جواد محمدزاده؛ در سالهای گذشته یکی از راهکارهای مخالفان حکومت ایران برای تحت فشار قراردادن مسئولان، اتکا به فشارهای خارجی بوده است. این افراد بر این باورند که برای فروپاشی و حتی اصلاح حکومت باید به فشارها و تحریمهای کشورهای خارجی روی آورد.
در همین راستا، این افراد بارها برای تحریم و فشار علیه ایران با مسئولان کشورهای غربی نامهنگاری کردهاند. از جمله معروفترین این نامهها میتوان به نامه ۳۰ نفر از مخالفان حکومت، به ترامپ در سال ۱۳۹۵ اشاره کرد که امضاکنندگان این نامه، احمد باطبی، مجید محمدی، آرش سبحانی، نیما راشدان و چند فعال سیاسی دیگر بودند.
چه با این نامه و چه بدون این نامه، ترامپ جمهوریخواه رویکردی سخت علیه ایران داشت و این نامه بر رویکردهای وی در قبال ایران موثر نبود. اما اخیرا ۳۸ نفر از «کنشگران سیاسی و مدنی درون کشور» در نامهای سرگشاده به رییسجمهور دموکرات آمریکا، جو بایدن، از وی خواستند تا تحریمهای بیشتری علیه ایران وضع کند.
در بخشی از این نامه چنین آمدهاست: «ما با احترام از دولت شما میخواهیم نکتههای زیر را در سیاست گذاریهای خود درارتباط با حکومت ایران در دستور کار خود قرار دهید: ۱.منافع و خواست اکثریت مطلق مردم ایران برای دستیابی به یک قانون اساسی دموکراتیک و سکولار را در برابر مصالح نظام دینی جمهوری اسلامی به رسمیت بشناسید. ۲. فشارهای حداکثری سیاسی، دیپلماتیک و مالی بر رژیم را ادامه دهید. ۳. از حقوق بشر در ایران و آزادی همه زندانیان سیاسی _ عقیدتی و آنها که برای دگراندیشی زندانی هستند، پشتیبانی کنید. ۴. از اراده ملت ایران برای گذار خشونت پرهیز به سوی سامانهای دموکراتیک و سکولار، از طریق برگزاری همهپرسی آزاد و عادلانه پشتیبانی کنید»
بر خلاف نامه به ترامپ، این نامه امضاکنندهی سرشناسی نداشت و تنها امضاء کنندهای که ممکن است بشناسید، منوچهر بختیاری، پدر پویا بختیاری از کشتههای آبان ۹۸ است که در این نامه عنوان «کنشگر مدنی و فعال حقوق بشر» را یدک میکشد. با وجود این، در سِمَت شش نفر از امضاکنندگان این نامه، عنوانی عجیب به چشم میخورد؛ عضو جبهه ملی ایران!
برای کسانی که به سیاست و تاریخ ایران علاقهمندند و مطالعهای در تاریخ معاصر داشتند، وجود این عنوان در بین امضاکنندگان عجیب بهنظر میرسید. جبهه ملی که اولین موسس و دبیر کل آن دکتر محمد مصدق، نماد مبارزه با ظلم خارجی علیه ایران بود، امروزه به جایی رسیده است که خواستار فشار و تحریم خارجی بر مردم ایران است.
این مشی مبارزه دکتر مصدق با کشورهای خارجی که جلوی رفاه مردم ایران را گرفته بودند، در وجود رهبران بعدی جبهه ملی نیز به چشم میآید. برای نمونه دکتر کریم سنجابی، دبیر کل جبههملی در دوران انقلاب، در مصاحبه خود با حبیبالله لاجوردی، یکی از علل جدایی خود از کمیته حقوق بشری که مهندس بازرگان تشکیل داده بود، چنین بیان میکند: «ویلیام باتلر (نماینده آمریکا در کمیته حقوق بشر) وارد ایران شد و در منزل احمد صدر حاج سید جوادی که از رفقای بازرگان است، دعوتی از کمیتهی جمعیت بهعمل آمد که در آنجا جمع شدیم.
وقتی که بنده وارد آنجا شدم و دختر آقای مهندس بازرگان مترجم جلسه بود و انگلیسی را با روانی صحبت میکرد و متوجه شدم که این آقای باتلر در جمع رفقای مهندس بازرگان بیگانه نیست و به اصطلاح سلمان منااهل البیت است و با آنها از سوابق کارها و فعالیت مشترکشان صحبت میکند و از آنجا دریافتم که تشکیل این جمعیت ما مرتبط با سوابقی است و با دستگاههای خارج هم ارتباط دارد و از آن تاریخ به بعد بنده در این جمعیت طرفداران حقوق بشر ایران شرکت نکردم.»
در مورد انتخاب اسم «جبهه ملی ایران» نیز حس استقلال و عدم وابستگی به دولتهای خارجی نقش داشته است. در هنگام پیشنهاد اسم برای جمعی که بعدها جبهه ملی ایران شد، برخی افراد معتقد بودند باید نام «جبهه ملی ضداستبدادی» را انتخاب کرد، اما دکتر کریم سنجابی به این نام واکنش نشان میدهد: «بنده نسبت به ایشان اعتراض کردم و گفتم که این کلمات اضافی ضداستبدادی به خودی خود یک معنای مستتر بدی دارد و آن مثل این است که این عنوان برای آن انتخاب شده که شعار ضداستعماری آن حذف شود.»
از دیگر کنشگران و فعالان سیاسی گمنامی که پی هر فرصتی برای نشان دادن خود هستند انتظاری نمیرود، اما این افراد که خود را عضو جبهه ملی و ادامهدهنده راه دکتر مصدق میدانند، چگونه میتوانند تن به امضا چنین نامهای بدهند؟ آیا آنها نمیدانند که نتیجه فشارها و تحریمهای بینالمللی چیزی جز کم شدن رفاه مردم نیست؟!
در آخر، این متن را با ذکر جملهای از دکتر مصدق پایان میدهم، تا شاید چراغی باشد برای پیروان واقعی آن زندهیاد: «اگر آبادی مملکت به دست ملل دیگر برای اهل مملکت مفید بود هر ملتی برای رفع زحمت و جلب فایده که یکی از اصول مهمه اقتصادی است اجنبی را به خانهاش دعوت میکرد» (نطق دکتر مصدق در دوره ششم مجلس شورای ملی)