در فیلم تولد؛ شان و آنا زوجی هستند که در نیویورک زندگی میکنند. همان اول فیلم، شان را میبینیم که سخنرانیای را میشنود که در طی آن گفته میشود به تناسخ اعتقادی ندارند. بعد از سخنرانی شان غش میکند و میمیرد. ده سال بعد آنا پیشنهاد ازدواج یکی از دوستانش به نام جوزف را میپذیرد.
واژه شاهکار در مورد فیلمهای سینمایی آنقدر این طرف و آن طرف استفاده شده که تقریبا معنایش را از دست داده است. گاهی اوقات به فیلمهایی میگویند شاهکار که حتی در حد چند سال هم ماندگاری ندارند و تاثیرشان روی مخاطب هم کوتاه مدت است.
به گزارش هفت صبح؛ فهرستی که سایت taste of cinema هم تدارک دیده احتمالا به عقیده خیلی از سینمادوستان این فهرست هم بعضی از فیلمها را الکی بزرگ کرده است. به نظر منتقدان این سایت اینها فیلمهایی هستند که در طول این چند سال تاثیرشان غیرقابل انکار بوده است و بیشترشان مخاطبان خوره خودشان را دارند، اما خارج از آن دایره مخاطبان چندان شناخته شده نیستند. این فیلمها را دوست داشته باشید یا نه شایستگیهای هنری غیرقابل انکاری دارند. شاید دیدنشان برایتان کشف تازهای به ارمغان بیاورد.
تولد / کارگردان: جاناتان گلیزر / بازیگران: نیکول کیدمن، لورن باکال / امتیاز متاکریتیک: ۵۰ از ۱۰۰
شان و آنا زوجی هستند که در نیویورک زندگی میکنند. همان اول فیلم، شان را میبینیم که سخنرانیای را میشنود که در طی آن گفته میشود به تناسخ اعتقادی ندارند. بعد از سخنرانی شان غش میکند و میمیرد. ده سال بعد آنا پیشنهاد ازدواج یکی از دوستانش به نام جوزف را میپذیرد. در مراسم نامزدی آنا پسربچه مرموزی حضور دارد که ادعا میکند شوهر درگذشته آناست و به او هشدار میدهد که با جوزف ازدواج نکند.
آنا و جوزف ادعاهای پسر را نادیده میگیرند و او را پیش پدرش میبرند. پسر، ولی حاضر نمیشود کوتاه بیاید و در دستان پدرش غش میکند. پسرک حرفهایی میزند که آنا کمکم باور میکند او همان شوهرش است. وقتی فیلم در جشنواره ونیز به نمایش درآمد میان منتقدان دو قطبی ایجاد شد. خیلیها معتقد بودند که طرح فیلمنامه مزخرف است و «تولد» فیلم مضحکی از کار درآمده است. در مقابل، ولی راجر ایبرت به فیلم سه و نیم ستاره از چهار داد و آن را با «بچه رزمری» یکی از بهترین فیلمهای رومن پولانسکی مقایسه کرد.
خداحافظ، مسافرخانه اژدها / کارگردان: تسای مینگ لینگ / بازیگران: لی کانگ شنگ / امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
کلا فیلمهای غیرانگلیسیزبان بخت آن را ندارند که به اندازه فیلمهای انگلیسیزبان مورد توجه قرار بگیرند حتی اگر سازنده آنها فیلمساز تحسینشده تایوانی مینگ لینگ باشد. فیلم «خداحافظ، مسافرخانه اژدها» در یک سینمای قدیمی تایپه اتفاق میافتد. سینمایی که در حال بسته شدن است. در سینما، فیلم کلاسیک رزمی شمشیربازی «مسافرخانه اژدها» ساخته کینگ هو را برای آخرینبار نشان میدهند.
فقط چند نفر در سینما حاضر هستند و شاهد خردهداستانهایی هستیم که حول و حوش همین مخاطبان حاضر در سینما میگذرد. در طول فیلم زن بلیت فروش در تلاش است که متصدی پروژکتور را پیدا کند تا هدیهای به او بدهد. بیرون سینما بازیگر اصلی فیلم را میبینیم که همراه نوهاش به تماشای فیلم آمده بودند. فیلم پر از دیالوگ است و کمتر حرکت دوربین را در آن میبینید. این فیلمی است که البته همه آن را نمیپسندند. فیلمی که جادویی آرام دارد، اما نمیتوانید کشف کنید که جادویش از کجا میآید.
تسای مینگ لینگ کنار ادوارد یانگ و هوسیائو هسین مهمترین کارگردانان موج جدید سینمای تایوان هستند.
چشمه / کارگردان: دارن آرنوفسکی / بازیگران: هیو جکمن، ریچل وایز / امتیاز متاکریتیک: ۵۱ از ۱۰۰
یک درام رمانتیک حماسی که عناصری از تاریخ و فانتزی و معنویت و ژانر علمی-تخیلی در آن دیده میشود. فیلمی که سه خط داستانی را با هم دنبال میکند. یکی درباره جاودانگی، دیگری درباره عشقهای از دست رفته و یکی هم درباره اینکه چطور انسان میخواهد از تقدیرش اجتناب کند. تامی یک دانشمند مدرن است که با مقوله جاودانگی دست و پنجه نرم میکند. او ناامیدانه دنبال یک کشف پزشکی است که بتواند زندگی همسرش ایزی را که گرفتار سرطان است، نجات بدهد.
از آن طرف مردی به نام توماس وردی در اسپانیای قدیم داریم که با قبیلهای در حال جنگ است و به دستور ملکه ایزابل (ایزی) دنبال درخت حیات میگردد. داستان سوم درباره مردی دقیقا شبیه دو مرد قبلی است که درون یک حباب در فضایی ناشناس به همراه یک درخت کهنسال خشک شناور است. این فیلمی درباره متافیزیک و الگوهای جهانی است که نشانههایی از انجیل هم در آن دیده میشود. مخاطبان که اصلا با فیلم نتوانستند ارتباط برقرار کنند، اما آنهایی که دنبال فیلمهای پیچیده پر از نشانه میگردند احتمالا از دیدن فیلم آرنوفسکی لذت میبرند.
کفشهای مرد مرده / کارگردان: شین میدوز / بازیگران: پدی کانسیداین، گری استرچ / امتیاز متاکریتیک: ۵۲ از ۱۰۰
فیلم یک تریلر روانشناسانه است و داستان بازگشت مردی به نام ریچارد را به خانهاش در انگلستان روایت میکند. او در ارتش انگلستان چترباز بوده. ریچارد برادر کوچکتری به نام آنتونی دارد که به لحاظ ذهنی دچار معلولیت است و در این مدت در مزرعهای دور از شهر رها شده بود.
معلوم میشود که گروهی از دلالان مواد مخدر از آنتونی سوءاستفاده کردهاند و ریچارد قسم میخورد که انتقام برادر کوچکترش را بگیرد.
نکته جالب اینکه اینبار اقتباس از فیلم برعکس رخ داده و به جای اینکه فیلم از روی کتابی اقتباس شده باشد بعد از ساخته شدن آن با استفاده از فیلمنامه یک نوول گرافیکی منتشر شد. منتقدان انگلیسی پشت فیلم ایستادند و معتقد بودند به ویژه تدوین آن به شدت ماهرانه است. منتقدان آمریکایی هم فیلم را دارای یک سبک دانستند که موفق میشود داستانش را با قدرت تعریف کند. فیلمی اخلاقی که در فهرستهای منتقدان انگلیسی جای گرفت، اما در هیاهوی فیلمهای جهانی از جوایز بازماند.
مورون کالر / کارگردان: لین رمزی / بازیگران: سامانتا مورتون، کاتلین مکدورمت / امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
دومین فیلم لین رمزی، اقتباسی آزاد از رمان کالتی به همین نام نوشته نویسنده اسکاتلندی آلن وارنر است. داستان زنی به نام مورون کالر که در یک شهر بندری کوچک زندگی میکند و کارش در یک سوپرمارکت است. روز کریسمس متوجه میشود که نامزدش خودکشی کرده و نواری ضبط شده به عنوان هدیه کریسمس به عنوان یادداشت خودکشی به جا گذاشته است به علاوه چرکنویس رمانش که هنوز منتشر نشده و آن را به مورون تقدیم کرده است.
مورون قبل از اینکه رمان را برای ناشر بفرستد اسم نامزدش را پاک میکند و رمان را به نام خودش ارسال میکند. بعد هم جنازه را نابود میکند و به بقیه هم میگوید که نامزدش او را ترک کرده است. این درام روانشناسی به آرامی لحن عجیب و غریبش را میسازد و مخاطبش را وادار میکند که تا پایان تماشایش کند. فیلمی که نشان میدهد رمزی چه کارگردان درجه یکی است.
سینکداکی نیویورک / کارگردان: چارلی کافمن / بازیگران: فیلیپ سیمور هافمن، کاترین کینر / امتیاز متاکریتیک: ۶۷ از ۱۰۰
آنقدر اسم این فیلم محبوب روشنفکران را شنیدهایم که قاعدتا تصور میکنیم امتیاز منتقدان به آن باید بیشتر از ۶۷ باشد! اولین فیلمی که چارلی کافمن فیلمنامهنویس مشهور سینما خودش کارگردانی کرد اثری پست مدرن بود. فیلم داستان کادن کوتارد کارگردان تئاتری است که حس میکند زندگیاش در حال فروپاشی است.
او از مشکلات فیزیکی متعددی رنج میبرد و روز به روز از همسرش هم فاصله بیشتری میگیرد. وقتی همسرش او را ترک میکند و با دختر چهارسالهشان برای ساختن یک زندگی بهتر به برلین میرود کادن کاملا مایوس میشود. اما در همین حین یک جایزه دریافت میکند که به لحاظ مالی باعث میشود او بتواند سراغ دلمشغولیهای هنریاش برود. او تصمیم میگیرد اثری خشن و رئالیستی بسازد و همه زندگیاش را در آن منعکس کند. منتقدان از اینکه پروژه جاهطلبانه کافمن آنها را به درون ذهن خالقش میبرد ابراز رضایت کردهاند، اما معتقدند که فیلم در همه لحظاتش موفق نمیشود ارتباط را با مخاطب حفظ کند.
تنگ ماهی / کارگردان: آندرهآ آرنولد / بازیگران: مایکل فاسبندر، کتی جرویس / امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
آندرهآ آرنولد، کارگردان انگلیسی سابقه درخشانی در ساخت فیلمهای پرطراوت، مصالحهناپذیر و فوقالعاده است که احتمالا هیچکدام به غنای احساسی و خلوص فیلم «تنگ ماهی» نیستند. آرنولد به عنوان نویسنده و کارگردان اینجا استعداد خارقالعاده خودش را در داستانگویی نشان میدهد.
میا ویلیامز دخترک ۱۵ ساله منزوی است که با مادر تنها و خواهر کوچکترش زندگی میکند و به شدت رفتار خصمانهای با هر دوی آنها دارد. بعد از اینکه با دوستش کیلی دعوایش میشود تنهاتر هم میشود. او از دیدن بقیه دوستان کیلی هم اجتناب میورزد و کارهای آنها را مورد نقد و تمسخر قرار میدهد. میا معمولا در یک گوشه دورافتاده رقص هیپ هاپ تمرین میکند که در حقیقت تنها نقطه روشن زندگیاش است. منتقدان، اجرای روان بازیگران را ستودند و فیلم را نمونه درستی از سینمای رئالیستی انگلستان لقب دادند. فیلم با آشفتگی و هرج و مرج طبقات پایینتر اجتماع آغاز میشود و کمکم به سمت فیلمی راضیکننده و احساساتی و مسلط میرود.
من آنجا نیستم / کارگردان: تاد هینز / بازیگران: کیت بلانشت / امتیاز متاکریتیک: ۷۳ از ۱۰۰
فیلمی که برای بازی کیت بلانشت یک نامزدی اسکار به همراه آورد. تاد هینز از شیوه غیرمرسومی برای روایت این فیلم بیوگرافیک درباره باب دیلن، ترانهسرا و آهنگساز و خواننده بزرگ استفاده کرده است. درواقع داستان خود دیلن با شش کاراکتر دیگر قطع میشود که دیلن روی آنها تاثیر گذاشته است.
بخشهای مختلفی از زندگی باب دیلن را در طول فیلم میبینیم. فیلم به لحاظ تدوین، جلوههای بصری و تصویر بازیگران بااستعداد از جنبههای مختلف زندگی باب دیلن منحصر به فرد است. بازی کیت بلانشت یکی از پیچیدهترین بازیهایی است که میتوانیم از یک بازیگر توقعش را داشته باشیم. البته تاد مککارتی هم درست میگوید که فیلم هر چند خیلی خوب ساخته شده، ولی برای طرفداران دیلن جذابیت دارد. برای مخاطبان جریان اصلی که فیلم تقریبا هیچ جذابیتی ندارد. البته اگر موسیقی دوست داشته باشید هم از فیلم لذت میبرید، چون حاشیه صوتی غنی دارد.
زن بی سر / کارگردان: لوکرسیا مارتل / بازیگران: کلودیا کانترو / امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
یک تریلر هنری آرژانتینی روانشناسی که کمتر دیده شده است. داستان آن درباره زنی به نام ورونیکاست که در یک جاده صحرایی دور افتاده با چیزی برخورد میکند، اما مطمئن نیست که با انسان تصادف کرده یا حیوان. او سریع از جاده دور میشود، چون به لحاظ روانی آشفته شده است.
فیلم همانطور که از خلاصه داستانش متوجه میشوید خط داستانی چندان روشنی ندارد. فیلمی است که با داستانی نحیف جذابیتش را از جلوههای بصریاش میگیرد. فیلم شبیه یک پازل دیوانهوار است و دیدن آن کار سادهای نیست حتی ممکن است مخاطبش را خسته کند. بازی بازیگر نقش اصلی فیلم درگیرکننده از کار درآمده و مخاطب را وادار میکند که مثل قهرمان فیلم در لحظه زندگی کند.
وندی و لوسی / کارگردان: کلی رایکارد / بازیگران: میشل ویلیامز / امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰
سومین فیلم کلی رایکارد اثری فروتنانه و دلانگیز است. داستان زن جوانی به نام وندی که با سگش لوسی به آلاسکا سفر میکند و امیدوار است که آنجا کار پیدا کند. اما ماشین آنها در راه خراب میشود و گیر میافتند. در فروشگاهی وندی تلاش میکند برای لوسی غذا بدزدد، اما کارکنان فروشگاه متوجه میشوند و او را به اداره پلیس میبرند در حالی که لوسی بیرون فروشگاه رها شده است.
میشل ویلیامز بازیای در این فیلم دارد که قلب مخاطب را تسخیر و احساساتیاش میکند. او تصویری بی زمان از زنی در حال مبارزه و البته تنها ارائه میدهد. رایکارد جزو کارگردانانی است که تصویری که در فیلمهایش از زنان ارائه میدهد بسیار با جزئیات و حساس است.