عباس عبدی نوشت: اگر میخواهیم فساد نباشد، فقط با آزادی بیان و رسانه این کار ممکن میشود. اگر رشد اقتصادی میخواهیم با انتخاب مدیران شایسته و نه قبیلهای این کار ممکن میشود. با این ملاحظات اگر روند دو دهه گذشته همچنان ادامه یابد، نباید انتظار تصویر مثبتی را از آینده خود داشته باشیم.
عباس عبدی روزنامه نگار و تحلیلگر در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: گرچه ۱۴۰۰ را ابتدای قرن جدید نمیدانند و برای ورود به قرن ۱۵ باید یکسال دیگر صبر کرد، ولی همین که از سده ۱۳۰۰ وارد ۱۴۰۰ شدهایم، حالت نمادین دارد. حداقل دیگر نمیشود تاریخ سال را دو رقمی نوشت مثل ۹۹، نوشت ۰۰! بگذریم. سال ۱۴۰۰ چه سالی خواهد بود؟ چه کسی باید تصویری از این سال را ارایه دهد؟ تجربیات موجود به ما میگوید که پاسخ به این پرسش ممتنع است.
در نیمه اول دهه ۱۳۸۰ سندی ارایه شد به نام سند چشمانداز ۱۴۰۴ که اکنون ۵ سال از این چشمانداز باقی است. این سند مهمترین سندی است که در چهل سال گذشته در ایران منتشر شده است. تصویری که این سند از ایران ۱۴۰۴ ارایه میدهد به شرح زیر است: «جامعه ایرانی در افق این چشمانداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت: توسعهیافته، متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود و متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی با تاکید بر مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهرهمند از امنیت اجتماعی و قضایی.
برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی. امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه و پیوستگی مردم و حکومت. برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهرهمند از محیطزیست مطلوب. فعال، مسوولیتپذیر، ایثارگر، مومن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط روحیه تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن.
دستیافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تاکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل. الهامبخش، فعال و موثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردمسالاری دینی، توسعه کارآمد، جامعه اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تاثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقهای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشههای امام خمینی (ره). دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.
ملاحظه: در تهیه، تدوین و تصویب برنامههای توسعه و بودجههای سالانه، این نکته مورد توجه قرار گیرد که شاخصهای کمی کلان آنها از قبیل نرخ سرمایهگذاری، درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی، نرخ اشتغال و تورم، کاهش فاصله درآمد میان دهکهای بالا و پایین جامعه، رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و تواناییهای دفاعی و امنیتی باید متناسب با سیاستهای توسعه و اهداف و الزامات چشمانداز، تنظیم و تعیین و این سیاستها و هدفها به صورت کامل مراعات شود.» به نظرم ارزش دوباره خواندن را دارد. اکنون ۸۰ درصد راه را آمدهایم، به نظر میرسد که ۲۰ درصد بقیه هم تفاوت چندانی با راه طی شده ندارد.
با این حساب آیا کسی نباید توضیح دهد که چرا تصویر کشور با آنچه در سند چشمانداز آمده است، تفاوت بسیار زیاد و حتی روند معکوسی دارد؟ چرا در این ۲۰ سال هیچگاه رشد اقتصادی پیشبینی شده محقق نشده است؟ سهل است که خلاف آن روی داده است؟ آیا هدفگذاریها اشتباه بود؟ آیا سیاستها ناقص و نارسا بود؟ آیا مدیران ناکارآمد بودند؟ آیا حوادث پیشبینی نشده رخ داده است؟ بدون پاسخ به این پرسشها نمیتوان هیچ چشمانداز امیدبخشی را ترسیم کرد.
حتی درباره انتخابات سال ۱۴۰۰ هم میتوان گفت که پیش از انجام آن، حکومت و نیز نامزدها باید به این پرسشها و به صورت مستدل پاسخ دهند. به گمان بنده هدفگذاریها لزوما اشتباه نبوده است. به صورت انتزاعی معقول است و حتی میتوانستند اهداف بزرگتری را نیز در نظر بگیرند، چون مشابه بخشی از این اهداف را کشورهای دیگر تعیین کرده و به آنها دست یافتهاند. پس اصل این اهداف مشکلی ندارد و شاید میتوانستیم بلندپروازی بیشتری نیز داشته باشیم.
حوادث خاص و پیشبینی نشدهای هم که انتظارش را نداشتهایم نیز پیش نیامده که مانع از تحقق این اهداف شود. بدترین حادثه سیل ۱۳۹۸ بود که اثر منفی بر کل کشور نداشت. هر چند سه استان خسارت جدی دیدند، ولی دستاوردهای ناشی از بارشها آنقدر بود که آن خسارات را خنثی کند. حوادث دیگر نیز اصولا در اندازههایی نیستند که قابل ذکر باشند. اشکال در دیگر موارد است.
اولین مشکل این است که سند چشمانداز یک سند فاقد روح بود. یعنی برآمده از یک اراده جمعی و یک مشارکت عمومی نبود. هنگامی که برای جامعه و کشور سند مینویسیم، باید همه گروهها و اقشار به نحوی در محتوای آن مشارکت داشته باشند و آن چشمانداز تبدیل به ایدهای شناخته شده در جامعه شود. حاضرم شرط ببندم که بالای ۹۵ درصد مردم اصولا از چیزی به عنوان این سند با محتوای عمومی آن بیاطلاع هستند. چنین سندی نمیتواند منشا حرکت عمومی شود. به علاوه هر سندی باید به محک نقد و بررسی و نظارت مستمر گذاشته شود.
اگر همان پنج سال اول که از اهداف عقب افتادیم، علتیابی میشد، قطعا میتوانستیم سیاستها را اصلاح کنیم. به احتمال زیاد این سند در سال ۱۴۰۴ به پایان خواهد رسید بدون اینکه ارزیابی و نقدی جدی از علل شکست آن تهیه و عرضه شود. در حقیقت مشکل این است که چشمانداز در ایران از ابتدا چیزی بیش از یک متن و کاغذ نیست، بعد میخواهند آن را به عمل درآورند. در حالی که چشمانداز باید ابتدا یک خواست و یک حرکت عمومی باشد بعد آن را تبدیل به متن کرد. مشکل بعد جمع کردن همه آرزوها و سیاستهای متضاد در ذیل یک برنامه است.
سیاستگذاری محل انتخاب است. اگر تصمیم میگیریم صد متر را در ده ثانیه بدویم، نیازمند شرایط فیزیکی و تمرینی و غذایی بسیار سختگیرانه است. با گفتن آرزو آن را نمیتوان محقق کرد. سیاستهای اعلامی باید تناسب داشته باشد. اگر رشد سالانه ۸ درصد را میخواهیم، باید سرمایهگذاری کنیم. این سرمایه و فناوری آن باید از خارج تامین شود. این کار با سیاستهای تند در روابط با دیگر کشورها همخوانی ندارد حتی اگر محق هم باشیم.
اگر میخواهیم فساد نباشد، فقط با آزادی بیان و رسانه این کار ممکن میشود. اگر رشد اقتصادی میخواهیم با انتخاب مدیران شایسته و نه قبیلهای این کار ممکن میشود. با این ملاحظات اگر روند دو دهه گذشته همچنان ادامه یابد، نباید انتظار تصویر مثبتی را از آینده خود داشته باشیم. ولی اگر عناصر اصلی سیاستهای زیانبار مزبور که متاسفانه ثبات نیز داشته تغییر کند، در این صورت امید دوبارهای شکل خواهد گرفت و میتوان به بهبود وضع امیدوار بود.