نبودن نام عارف در بین اشخاص حقیقی نهاد اجماعساز، سوالبرانگیز است. پاسخ به این پرسش را نمیتوان تنها به انتقادات اصلاح طلبان از او مرتبط دانست، به نظر میرسد عارفِ اصلاح طلب هم از همان سال ۹۲ به بعد دلخوری ناشی از مجبور شدن به انصراف در لحظه آخر را در دل نگه داشته است.
غیبت محمدرضا عارف در سازوکار اجماع ساز اصلاح طلبان سوال برانگیز شده است. او قصد کاندیداتوری در ۱۴۰۰ را دارد یا همچنان دلخور و ناراحت از اصلاح طلبان است؟
به گزارش خبرآنلاین، اصلاحطلبان پس از ماهها تردید و بلاتکلیفی بر سر ادامه فعالیت شورای عالی سیاستگذاری یا ایجاد سازوکار جدید، در نهایت، راه دوم را برگزیدند و چندی پیش از نهاد اجماعساز برای انتخابات ۱۴۰۰ رونمایی کردند؛ نهاد اجماعسازی که سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات تا اینجای کار مُهر تایید را برآن زده است. اما آنچه در این میان بیش از پیش مشهود است غیبت محمدرضا عارف در این سازوکار است؛ غیبتی که به منزله علامت سوالی بزرگ تلقی میشود چه آن که او پیش از این در قامت رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان شناخته میشد، اما گویا در این سازوکار که ترکیبی از نمایندگان احزاب و شخصیتهای حقیقی است، حتی نامی از او به عنوان شخصیت حقیقی مطرح نیست. علامت سوالی که پاسخهای احتمالی بسیاری دارد.
حضور و عملکرد همزمان عارف در شورای عالی سیاستگذاری و در عین حال تکیه زدن بر صندلی سبز ریاست فراکسیون امید مجلس دهم انتقادات جدی را به نحوه سیاستورزی او مطرح کرد، تا جایی که گفته شد اصلاحطلبان به دلیل رودربایستیهایی که ناشی از کنارهگیری عارف در انتخابات ۹۲ بود تن به این تصمیمات داده اند و او را بر صندلی ریاست شورای عالی سیاستگذاری و فراکسیون امید نشاندند. حال چند سال بعد از آن انتخابات به نظر میرسد اصلاحطلبان به ویژه کارگزارانیها و طیف جوانتر اصلاح طلب این بار برای انتخابات ۱۴۰۰، تعارفات را کنار گذاشته اند و قرار است بی پرده او را به نقد بکشند آنقدر که حتی تمایلی به کاندیداتوری اش در ۱۴۰۰ نداشته باشند.
به رغم همه این انتقادات، اما نبودن نام عارف در بین اشخاص حقیقی نهاد اجماعساز، سوالبرانگیز است. پاسخ به این پرسش را نمیتوان تنها به انتقادات اصلاح طلبان از او مرتبط دانست، به نظر میرسد عارفِ اصلاح طلب هم از همان سال ۹۲ به بعد دلخوری ناشی از مجبور شدن به انصراف در لحظه آخر را در دل نگه داشته است.
همان زمان که بزرگان اصلاحطلب از او خواستند به نفع روحانی کنار بکشند. او همان روزها هم دلخوری خود را پنهان نکرد و در بیانیه انصرافش از ادامه حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، دلایلش را «عنایت به نظر صریح جناب آقای خاتمی و تجارب انتخابات دو دوره گذشته ریاست جمهوری»، مطرح کرد نه کناره گیری به نفع روحانی.
تصور عارف و اطرافیانش این بود که این کناره گیری برای او پست و سمتی درخور در دولت روحانی به همراه بیاورد، از نگاه عارف تنها جایگاه شایسته برایش در دولت دوازدهم جایگاه معاون اولی بود که نصیب جهانگیری شد و او راهی پارلمان شد تا مسیری دیگر در سیاست ورزی اش دنبال کند. مسیری که برایش چندان دلچسب نبود و اینبار در رقابت با یک اصولگرای دیگر نتوانست ریاست قوه مقننه را در دست بگیرد، مسیری که بازهم بار انتقادات بر او را بیشتر از قبل کرد و عارف را دلخورتر.
عارف در دوران ریاستش بر شورای عالی سیاستگذاری نیز مورد انتقاد از سوی برخی طیفهای اصلاحطلب به ویژه کارگزارانیها و در رأس آن غلامحسین کرباسچی واقع شد.
کرباسچی بارها به عارف، انتقادات تند و تیزی وارد کرد و در جایی گفته بود که «آقای عارف شما در شورای عالی اصلاحات و مجلس (دهم) در این مدت چکار کردهاید؟». او در جای دیگری در ماجرای حذف علی مطهری از هیئت رئیسه مجلس دهم، در کنایهای به عارف گفته بود که «برخی از افرادی که در جریان اصلاحطلبی هستند پیشتازی آقای مطهری را به ضرر خود میدانند در حالی که خودشان همیشه ساکت بودند تا جایی که به برخی از آنها گفته شده بود تا به حال در این مدت نمایندگی یک فوت هم در این میکروفن خود نکردهاید!».
کنایههای کرباسچی به عارف را پایانی نبود و گویا کرباسچی و کارگزاران عزم خود را جزم کرده بودند تا به هر بهانهای به عارف انتقاد و یا به او حمله کنند و یا حتی به باور بسیاری او را از جریان اصلاحات حذف کنند. هرچند اصلاحطلبانی همچون علی صوفی بر این باور بودند که اختلافات بین عارف و کارگزاران جدی نیست، اما در عین حال نمیشد از آن چشم پوشید.
شورایعالی سیاستگذاری در نهایت به سرنوشتی عجیب رسید و رئیس و نایب رئیس آن با استعفایی ناگهانی این سازوکار را به کُما بردند تا حال این روزها نام یک سازوکاری شبه شورایعالی بر سر زبانها بیفتد. سازوکاری که نام عارف در آن وجود ندارد.
به نظر میرسد همه این دلایل احتمالی موجب شده که ردپایی از عارف در سازوکار نهاد اجماعساز اصلاحطلبان، نباشد. در این میان، اما یک احتمال پررنگتر و جدیتر نیز وجود دارد و آن اینکه که عارف عزم خود برای کاندیداتوری مجدد در ۱۴۰۰ را جزم کرده است.
احتمالی که بعید و دور به نظر نمیرسد، چرا که عارف در همه این چندسال حضورش در سیاست نشان داد مجلس سقف آرزوهای او نبود همواره نیم نگاهی به پاستور داشت؛ او در مصاحبهای که اخیرا داشته است این احتمال را رد نکرده و گفته است: «برخی چهرهها از من تقاضای حضور در انتخابات داشتهاند، اما من تاکنون موضعی نگرفتهام. به هر حال من یک عقبه، کارنامه و توانایی دارم که باید در خدمت کشور و مردم باشد.»
علی صوفی، دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات نیز پیشتر درباره غیبت عارف در نهاد اجماعساز، گفته بود «به آقای دکتر عارف و موسوی لاری که از شورای عالی سیاستگذاری استعفا داده بودند، پیشنهاد شد مجددا عضو حقیقی این نهاد اجماعساز باشند، اما هیچکدام نپذیرفتند.
آقای دکتر عارف اضافه بر آن دلیلی که موسوی لاری داشت و به خاطر آن هم از شورای عالی سیاستگذاری استعفا داده بودند و خودش هم استعفا داده بود، احتمال کاندیداتوریاش را نیز مطرح کرد در این صورت، از نظر او، عضویتش در شورایی که میخواهد بین کاندیداها، حکمیت و داوری کند و کاندیدای واحدی را انتخاب کند موضوعیت نداشت.»
محمدرضا عارف طی یک سال گذشته که از بهارستان دور شده، کمتر رسانهای شده است، اما سکوت و انزوا را هم اختیار نکرده است. او طی یک سال اخیر چندین بار نقدهایی را متوجه تصمیم سال ۹۲ اصلاح طلبان کرده و حتی طیفی از آنها را متهم به آمارسازی و حتی تهدید به افشای ناگفتهها کرده است؛ «عاملان تصمیم سال ۹۲، امروز مدعی و طلبکارند!»
عارف در مصاحبه اخیرش به تسلیم ناپذیریاش در برابر برخی فرصتطلبان در مجلس دهم اشاره کرد و گفت: «برخی از راه یافتگان به مجلس دهم از لیست امید تا آخر مجلس رفتار پاندولی خود را ادامه دادند و هرجا صلاحشان بود با ما همراهی میکردند و هرجا صلاح شان نبود با رقیب ما همکاری میکردند. آنها تا آخر مواضع طلبکارانه داشتند و میگفتند اصلاح طلبان منحرف شدهاند یا میگفتند عارف در مجلس تسلیم ما نمیشود، ولی مگر کل فراکسیون امید یک نفر عارف است؟ آنها بیشتر آینده نگری میکردند.»
گویی عارف آن پس از سکوت نصفه و نیمه، استارت جدیتر برای کاندیداتوری را زده و به دنبال به نمایش گذاشتن یک چهره جدید از خودش در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ است. او در مصاحبه اخیرش با اشاره به اینکه امروز نمیتوان برای کاندیداتوری، پاسخ صریحی بدهم، میافزاید: «جریان اصلاحات باید برای انتخابات حضور جدی داشته باشد و برنامه و نامزد معرفی کند و ما هم در این مسیر حرکت میکنیم.»
در روزهایی که اصلاح طلبان دغدغه همیشگی ردصلاحیت کاندیدایشان از سوی شورای نگهبان را دارند و در تلاش برای فراهم کردن شرایط برای معرفی کاندیدای حداکثری هستند، اما عارف برگ برندهای در دست دارد که شاید کمتر اصلاح طلبی داشته باشد. او مرد مورد تایید شورای نگهبان در این سالها بوده است و تا حد زیادی اطمینان دارد که گیتهای شورای نگهبان مانع کاندیداتوری او نخواهد شد. اما این برگ برنده تنها کلید عارف برای ورود به پاستور نیست. او گرچه این روزها تیغ انتقاداتش به طیفی از اصلاح طلبان را تیز کرده است، اما این را هم میداند که او در شرایطی میتواند که کاندیدای ۱۴۰۰ شود که حمایت حداکثری اردوگاه اصلاحات را پشت سر خود بیند. اجماعی که به نظر نمیرسد راحت و بی دردسر به سرانجام برسد.