مصطفی تاجزاده گفت: چندیپیش سخنگوی شوراینگهبان، آقای کدخدایی گفت که اگر انتخابات آزاد باشد مردم به یک قاتل رأی میدهند! وی توجه ندارد که معنای دیگر حرفش ایناستکه مردم پیش از انقلاب و تحت رهبری شاه، چنان آگاه شده بودند که توانستند یک نظام سلطنتی ۲۵۰۰ساله را کنار بگذارند، اما الان به جایی رسیدهاند که اگر آزاد باشند به یک قاتل رأی میدهند!
میگوید از آمدن بایدن خوشحالیم و با تاکید بر ضرورت مذاکره با آمریکا یادآور میشود وقتی میگویم با آمریکا مذاکره کنیم بهاینمعنا نیست که به دولت این کشور اعتماد داریم. خیر؛ اصلا اینگونه نیست. به آمریکا خوشبین نیستیم، همچنانکه به انگلیس خوشبین نیستیم و همچنانکه به هیچ دولت خارجی خوشبین نیستیم.
در ادامه متن کامل گفتوگوی تفضیلی ایلنا با مصطفی تاجزاده فعال سیاسی اصلاح طلب را میخواند:
دولت ترامپ به پایان رسید و بار دیگر بحث مذاکره میان ایران و آمریکا برای برداشتن تحریمها داغ شده، از طرفی دولت در چند وقت اخیر بارها اعلام کرده است که تحریمها بهزودی به پایان خواهد رسید، اما از سوی دیگر عدهای درحالحاضر عنوان میکنند که دولت روحانی، حق مذاکره ندارد و دولت بعدی که بهروی کار میآید باید با این کشور مذاکره کند. در گزاره اول بفرمائید: آیا ایران و آمریکا باید دوباره پشت میز مذاکره برگردند و گفتگوهای جدیدی را با یکدیگر آغاز کنند؟
درباره مذاکره ایران و آمریکا باید بگویم اگر هر دو کشور خواهان این هستند که با یکدیگر وارد جنگ نشوند، جز اینکه دیریازود مقابل هم نشسته و مذاکرات را آغاز کنند، راهی ندارند. مذاکره سرنوشت محتوم ایران است و هیچ گریزی از آن نیست، مگر اینکه بخواهیم گزینه جنگ را انتخاب کنیم. البته ناگفته نماند آمریکا هم از مذاکره ضرر نمیکند.
اما عدهای در داخل مخالف مذاکره هستند و میگویند همچنان باید مقاومت کرد.
بین جنگ یا مذاکره، ناگزیر باید یکی از این دو راه را انتخاب کنیم. زیرا نمیشود جامعهای را که روزبهروز وضعیت مردم و اقتصادش بدتر میشود، در تعلیق نگه داشت. ببینید! اقتصاد آمریکا دهها برابر بزرگتر از اقتصاد ایران است و به طور مستقیم آسیب و فشاری بر مردمش تحمیل نمیشود. اما در ایران اینگونه نیست. بهمحض اینکه تحریم نفتی و بانکی اعمال میشود، آسیب مستقیم آن بر زندگی مردم قابل رویت است.
امروز برخی، مذاکره را مساوی با خیانت قلمداد میکنند.
درست است، اما توجه کنید که بهمحض شروع تحریمهای نفتی و بانکی، قیمت دلار و طلا چند برابر شد. این اتفاق را دوبار تجربه کردیم؛ یکبار در سال ۹۲ و هنگامیکه آقای احمدینژاد رئیسجمهور بود، دلار از هزار تومان به چهارهزار تومان افزایش پیدا کرد و طبعا این افزایش قیمت بر روی کالاهای دیگر هم اثر گذاشت. بار دیگر هم در سال ۹۶ و هنگامی که مجددا تحریمهای نفتی و بانکی بازگشت، دوباره شاهد جهش قیمتها بودیم.
به همین دلیل راهبرد ایران باید «نه جنگ و نه تحریم» باشد، علتش روشن است. رهبری بهدرستی در سال ۹۱ گفتند: این تحریمهایی که علیه ایران وضعشده دیگر تحریم نیست، بلکه جنگ اقتصادی است و بعد هم عدهای دیگر آن را تروریسم اقتصادی لقب دادند.
معتقدم کلیت نظام در بخش اول موفق بودند و کاری کردند که ایران حتی با ترور سردار سلیمانی هم وارد جنگ نشود. اما در بخش دوم متاسفانه غفلت شد و جلوی جنگ اقتصادی (تحریم) را نگرفتند و امروز شاهد آن هستیم که افزایش قیمتها، چه فشاری به مردم وارد میکند و همین امر باعث نارضایتی عمومی شده است، زیرا قدرت خریدشان بهشدت کاهش یافته و چشمانداز روشنی نمیبینند.
علیرغم اینکه بخشی از جامعه ایرانی طرفدار ترامپ هستند؛ اما اکثریت ایرانیان مانند تقریبا همه مردم کشورهای جهان از آمدن آقای بایدن خوشحال شدند. در واقع ما اینجا با یک اجماع و اتفاقنظر جهانی در این رابطه روبهرو هستیم، چرا این اتفاق رخ داده است؟
ببینید، با اینکه در دوره ترامپ هیچجنگی آغاز نشد، اما در دنیا یک تنشی به وجود آمد که با رفتن او فضا آرام شده است. ما نیز از آمدن بایدن خوشحالیم، برای اینکه راه برای مذاکره و لغو تحریمها باز شده است. دولت روحانی باید از این فرصت استفاده کند. بهنظرم سیاست کلی نظام هم تایید مذاکرات است.
چرا فکر میکنید سیاست کلی نظام، تایید مذاکرات است؟
برای اینکه نمیتواند دربرابر مشکلات اقتصادی مردم بیتفاوت باشد. هرچند اکثر ایرانیان به دولت آمریکا و سیاستهایش خوشبین نیستند، در عینحال معتقدند باید مذاکره کرده و بهسمت تنشزدایی برویم. همچنانکه اکثر کشورهای دنیا از روسیه و چین تا هند و پاکستان این مسیر را پیش گرفتهاند. وقتی میگویم با آمریکا مذاکره کنیم بهاینمعنا نیست که به دولت این کشور اعتماد داریم. خیر؛ اصلا اینگونه نیست. به آمریکا خوشبین نیستیم، همچنانکه به انگلیس خوشبین نیستیم و همچنانکه به هیچ دولت خارجی خوشبین نیستیم.
در بهترین حالت دولتها به فکر منافع ملی خودشان هستند. حالا ممکن است گاهی منافع آنها با منافع ایران همسو باشد و جایی هم در تعارض باشد. کما اینکه در هر مذاکرهای باید اولین مسئلهمان منافع ملت ایران باشد. با این وجود در کشور جریانی است که دلش نمیخواهد این گفتگوها آغاز شود.
رهبری در سخنان اخیرشان گفتند: «اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم» رفع تحریم راهکار مشخصی دارد.
آیا امروز کسانی که مذاکره را خیانت قلمداد میکنند، برخلاف جهت ایشان سخن نمیگویند؟
کسانی که با مذاکره مخالفت میکنند دو دسته هستند: گروهی اساسا با مذاکره با آمریکا مخالفند و اگر دولت را هم در دست بگیرند میگویند که نباید با آمریکا مذاکره کنیم. عقیدهشان این است که اگر با ایالاتمتحده سازش کنیم، از مسیر و اهداف انقلاب دور شده و به خون شهدا خیانت کردهایم. این دسته هر نوع مصالحهای (مانند قطعنامه۵۹۸، قرارداد الجزایر و برجام) را غلط میدانند. کسی مانند سردار کریمی قدوسی قاتل برجام است!
اما دسته دیگری که شامل اکثریت اصولگرایان میشوند مخالف مذاکره نیستند، ولی حرفشان این است که خودشان باید با آمریکا مذاکره کنند نه دولت روحانی یا اصلاحطلبان. برای این گروه فقط منافع کوتاهمدّت حزبی و جناحی مهم است. بهعنوان نمونه میگویند: نگران هستیم که در مدت باقیمانده به انتخابات، قیمت دلار کاهش یابد و این امر سبب پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات گردد. معنای این سخن آن است که برای شکست اصلاحطلبان در انتخابات آتی، نباید قیمت دلار و دیگر کالاها تا خرداد ۱۴۰۰ کاهش یابد. متاسفانه برای این افراد، فقط پیروزی جناح خودشان مهم است.
آیا این دو گروه نسبت به دولت رویکرد تخریبی دارند؟
متاسفانه بله! این دو گروه در تضعیف دولت همراهند، برای همین هر دو وقتی به ظریف میرسند به او کارت زرد میدهند. متوجه نیستند که با اینکار در جهت تضعیف دیپلماسی کشور گام برمیدارند آنهم در شرایطی که صحبت از مذاکره با آمریکا مطرح است. آنها بهتر است به دولتی که تنها ۶ماه به پایان عمرش باقی مانده، اجازه دهند تا وظیفهاش را انجام دهد و مردم نفسی بکشند.
آیا میتوان گفت این دو گروه برای انتخابات سال ۱۴۰۰ است که چنین رفتارهایی را انجام میدهند؟
لزوما نه همه آنها، ولی در جناح مقابل عدهای هستند که در تحلیلهای خود، تهدید اصلاحطلبان را خطرناکتر از تهدید آمریکا ارزیابی میکنند؛ زیرا مقابل آمریکا میتوانند مردم را پشتسرِ خود بسیج کنند، اما در انتخابات نمیتوانند رأی اکثریت را مقابل اصلاحطلبان و آقای خاتمی جلب کنند؛ بنابراین برای اینکه به اهدافشان برسند مجبورند جریان اصلاحات را بزنند، ولو به قیمت اینکه کشور در وضعیت تحریم بماند و یک فرصت تاریخی از دست برود.
کمتر از چند ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. تقریبا از حدود ۲سال پیش گمانهزنیهایی آغاز شد مبنی بر اینکه باید رئیسجمهور نظامی برسرِکار بیاید تا کشور سروسامان گیرد. این سخنان در حالی مطرح میشود که در گذشته هم نظامیان نامزد انتخابات ریاست جمهوری میشدند، اما مردم به آنها اقبالی نشان نمیدادند، ولی امروز شما نگران آن هستید که دولت نظامیان برسرِکار بیاید. چرا؟
ما باید بین نامزد نظامی و دولت نظامیان تفاوت قائل شویم. در انتخابات گذشته بعضی نظامیان نامزد میشدند و جامعه هم حساسیتی نشان نمیداد. البته رأی نمیآوردند، چراکه مردم دلشان نمیخواهد رئیسجمهورشان نظامی باشد. دلیلشان هم شاید این باشد که وقتی یک رئیسجمهور نظامی برسرِکار بیاید، شفافیت در امور کمتر میشود.
احتمال تنش در روابط خارجی قوت میگیرد و راهحلهای متخذه، بنابر مثل معروف که نجار همه چیز را میخ و چوب و اره میبیند، در درجه اول نظامی است. بههمینعلت در دنیا تصمیمگیری در خصوص اصل جنگ را هم در اختیار نظامیها قرار نمیدهند و فقط وظیفه جنگیدن را بر عهده آنان میگذارند. چون اگر قرار باشد که تصمیمگیری در مورد ادامه جنگ یا صلح را بهعهده نظامیان بگذارند، هیچجنگی به پایان نمیرسد.
اما انتخابات این دوره تفاوت مهمی با دورههای قبلی دارد. زیرا شاهد تئوریزهشدن این ایده هستیم که دولت باید در اختیار نظامیان قرار گیرد. اگر بخواهم صریحتر بگویم، میگویند باید تمام مناصب کشور در دست نیروی نظامی قرار گیرد! چارت تشکیلاتی اداره کشور را هم تهیه کرده و معتقدند، چون ما خون و هزینه دادهایم پس باید کشور را خودمان اداره کنیم! همچنین میگویند مدیران نهادهای انتخابی دائما درحال تغییر هستند، ولی در نهادهای انتصابی اینگونه نیست و بهدلیل ثابتبودن، موفقتر از مدیران و نهادهای انتخابی عمل میکنند. برای اثبات ادعای خود نیز، صنایع موشکی را با صنایعی مانند خودروسازی مقایسه میکنند.
حکومت مدنظر این افراد از چه الگویی تبعیت میکند؟
در نظام دوقطبی، تمام کشورهایی که الگوی شوروی را برای حکومتشان برگزیدند مثل: چین و کرهشمالی و... در صنایع دفاعی و موشکی و حتی اتمی پیشرفتهای زیادی داشتند، اما اقتصادشان عقب ماند و نتوانستند کالاهای مصرفی باکیفیت و قابل رقابت در سطح جهانی تولید کنند.
البته حکومت آنها یک مزیت داشت. آنها توانسته بودند به قیمت آزادیستیزی و تکصدایی، مشکلات اقتصادی کشور را حل کنند. یعنی مردم شوروی تا قبل از فروپاشی، مشکل گرانی، تورم، مسکن، اشتغال، بیکاری، آموزش و بهداشت را نداشتند. امکانات اصلی و اولیه زندگی برای همه کاملا فراهم بود. آموزش تا سطوح عالی رایگان بود. همه مسکن داشتند و بعد از فارغالتحصیلی شاغل میشدند. تورم نزدیک به صفر و بهداشت رایگان بود. با این وجود شوروی متلاشی شد، زیرا اقتصادش توان این را که پابهپای آمریکا در جنگ ستارگان هزینه کند، نداشت.
آنها درواقع یک نوع رشد کاریکاتوری داشتند. اتم را میشکافتند و فضا را فتح میکردند، اما نمیتوانستند یک دوچرخه، یک چرخگوشت، یک لباسشویی یا یک ظرفشویی خوب تولید کنند.
شما معتقدید این مدل در ایران تبلیغ میشود؟
بله، متاسفانه همین رشد کاریکاتوری در ایران تبلیغ و دنبال میشود. افزون بر آن در سیاست خارجی با یک تناقض بزرگ مواجه هستیم. از یکطرف در عراق، لبنان، یمن و سوریه نفوذ داریم و در آنجا جنگ یا صلحی بهدست نمیآید مگر اینکه نقش ایران بهرسمیت شناخته شود که حکایت از قدرت منطقهای ایران دارد، اما از آنطرف در عین این اقتدار نمیتوانیم طلبمان را از عراق پس بگیریم. یعنی از آن اقتدار در این زمینه کاری برنمیآید. پس همچنانکه در صنایع نانو، هستهای و موشکی بسیار پیشرفتهایم، اما در تولید خودروی مناسب مشکل داریم.
مهمتر آنکه در طول ۴۲سال گذشته، تورم بهطور متوسط سالی ۲۰درصد بوده و دولتها قادر به حل و مهار گرانی نبودهاند؛ به عبارتی حکومتی توانا در حفظ امنیت و یکپارچگی ایران و ناتوان در حل مشکلات ایرانیان!
چاره چیست؟
امروز ما باید دست به یک انتخاب استراتژیک بزنیم؛ یا باید به اقتصاد بپردازیم؛ یا همین رشد یکبعدی و متناقض را ادامه دهیم تا زمانی که مردم منفجر شوند. ماجرای بنزین که یادتان هست؟ اگر گرانی و تورم و بیکاری مهار نشود هر لحظه ممکن است آن فجایع تکرار شود.
آیا به نظر شما مردم با صندوق رأی قهر کردهاند؟
بله؛ این قهر بهطور نسبی اتفاق افتاده است. نهاد انتخابات، با ردصلاحیت نامزدهای مستقل تضعیف شده است. نمونه بارز آنهم مجلس یازدهم یا مجلس اقلیت است. افزون بر آن بهدلیل موانع زیادی که در راه خدماترسانی نهادهای انتخابی ایجاد کرده و میکنند، بسیاری میگویند فرضا به نامزد شما رأی دادیم، این رئیسجمهور چه کاری میتواند بکند وقتیکه تقریبا تمامی تصمیمات ریزودرشت نظام، از خرید واکسن و افزایش قیمت بنزین گرفته تا مذاکره با آمریکا و... را هسته سخت قدرت اخذ میکند؟ بنابراین چرا باید دولت را ما تشکیل بدهیم؟ بهتر است که دولت را هم خود ایشان تشکیل دهند تا مسئولیت آن بر عهده خودشان باشد.
با توجه به این تفاسیر، آیا میتوان گفت که انتخابات هنوز برای مردم مهم است؟
بله؛ باوجود اینکه درحالحاضر انتخابات تا این حد تضعیف شده، ولی درعینحال بهدلیل نقشی که در طول این ۴۲سال در جامعه داشته، برای مردم مهم است. انتخابات هنوز هم مهمترین آوردگاه سیاسی کشور است. انتخابات عرصهای است که در آن رأی و نظر و گرایش مردم مشخص میشود، حتی اگر رأی ندهند. درصورتیکه اینکار را در زمان شاه انجام نمیدادند. نمیگفتند که رأی ندهیم تا بفهمند ما اعتراض داشته و ناراضی هستیم. آنموقع کسی نمیفهمید انتخابات کِی هست. کسی هم رأیندادن را به معنای اعتراض نمیدانست.
برخی در پسذهنشان چنین تصور میکنند (و بعضی هم به زبان آورده و باصراحت میگویند) که هرکجا اکثریت مردم در انتخابات شرکت کردهاند، انتخابشان اشتباه بوده. به بیان دقیقتر، چون میدانند که در اقلیّت هستند، لذا به انتخاب اکثریّت اعتقاد و اعتمادی ندارند.
چندیپیش سخنگوی شوراینگهبان، آقای کدخدایی گفت که اگر انتخابات آزاد باشد مردم به یک قاتل رأی میدهند! وی توجه ندارد که معنای دیگر حرفش ایناستکه مردم پیش از انقلاب و تحت رهبری شاه، چنان آگاه شده بودند که توانستند یک نظام سلطنتی ۲۵۰۰ساله را کنار بگذارند، اما الان به جایی رسیدهاند که اگر آزاد باشند به یک قاتل رأی میدهند!
سوال مهم این است که آقای کدخدایی! شما و همفکرانتان در طول این ۴۲سال چه کردهاید که مردم حاضرند به یک قاتل رأی بدهند، ولی به شما و دوستانتان رأی ندهند؟ از سوی دیگر شوراینگهبان برای این ناظر انتخابات شد که آزاد و سالم برگزار شود، نه اینکه همسلیقههای یک جناح تایید شوند و رأی بیاورند.
این مغلطه را در بسیاری از موارد دیگر هم میکنند. مثلا هر زمان صحبت از مشکلات کشور و مردم و هزینههای غیرضروری میشود، بهجای اینکه به علت حقیقی مشکلات یعنی اتخاذ سیاستهای اشتباه و پرهزینه خود اشاره کنند، در مغالطهای آشکار میگویند: انتخاب مردم غلط بود که حسن روحانی رئیسجمهور شد و اگر او را انتخاب نمیکردند وضع اینگونه نبود.
گویی علیرغم ادامه سیاستهای موجود، اگر فقط بهجای حسن روحانی، مثلا یک نفر دیگر انتخاب میشد، مملکت گلوبلبل میشد!
انتقادی که منتقدان آقای روحانی اینروزها مطرح میکنند این است که در انتخابات سال۹۶ مطرح شد که اگر رقیب او رأی بیاورد دلار چندین برابر میشود و گرانی بیداد میکند (که امروز هم این اتفاقات افتاده است)، درصورتیکه اگر رئیسی رأی میآورد این اتفاقات نمیافتاد، پاسخ شما به منتقدین چیست؟
دولت دوم آقای روحانی از نگاه جامعه تاکنون شکستخورده است، زیرا نتوانسته وعدههای خود را محقق کند. فعلا بهدلایل آن نمیپردازم. اما سوال میکنم که آیا دولت روحانی با ترکیب فعلی، در چهارسال اول موفق بود یا خیر؟ اگر ناموفق بود چرا مردم در دور دوم، ۶ میلیون بیشتر به وی رأی دادند؟ ادعای رقیب مبنی بر سیاهنمایی و ترساندن گسترده مردم از نامزد آنان، به فرض صحت نمیتواند دلیل پیروزی آقای روحانی در سال۹۶ باشد.
این ادعا در سال۹۲ که مردم شناختی از روحانی نداشتند و او هنوز امتحان پسنداده بود تا حدودی پذیرفته است. شبیه این ادعا را در سال۷۶ و پس از پیروزی آقای خاتمی هم گفتند که شما در تبلیغات خود بسیار حرفهای عمل کرده و در جامعه جنگ روانی بهراه انداختید. اگر اینگونه بود چرا رأی آقای خاتمی در سال۸۰ بیشتر شد؟ مگر مردم عملکردش را ندیده بودند؟ طبیعتا اگر ضعیف بود سال۸۰ باید کمتر به او رای میدادند.
دلیل رأی مجدد مردم به آقای روحانی در سال۹۶، بهخاطر این بود که عملکرد چهارساله او را دیده و میدانستند که پس از انتخاب وی، قیمت دلار و طلا ثابت شده، اقتصاد آرامش پیدا کرده، هیاتهای اقتصادی به کشور رفتوآمد میکنند، سایه شوم جنگ از سر کشور دور شده و وضعیت بهداشت و بیمه کاملا متفاوت گردیده است.
اما چرا امروز مردم از دولت ناراضی هستند؟ اصلا بحث تبلیغات رقیب نیست که باعث شده روحانی از چشمها بیفتد بلکه علت آن مشکلات جامعه است. مردم امروز به اینکه آقای حداد، موافق یا مخالف آقای روحانی است کاری ندارند. مردم میگویند در سال ۹۶ که به تو رای دادیم دلار ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ تومان بود و در حال حاضر ۲۵هزار تومان شده است. اگر بگوید تحریم عاملش بوده، میگویند باید میرفتی و مذاکره میکردی تا تحریمها برداشته شود. نمیگذاشتند مذاکره کنی و جلویات را میگرفتند؟ خب استعفا میدادی. رئیس جمهور درباره شعارهایش مسئولیت دارد و این مطالبات ربطی به تبلیغات رقبای وی ندارد.
برای اینکه نظر جامعه را بهتر بشناسیم از شما میپرسم که امروز کدامیک از وزرای فعلی شانس بیشتری برای پیروزی در انتخاب پیش رو دارد؟ قطعا آقای ظریف. احساس عمومی این است که اگر ظریف بیاید شانس رأیآوری خوبی دارد. اما مگر او مسئول برجام نیست؟ مگر دلواپسان نمیگویند او خیانت کرده و قرارداد ترکمنچای امضا کرده است؟ مگر چند روز پیش دو کارت زرد در مجلس به او ندادند؟ مگر صداوسیما شبانهروز علیه او و برجام تبلیغ نمیکند؟ چرا همچنان محبوب است؟ به اعتقاد من این کارتها رأی او را بالا میبرد.
اگر مردم مخالف مذاکره با آمریکا باشند، ظریف باید منفورترین چهره دولت میشد نه محبوبترین؛ و اگر مردم از دولت روحانی بهطور کامل روی برگردانده باشند، نباید وضع یک وزیرش بهگونهای باشد که اگر نامزد شد، مردم به او رأی دهند. این نشان میدهد که مردم حساب مسائل را از هم جدا میکنند.
آیا اصلاح طلبان مخالف نامزد شدن نظامیان در انتخابات هستند؟
حتما! ترس ما این است که انتخابات بیمعنی شود. حرفمان هم این است که انتخابات را آزاد بگذارند ما هم نامزد خودمان را معرفی کنیم تا ببینیم بهرغم همه مشکلات دولت و تبلیغات منفی صداوسیما علیه اصلاحات و اصلاحطلبان، نامزد ما بیشتر رأی میآورد یا نامزدهای نظامی.
با توجه به شرایط، آیا دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا از سوی جامعه مورد پذیرش هستند؟
امروز اکثریت مردم به همه بدوبیراه میگویند. وقتی یک نماینده به گوش سربازی سیلی میزند، مردم به این کار واکنشی نشان میدهند که بههیچوجه با گذشته قابل قیاس نیست. دفعه اولی نیست که از این اتفاقات افتاده و یک نماینده خطاکار، به صورت مامور قانون سیلی میزند. ولی برخلاف گذشته اینبار جامعه ملتهب میشود. چرا؟ برای اینکه جامعه عصبانی و ناراضی است. اینکه دیگر وزیر دولت روحانی نبود، نماینده مجلس جوان و انقلابی بود که ۶ ماه از انتخاب اش میگذرد! فکر میکنم اگر آن نماینده صحنه را سریع ترک نمیکرد اتفاقات دیگری رخ میداد.
از ابتدای دولت روحانی مدام بحث دولت پنهان را مطرح میکردید، چرا اکنون که میخواهند از حالت پنهانی که میگفتید خارج و دولت آشکار تشکیل دهند، با آن مخالفت میکنید؟
این خوشخیالی است که فکر کنیم دولت نظامیان پس از فتح پاستور، درقبال عملکردش پاسخگو شده و از این طریق مهار میگردد. اگر فرضا دولت نظامی پس از حضور در نهادهای انتخابی از عهده اداره کشور برنیاید، هسته سخت قدرت خواهد گفت که این دولت و مجلس، انتخاب مردم بودهاند، حالا کنار بروند و گروه دیگری بیایند.
به این ترتیب قدرت پاسخگو نمیشود. بههمیندلیل به کسانی که میگویند بگذارید دولت پنهان آشکار شود، میگویم بهجای حمایت از دولت نظامیان، یکپارچگی و پاسخگویی را با یک سازوکار مدوّن و قانونی نهادینه کنید؛ هسته سخت قدرت با ریاستجمهوری ادغام و منتخب مستقیم مردم شود تا قدرتمند و جوابگو گردد. اگر فردی رأی آورد و خوب عمل کرد، مردم از وی حمایت میکنند و اگر بد عمل کند، کنارش میگذارند و به رقیبش رأی میدهند. راه نجات این است که انتخابات، به معنای واقعی خود آزاد برگزار شود.
از یاد نبریم که یکی از دلایل مهم انقلاب۵۷ این بود که انتخابات در زمان شاه بیمعنا شده بود. در زمان شاه کسی به یاد نمیآورد که قرار است انتخابات در چه روز و تاریخی برگزار شود، برای اینکه مردم در آن مشارکت نمیکردند. بههمینعلت روز انتخابات، یکروز عادی مانند بقیه روزها بود. بعد از انقلاب بود که انتخابات برای مردم مهم شد. روشن است که در هرکشوری انتخابات آزاد باشد، مردم سراغ انقلاب نمیروند، برای اینکه دلشان میخواهد تغییروتحوّل در چارچوب نظم موجود صورت بگیرد.
از نظر شما چرا یک دولت نظامی کارآمد نیست؟
زیرا شایستگان حذف میشوند و بخش خصوصی با تنگناهای جدید مواجه میگردد. همچنین تنش در سیاست خارجی افزایش یافته و احتمال برداشتن تحریمها کاهش مییابد، زیرا لغو تحریمها ازسوی یک دولت غیرنظامی محتملتر است. در دولت نظامیان شفافیت کم و بلهقربانگویی و نوچهپروری افزایش مییابد و پاسخگویی به محاق میرود!
جالب است بدانید که دستورالعمل خاصی برای احضار و جلب فرماندهان نظامی و مسئولین نیروهای مسلح تدوین شده که برخی از اقدامات قضایی و رسیدگیها به جرائم دارندگان درجه سرتیپی به بالا، شاغل در خارج از نیروهای مسلح را منوط به کسب اجازه از مقام فرماندهی کل قوا کرده است که نمونه بارز آن را در روند رسیدگی به شکایت آقای خاتمی از سردار نقدی دیدیم. نمونه تازه آن هم تفاوت فاحش نحوه برگزاری دادگاه آقای طبری (که اخیرا از صداوسیما پخش میشد) با دادگاه آقای شریفی است.
به این ترتیب مردم نهتنها اطلاعات دقیق و بهروزی از کشف جرم، زمان دستگیری و بازداشت، نحوه رسیدگی، میزان و موضوع فساد، همدستان و... ندارند، بلکه حتی پس از محکومیت و صدور احکام قطعی قضایی نیز اطلاعات از آنان پنهان میشود. چرا، فقط آخرش آمدند و گفتند که بیستسال مجازات حبس برای عیسی شریفی تعیین شده است. هیچ کس نفهمید این فرد چه خطاهایی کرده و چرا زندانی شد!
حال تصور کنید وقتی چنین حجمی از پنهانکاری و محرمانهگی در موضوع فساد انجامشده، آنهم درسازمانی به قدوقواره شهرداری تهران وجود دارد، وای به روزی که کل قدرت اجرایی کشور اعم از وزاتخانهها و سازمانها و... را بگیرند.
بنیانگذار نظام گفته بود نظامیان نباید در سیاست مداخله کنند و باید به کار نظامی خود بپردازند، چرا؟
زیرا پیامدهای خطرناک آن را میدانست و اینکه چنین روندی هم نیروهای مسلح را از انجام وظایف ذاتی خود باز میدارد و هم به دولت و ملت زیان میرساند. اخیرا دیدم کسانی میگویند هدف امثال من از ترساندن مردم از دولت نظامیان تخریب نیروی نظامی خاص است! حال آنکه اگر هشداردادن درباره عدم دخالت نظامیان در سیاست، تخطئه نیروی نظامی باشد اول از همه باید امام خمینی را محکوم کنند، چون هیچکس به اندازه ایشان نسبت به حضور نظامیان در امر سیاست حساسیت منفی نداشت و نشان نداد.
ایشان میگفت حضور نظامیان در سیاست، سم مهلک و مانند هروئین است. وقتی هروئین به یک پایگاه نظامی برود چهکار میکند؟ به همین ترتیب اگر نظامیان وارد سیاست شوند، گویی به مصرف هروئین پرداختهاند و سیستم نظامی و نیروهای مسلح نابود میشوند.
از سوی دیگر ببینید نظامیان در تمام کشورهایی که فقط به انجام وظایف ذاتی خود میپردازند، محبوب و محترم هستند. اما زمانی که در سیاست و انتخابات دخالت میکنند، اعتبارشان کم شده و مردم به آنها بدگمان میشوند.