با مقایسه وضعیت تغییرات در کادر فنی استقلال میشود خیلی راحت به سبک مدیریتی اعراب در این باشگاه رسید که هرگز حوصله ساختوساز به مربی نمیدهند و با توجه به مصرفگرایی، خیلی سریع در پی رسیدن به نتیجه که همانا قهرمانی است، برمیآیند.
زمان زیادی از اینکه وینفرد شفر تیم استقلال را در بالای جدول نگه داشته بود و امید وافری داشت در فصل آینده این تیم را قهرمان کند، نمیگذرد؛ پیرمرد آلمانی که داشت نقشههایش را برای فصل بعد میچید و استقلال را به قول خودش در رسانههای اروپایی سر زبانها انداخته بود، اصلا خبر نداشت که چه نقشهای برایش کشیدهاند! او را در عین ناباوری به تمرین این تیم راه ندادند تا وینفرد با کلی آرزو و البته با حیرت از رفتار مسئولان باشگاه استقلال، ایران را ترک کند.
شفر که رفت، مسئولیت کادر فنی به دست فرهاد مجیدی سپرده شد؛ مربی جوانی که انگیزه داشت با نتایجی که به دست میآورد، از یک مربی موقت به مربی دائم تبدیل شود. برخلاف انگیزه زیادی که فرهاد داشت، مدیریت وقت استقلال علاقهای به همکاری با او نشان نداد تا اینبار آندرهآ استراماچونی ایتالیایی سرمربی استقلال شود. آندرهآ در روزهای نخست کارش در ایران نتایج خوبی نگرفت؛ ولی رفتهرفته استقلال را تبدیل به تیمی مدعی کرد و سبک بازیاش به دل هواداران باشگاه نشست. وضعیت برای این مرد خوشپوش ایتالیایی هم در استقلال خوب پیش نرفت تا او کمی حوالی نیمفصل چمدانهایش را به نشانه اعتراض به دریافتنکردن دستمزد ببندد و راهی رم شود.
مسئولان استقلال اینبار برای اینکه صدای اعتراض هوادار از چیزی که هست، بلندتر نشود، دوباره به سراغ فرهاد مجیدی رفتند، به این امید که محبوبیت فرهاد بتواند گره از مشکلات این تیم بگشاید. فرهاد آمد و زمام امور را به دست گرفت؛ ولی در استقلال «در روی همان پاشنه» میچرخید! اینبار هم مدیریت به پروپای سرمربی تیم پیچید که دانش فنی لازم برای قهرمانکردن تیم را ندارد. دست آخر مشخص نشد فرهاد اخراج شد یا استعفا داد؛ ولی هرچه بود، او هم خیلی زود به کارش در استقلال پایان داد.
بعد از فرهاد چند بازی مجید نامجومطلق روی نیمکت نشست تا اینکه نوبت به یکی دیگر از کاپیتانهای استقلال رسید تا مرد اول شود و اینبار قرعه به نام محمود فکری افتاد. او که یکی از باسابقهترین ستارههای تاریخ باشگاه استقلال بود، در مقطعی از فصل خوب کار کرد و چندین هفته تیم را بالای جدول نگه داشت؛ ولی ازدستدادن امتیاز در یکی، دو بازی سرانجام کار خودش را کرد و پرونده محمود فکری هم در استقلال پیچیده شد.
اینطور شد که روز گذشته، آنهم در شرایطی که دوباره مشخص نیست محمود فکری برکنار شده یا استعفا داده، او از این باشگاه خداحافظی کرد و جدا شد. هنگام خروج از در باشگاه فقط به گفتن این جملات که ماندنم صلاح نبود و استفعا دادم، بسنده کرد. بعد هم مدیریت باشگاه پیامی روی خروجی سایت باشگاهش گذاشت و از محمود فکری بابت زحماتی که کشیده، تشکر کرد.
عجیب اینکه در تمام این وقتهایی که استقلال مشغول آوردن و اخراج سرمربی بوده، تیم رقیب یعنی پرسپولیس، یکی پس از دیگری جامهای قهرمانی را در لیگ برتر درو کرده و جایی برای نفسکشیدن بقیه تیمها از جمله همین باشگاه استقلال نگذاشته است. برخلاف استقلال که در این چند وقت پنج یا شش مربی را آورده و عذرشان را خواسته پرسپولیس با دو مربی کار کرده که اولی چهار عنوان قهرمانی به دست آورده و دومی هم یک بار این تیم را قهرمان لیگ کرده و الان هم با تیمش صدر جدول را در اختیار دارد.
با مقایسه وضعیت تغییرات در کادر فنی استقلال میشود خیلی راحت به سبک مدیریتی اعراب در این باشگاه رسید که هرگز حوصله ساختوساز به مربی نمیدهند و با توجه به مصرفگرایی، خیلی سریع در پی رسیدن به نتیجه که همانا قهرمانی است، برمیآیند. چه بسا که اگر شفر آلمانی در این باشگاه مانده بود، تا به حال به حسرت چندینساله استقلالیها برای رسیدن به قهرمانی در لیگ پایان داده بود و نیازی به پریدن از این شاخه به شاخهای دیگر نبود؛ اما مشکل استقلال بیش از آنکه سرمربی باشد، به نظر میرسد به ساختار عجیب و غریبی برمیگردد که چند ضلع پرنفوذ پیدا کرده است؛ از مدیریت این باشگاه تا تزریق خوراک به فضای مجازی برای برهمزدن اوقات خوش سرمربی، این تیم را به حاشیه برده و چه بسا برای هر مربی دیگری هم که قرار است سکان این باشگاه را به دست بگیرد، این نواقص در کوتاهمدت برطرف نخواهد شد.
البته وضعیت محمود فکری در تیم استقلال به غیر از این دو مورد به یکی، دو اشکال دیگر هم گره خورد. او با وجود صدرنشینکردن استقلال در پارهای از اوقات هرگز به سیستم ثابتی برای تیمش نرسید. اگرچه خودش این مورد را هنر مربی میدانست؛ ولی پرواضح است که تغییر مداوم سیستم و ترکیب، نتیجهای را که باید برای استقلال در پی نداشت. مدیریت ضعیف او در ادارهکردن بازیکنان سرشناس باشگاه هم دست آخر کار دستش داد و پروندهاش را زودتر از حد تصور بست.
شایعات اختلاف با شیخ دیاباته، رشید مظاهری، مسعود ریگی، وریا غفوری و فرشید باقری و یکی، دو بازیکن دیگر هر روز در رسانهها بازتاب داده میشد و تمرکز را از مربی گرفت. فکری در این مدت برخلاف ادعای ستیز با بازیکنسالاری، موفق به مدیریت این امر در باشگاه استقلال نشد. البته لجبازیاش درباره استفادهنکردن از یک مربی بهروز هم کار دستش داد.
یکی از انتقادات مداومی که در این بازه زمانی از او میشد، نیمکت شلوغ استقلال بود که چند نفری از آنها پیش از این سرمربی همین تیم استقلال بودند. برخلاف توصیههای موجود، فکری برای واردکردن یک مربی مد روز اصرار به همکاری با همین نیمکت شلوغ داشت و نهایتا این همکاری نه منجر به نتیجه لازم برایش در جدول ردهبندی شد، نه اینکه بازی تماشاگرپسندی در زمین مسابقه صورت گرفت.
در مجموع با همه اتفاقاتی که در این باشگاه برای محمود فکری رخ داد، او از لحاظ نتیجهگیری و در مقایسه با سایر تیمها چندان بد هم عمل نکرد. محمود فکری در ۱۶ بازی لیگ توانست ۲۷ امتیاز بگیرد و درست در شرایطی که تیم را در رده سوم جدول ردهبندی قرار داده بود، از کار برکنار شد یا قطع همکاری کرد؛ آنهم درحالیکه هفت برد، شش تساوی و سه باخت در کارنامه داشت.
مهمترین ایرادی که میشد از محمود فکری و مجموعهاش در استقلال گرفت، نرساندن میانگین امتیازات این تیم به عدد دو بود. او با ۲۷ امتیاز از ۱۶ دیدار میانگین ۱.۶ را ثبت کرد که با توجه به ضعف نسبی بقیه تیمها، همین میانگین هم او را در بین تیمهای بالای جدول قرار داد؛ ولی چه حیف برای او که مجموعه مدیریتی در استقلال تفکراتی به سبک کشورهای حوزه خلیج فارس دارند و فرصتی به مربی فارغ از اینکه چه کسی است، نمیدهند!