹۰، ۳۷۵).
از آنجایی که فضایل به خودی خود قابل درک و شناخت در هستی نیستند و صرفا با فرد دارای فضیلت شناخته میشوند لذا فاعل فضیلتمند (اُسوه) در نظام اخلاق فضیلت از اهمیت محوری برخوردار است و لذا حکم اخلاقی در اخلاق فضیلت به این صورت تقریر میشود: «در اخلاق فضیلت، یک فعل صواب است اگر و فقط همان فعلی باشد که فاعلِ فضیلتمند در آن شرایط انجام میدهد» (خزاعی، ۱۳۸۹، ۱۶).
صورت مشخصترِ ارزیابی اخلاقی و غیراخلاقی تقلب در نظام اخلاق فضیلت چنین قابل صورتبندی است: آیا یک فرد بافضیلت در چنین شرایطی - شرایط امتحان دانشگاهی - تقلب میکند؟ ... چنین فردِ معیاری (الگو و اُسوه) ممکن است یک الگوی عینی حاضر باشد یا حتی ذهنی غایب.
به عبارت دیگر ما میتوانیم چنین فردی را به صورت تصوری در موقعیت خود حاضر کنیم تا ببینیم او در این موقعیت چه میکرد؟ آیا یک فرد فضیلتمند در موقعیت امتحان هیچگاه دست به تقلب میزند؟ قطعا خیر. زیرا فرد فضیلتمند که صرفا در چارچوب فضایل عمل میکند، بیش از هر فرد دیگری میداند که فضایل اصلی افلاطونی (حکمت، شجاعت، عدالت و خویشتنداری) به هیچ روی عمل متقلبانه را که مملو از رذیلتهایی همچون بیعدالتی، بیصداقتی و... است، تایید نمیکنند.
منابع:
۱- امیدینیا، عبدالحسین؛ سازمان با فضیلت با تکیه بر آرای مکاینتایر و فرامرز قراملکی؛ دوم؛ ۱۳۹۹؛ کرج، رهام اندیشه
۲- پاتریشیاام کینگ؛ ماتیو جی مایهیو؛ مولی مک الروی و...؛ مسوولیت اخلاقی دانشگاه؛ ترجمه آریا متین و ایمان بحیرایی؛ ۱۳۹۷؛ تهران؛ پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری
۳- پالمر، مایکل؛ مسائل اخلاقی متن آموزشی فلسفه اخلاق؛ ترجمه علیرضا آلبویه؛ ۱۳۹۰؛ تهران؛ سمت
۴- خزاعی، زهرا؛ ۱۳۸۹؛ اخلاق فضیلت؛ تهران؛ حکمت
۵- گنسلر، هری ج. درآمدی بر فلسفه اخلاق معاصر؛ ترجمه: مهدی اخوان؛ ۱۳۹۰؛ تهران؛ علمی و فرهنگی
۶- هولمز، رابرت ال. مبانی فلسفه اخلاق؛ ترجمه: مسعود علیا؛ ۱۳۹۴؛ تهران؛ ققنوس
پاورقیها
۱- Utilitarianism
۲- Deontologism
۳- Virtue ethics
مملکتو سپردیم دست متقلبین، نتیجه اش میشه رواج تقلب
مملکتو سپردیم دست متقلبین، نتیجه اش میشه رواج تقلب
در کشوری که کسی به مقاله ۲۹ صفحه ای مجتهد شناخته میشه ...