اسدالله بادامچیان دبیرکل حزب موتلفه اسلامی، بر این باور است که دیگر اصلاحطلب و اصولگرا جواب نمیدهد بلکه باید خط مشی تعاملگر حزب موتلفه در دنیای سیاست دنبال شود. او اعتقادی به دوقطبی کردن انتخابات برای افزایش مشارکت مردم ندارد و معتقد است از بین رفتن چندقطبیها و دوقطبیها نقطه عطف انتخابات ۱۴۰۰ در گام دوم انقلاب است.
به گزارش خبرآنلاین، در ادامه گفتگوی این سیاستمدار اصولگرا را میخوانید؛
آقای بادامچیان! در انتخابات ۱۴۰۰، ممکن است که دو قطبی شکل بگیرد، دو قطبی نه از لحاظ اصولگرا و اصلاح طلب بلکه دو قطبی بین انقلابی و غیر انقلابی یا نظامی یا غیر نظامی یا برجام و غیربرجام و…
یکی از مسائلی که در گام دوم انقلاب مطرح میشود از بین رفتن چند قطبیها و دو قطبیهای سیاسی است. الان جهان دو قطبی نیست، زمانی در جهان اول و دوم، دو قطب قدرت امریکا و شوروی بودند، اما دیگر از آن خبرها نیست و جهان فارغ از این قطب بازیها است. بعد از گام اول که پر از جریانها و جناحها و قطبسازیها و قطبپردازیها بوده، الان جامعه و نظام به جایی رسیده است که این دو قطبیها دیگر جواب نمیدهد.
بنده در جلسه سال گذشته خانه احزاب و در مراسمی با موضوع انتخابات ۱۴۰۰ در وزارت کشور حضور داشتم صراحتا به آنها گفتم که در اینجا دیگر اصلاح طلب و اصولگرا جواب نمیدهد بلکه یک ملت هستیم با یک کشور و یک نظام تثبیت شده و قرار است تا همه با هم کار کنیم، مشکلات مردم را رفع کنیم، کشورمان را به تکامل و اوج قدرتش برسانیم و ظرفیت زیادی داریم تا از همه نیروهایمان استفاده کنیم، بجای آن چیزی که در طی این سالها انجام شد (مثل اینکه یک اتوبوس بیاید و یک اتوبوس برود).
این نوع مسائل نه برای اصلاح طلبان جواب داد و نه برای بعضی از دوستان داغ و تندرو اصولگرا. به نظر ما همان مشی تعاملگر مؤتلفه اسلامی که بر مبنای خط ولایت و امامت است، از این پس بیشتر حاکم است. اما اینکه در انتخابات ۱۴۰۰ آیا فقط یک نامزد خواهیم داشت؛ خیر این گونه نیست یقینا فقط یک نامزد نخواهیم داشت و حتما مجموعههایی که در مجموعه خودشان هستند ممکن است بعضی از آنها به یک نامزد برسند و در بعضی از آنها حتی ممکن است بعضی از نامزدهای دیگر احساس تکلیف کنند که این احساس تکلیف به تعبیری برای خودش عالمی دارد که آنها هم خودشان را به جامعه عرضه و معرفی کنند در جریانهای سیاسی گوناگون وضعیت بدین گونه است منتهی ما باید جلو برویم و ببینیم فضا چطور میشود و مردم چطور پیش میروند.
این احساس تکلیفی که گفتید در جریان اصولگرایی بیشتر دیده میشود و…
خیر، در جریانهای غیر اصولگرا هم همین است. آنها هم چند نفر را دارند و از این بحثها در میان آنها نیز مطرح است بدین معنا که هر کدامشان معتقدند خودشان باید بیایند، لکن در هر کشوری اقلیتها نسبت به اکثریتها بیشتر با هم متحد هستند. حتی در بخش اقلیتهای مذهبی و قومی هم این گونه است.
اصلاح طلبان تقریبا با این جریانات سالهای اخیر مثل دولت اصلاحات و اصلاحات اعتدالی که یک نوع کم رنگ شده دولت اصلاحات بود به ویژه در دورههای بعد که آقای معین و آقای عارف که مطرح نبودند و رای نیاوردند، به این فکر افتادند که یک عنوان جدید بگذارند بعضیها گفتند اصلاح طلب اصولگرا و بعضیها گفتند اصولگرای اصلاح طلب، اما دیدند هیچ کدام جواب نداد و بعد به اصلاح طلب اعتدالی رسیدند که این عبارت در حقیقت نفی بقیه اصلاح طلبان بود، چون وقتی میگویند اعتدالی یعنی یک بخش افراطی است از این رو اصلاح طلبان هیچ وقت حاضر نیستند قبول کنند که افراطی هستند در حالی که بسیار افراطیتر از برخی اصولگرایان تندرو هستند منتهی اینها هم یک گروه و یک طیف هستند.
زمانی که میگویند اصلاح طلب اعتدالی یعنی بقیه افراطی و تندرو هستند و کمی جسارت و تندی به بقیه است شاید به شوخی بتوان گفت که این به نوعی سخن ناسزا به بقیه است که دیگر جواب نمیدهد. الان از ۲۴ میلیونی که آمدند و رأی دادند تصور نمیکنم که حتی آقای دکتر روحانی هم پشیمان نشده باشند! خصوصا با این وضعیتی که الان حاکم است بنابراین در نهایت ممکن است آنها روی یک نفر وحدت کنند ایرادی هم ندارد.
جامعه اگر میخواهد که یک جامعه آزاد سیاسی باشد نباید نگاه محدود نگر داشته باشد باید دعوت به وحدت و اتحاد کنیم و رای گسترده به نامزد اصلح را مطرح کنیم. حال اینکه بگوییم هیچ کس نیاید چندان مورد پسند نظام نیست.
اگر نظام احساس خطر کند که ممکن است مشارکت پایین باشد مثل انتخابات مجلس، فکر نمیکنید ساختار سیاسی و کلیت نظام موافق قطبیسازی این انتخابات شود؟ یعنی از ناچاری به سمتی بروند که مردم در دوقطبی، تحریک به حضور در پای صندوقهای رأی شوند…
مگر علت شرکت گسترده ملت ما جنگ و دعوای جناحی و سیاسی است؟! چنین چیزی نیست.
اما در فضای سیاسی میبینیم که بعضی از طیفهای سیاسی علاقه به این نگاه دارند که مردم را با این روش پای صندوق بیاورند.
بعضی از صنفهای سیاسی ما هم علاقه به آن گستردگی دارند که همه مردم باشند. در یک جامعه آزاد که دارای نظام مردم سالاری اسلامی و ولایی است، مهم است که همه حضور داشته باشند. اما آیا در انتخابات، دلیل شرکت گسترده وجود دو جناحی و اینها است؟ خیر. گاهی در مشارکت عامل تهییج کننده یا عامل تخفیف دهنده است، اما عامل اصلی شرکت مردم نیست.
اگر در انتخابات آینده مردم با این مشکلاتی که در سطح کشور وجود دارد و با اقتداری که نظام در سطح کلان دارد احساس کنند که نامزد ریاست جمهوریشان چه مستقل، چه حزبی، چه باندی و چه گروهی، کسی است که میآید و کشور را به سمت رو به جلو حرکت میدهد توده مردم برای اینکه او بتواند با اقتدار این کار را انجام دهد در یک مشارکت گسترده به صورت جدی به او رأی میدهند.
مگر در شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی، کسی مردم را دعوت کرد؟ آنها خودشان آمدند. در آن زمان احساس کردند باید نسبت به شخصی که این همه خدمت کرده عرض ادب کنند و در مقابل دستور ترامپ به او بگویند که حاج قاسم سلیمانی در قلب همه جا دارد و او نمیتواند با یک شلیک گلوله و موشک، قلبها را از بین ببرد. پس شرکت گسترده مردم برای دوقطبی نیست این نشانی غلط دادن است. ما همواره شاهد حضور هر تیپ کاندیدایی بودیم، بعضی از دوستان اصلاح طلب میگویند که شورای نگهبان همه ما را رها کند و بگذارد بیاییم.
این در حالی است که آنها بارها به مجلس آمدند و توسط شورای نگهبان تایید شده اند، در انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان تایید شدهاند و به مجلس و جاهای دیگر رفتهاند، اما در مجلس و بخشهای دیگر متاسفانه کارهایی کردند که شورای نگهبان نمیتواند آنها را قانونا تایید و احراز صلاحیت کند. به هر حال شورای نگهبان نمیآید این مسائل را برای ملت باز کند اگر باز کند شورش عمومی علیه اینها میشود.
در اصل اصلاح طلبان باید از شورای نگهبان ممنون هم باشند که نمیآید دلایل و علل رد صلاحیتشان را بیان کند. بحث من این است که دلیل مشارکت این مسائل نیست و دوستانی که خیال میکنند اگر شورای نگهبان همه اینها را تایید کند مردم میآیند به آنها رأی میدهند چنین نیست.
ما بیش از ۴۰ انتخابات را از سر گذراندیم و در همه آنها من حضور محوری داشتم نه حضور حاشیه ای. چرا کسانی این بحث سیاسی نادرست را انجام میدهند که مثلا علت اینکه در انتخابات دوره قبل کم آمدند به خاطر این بوده است که افراد اصلاح طلب نبودند، در حالی که بودند، آقای مجید انصاری نفر برجسته این دوستان است که از ابتدا در خدمت امام بوده، از روحانیت هم است و دورهای در خبرگان حضور داشته و الان به نظر مبارک آقا عضو مجمع تشخیص مصلحت است، این شخص کاندیدا شد و ۹۶هزار رای آورده است، آیا بخاطر این بوده که او را نمیشناسند؟ خیر، همه او را میشناسند، به خاطر اینکه حمایت این گروه نبوده است؟ خیر، موردحمایت هم بوده است، پس مشکل در جای دیگری است.
مشکل این است زمانی که یک مجموعهای نمیتواند مردم را راضی نگه دارد و همه از آن اظهار نارضایتی کنند طبعا در میزان حضور در انتخاباتشان نیز اثر میگذارد.
احزاب و گروههای سیاسی معتقدند بازتر عمل کردن شورای نگهبان و نگاه عمیقتر داشتن میتواند به مشارکت کمک کند، در واقع مردم احساس کنند که با فرصت دادن به گروهها و احزاب، همان انتخاب آزاد محقق میشود، آن هم نه به شیوه غرب بلکه انتخاب آزاد اسلامی. ولی رفتار شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها گویی درحال تبدیل شدن به یک مساله بزرگ در انتخابات و عامل رویگردانی مردم است.
بحث بنده این است که آقایان قدر شورای نگهبان را نمیدانند شورای نگهبان با ۶ فقیه منصوب ولایت که بدون شک معتقد به حضور گسترده مردم هستند و همچنین ۶ حقوقدان منتخب مجلس هستند، اینها پاسدار حقوق افراد هستند نه این است که یک گروه سیاسی هستند که بخاطر مصلحت سیاسی این و آن را رد میکنند..
عملکرد شورای نگهبان این گونه نشان نمیدهد، مثلا از احمدی نژاد عملا طرفداری کردند و اینها مواردی است که نمیتوان گفت شورای نگهبان پاسدار حقوق است. در واقع شورای نگهبان گاهی اوقات طرفدار نامزدها هم بوده است…
در مجلس خبرگان قانون اساسی من در محضر شهید بهشتی کار میکردم، یکی از دلایل اصلی ایجاد شورای نگهبان برای پاسداری از حقوقها و آزادیها بوده است به همین علت است که شورای نگهبان در همه ادوار انتخابات همه تیپ کاندیدا را تایید میکند. شورای نگهبان یک مجموعه حزبی سیاسی نیست که دلش بخواهد فلان گروه به کنار برود و آن گروه بیاید. درست است که ذوق و سلیقههای افرادی که در آنجا هستند از حقوقدانان منتخب مجلس تا دیگران متفاوت است، ولی مبنای کارشان، مبنای کار شورای نگهبان است نه مبنای سلیقه شخصی یا اینکه شورای نگهبان یک حزب باشد.
متاسفانه اصلاح طلبان همیشه علیه شورای نگهبان موضع گرفتند و هر چند نفر از آنها را هم که تایید کند باز هم این اظهارات را علیه شورای نگهبان خواهند گفت. شورای نگهبان طبق قانون موظف است کسانی که دارای صلاحیت قانونی نیستند یا صلاحیتشان برای شورای نگهبان احراز نمیشود را تایید نکنند و ربطی به مسائل سیاسی ندارد.
در دوره انتخابات گذشته تعداد گستردهای از تیپ مشهور به اصولگرا را رد کرده است؛ بنابراین یکی از اعتراضات بزرگ دوستان به شورای نگهبان این است که مثلا چرا شخصی که در مجلس چندبار رد شده است را تایید کردند و خلاصه که اعتراض دارند. من خودم بخاطر مبانی که شورای نگهبان به آن تقید بیشتری دارند به آنها احترام میگذارم؛ بنابراین مسئله شورای نگهبان اصلا مسئله این حرفها نیست، اما اینکه آیا شورای نگهبان در بررسیهایش ملاحظات بیشتری را رعایت کند و هر تعداد را که میتواند تایید کند، سخن متینی است.
یا همان طور که فرمودید درست است که شرکت مردم با شور و درگیریهای انتخاباتی بیشتر میشود اما، مسئله اصل نظام انتخاباتی، مسئله انتخاب صحیح در مسائل سیاسی است، ولی بالاخره در هر حال وقتی جنگ و جدال صورت میگیرد دو طرف تلاش میکنند خودشان را بالا ببرند؛ در عین حال حضور و فعالیت بیشتر و تحرکات انتخاباتی گستردهتر میشود و مردم امکان انتخاب بهتر را بدست آورند.
این مسئله درستی است و من آن را قبول دارم، اما بالاخره شورای محترم نگهبان نمیتواند در مقام مصلحت اندیشی سیاسی بنشیند بعضی اوقات نظر امام یا مقام معظم رهبری گاهی در مباحث کلان مورد توجه قرار میگیرد شورای نگهبان برای انتخابات مجلس ششم ۲۰۴ نفر از اینهایی که رد صلاحیتشان قطعی بود تایید کرد و بعد هم که به مجلس آمدند کاری کردند که بعدها حتی نمیشد تاییدشان کرد، اما چه کسی تاییدشان کرد؟ شورای نگهبان.
همین آقای علی مطهری که منتقد شورای نگهبان است، درچند دوره شورای نگهبان آقای علی مطهری را تایید کرده است؟ و چقدر رای آورده است؟ میگفتند اگر علی مطهری بیایند همه میآیند، اما چنین چیزی نیست. این بحثها در کلان توده مردم نیست، مردم امروز کسانی را میطلبند که به آنها اطمینان داشته باشند و به تعبیری افراد به درد بخور و شایستهای باشند.
آقا فرمود کارآمد باشد، با انگیزه باشد، پرکار باشد، با ایمان باشد، شایسته باشد.. من قطعا میگویم که اگر ما توانستیم نامزدی را معرفی کنیم همراه با تیمی که میتواند این اقدامات را برای مردم انجام دهد تودههای مردم اعم از سلیقههای مختلف، به او رای میدهند، برای آقای قاسم سلیمانی، آیا کسی گفت که او اصولگرا یا اصلاح طلب است؟ همه آمدند و عرض ادب کردند. باید به این نکته عظیم و بصیرت گسترده مردم باید دقت کرد.
آقای بادامچیان به نظر میرسد شما یک خوش بینی نسبت به پیروزی اصولگرایان در ۱۴۰۰ دارید، درست است؟ شما میگویید فضا به سمت و سوی اصلاح طلبان نیست و مردم نیز گرایشی به آنها ندارند و خوش بین به پیروزی جریان متبوعتان هستید؟
من تحلیل دارم نه اینکه خوش بینی داشته باشم. در کشور از آغاز انقلاب، همین که انقلاب پیروز شد حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد و من آن دوران دبیر اجرایی حزب بودم. بجای اینکه فقط در حزب، کار را دنبال کنیم اولین جلسه را با اجلاس نیروهای انقلاب گذاشتیم و آن را تشکیل دادیم و آقای حداد عادل را به عنوان رییس آن مجموعه منصوب کردیم در ادامه نیز همه طیفها را دعوت کردیم. از این رو همه در آن جلسه بودند و من هم عضو آن جلسه بودم و بسیار خاطرات جالبی است..
بلافاصله بعد از انقلاب این کار صورت گرفت. همین طور برای جهاد سازندگی که در حزب جمهوری اسلامی راه انداختیم نیز همه گروهها را دعوت کردیم و آن را در اختیار دولت قرار دادیم و داماد آقای بازرگان، آقای مهندس بنی اسدی مسوول شد. او از چریک کمونیست و منافق و دیگران هم دعوت کرد. در جلسه ای، به ایشان گفتم چرا از اینها دعوت کردید؟ گفت ما میخواهیم از همه نیروها برای سازندگی استفاده کنیم، بنده گفتم فلان شخص رفته و در روستاها، گندم ملت را آتش میزند و در کردستان میجنگد، از آن جاها نیرو جذب میکند و به آن مناطق میفرستد. آیا شما این افراد را دعوت کردیدهاید تا جهاد کشاورزی راه اندازی کنند؟ که البته بعدا خودشان متوجه شدند و دیگر دعوت نکردند.
پس ما همیشه در انتخاباتها سعی کردهایم برنامه مجموعهای داشته باشیم. بعد از شهادت شهیدان بهشتی، رجایی و باهنر حزب به قدری در کشور موقعیت یافته بود که هرکس را معرفی میکرد رای میآورد، ولی ما باز یک جمعی را تشکیل دادیم و به صورت جمعی تصمیم گیری میکردیم در حال حاضر هم میخواهیم جمعی بحث کنیم، چون نظام جمهوری اسلامی نظام مردم سالاری است و به همین علت که نظام مردم سالاری است ما باید همه با هم باشیم. گروههای سیاسی این نظام مردمسالاری را به نظام دو قطبی و چند قطبی و دعوا و این قضایا تبدیل کرده اند. هر نظامی خودی و غیر خودی دارد.
به عنوان مثال در آمریکا چه کسی خودی است؟ هرکسی با بایدن باشد. الان که الحمدالله ترامپ هم غیر خودی شده است، (با خنده).
حتی رژیم صهیونیستی غاصب هم یک عده متعصب دارد. اما اینکه ما نظام مردم سالاری اسلامی را با رهبری امام که همه را قبول داشت و همه هم او را قبول داشتند و با رهبری مقام معظم رهبری که همه ایشان را قبول دارند ولو اینکه مذهبی هم نباشند میدانند محوریت ایشان است که این تدابیر با این مصلحتها انجام میشود. با این رهبری در این مردم سالاری باید همه با هم باشند و گام دوم همین است. ما آن مبانی را داریم و ۷ محور اصلی کار داریم که باید این ۷ محور را همه با هم انجام دهیم. اگر بنده فردا رئیس جمهور شوم قطعا آقای جهانگیری معاون اول بنده نخواهد بود، اما چرا آقای جهانگیری را دور بیاندازم؟ او میتواند بخشی از امور کشور را اداره کند. البته اگر او رییس جمهور شود یقینا بادامچیان جایی ندارد.
اینکه ما قطب بازی و قطب گیری کردیم، این را گذاشتیم و آن را گذاشتیم برای دورهای بود که درگیر بودند و در واقع هر گروه میخواست خودش بیاید و انقلاب را اداره کند (به حق یا غیر حق). برخی مجموعهها تصورشان از حق این بود که خودشان حق هستند، اما دیگری ناحق است و نباید باشد و بالعکس.
وقتی دوم خرداد ۷۶ شد آقایان اصلاح طلب چند هزار مدیر را کنار زدند و به آنها گفتند شما پیام دوم خرداد را درک نکرده آید. من در هفته نامه «شما» نام حدود ۸۰۰ و چند نفر را نوشتهام و به یادگار گذاشتهام که مثلا فلانی را برداشتهاند و آقای فلانی را گذاشته اند، آن وقت شما ببینید این شایسته سالاری است یا باندبازی یا گروه گرایی است. یعنی هرکسی میآید یک گروهی را حذف میکند و میگوید باید از گروه من باشند و این روال ادامه دارد.
در واقع یکی از علل عدم موفقیتها در این چند سال همین بوده که اینها به جای استفاده از همه نیروها از یک بخش خودشان استفاده کردند. در عین اینکه سرخطها و بزنگاهها و پلها باید دست عناصر شایسته باشد، شما در جنگ هم میدانید هرکس آنجا حضور گسترده در جبهه داشت، اما فرمانده عملیات فرد متخصص میخواست، فرمانده جبهه جنگ و کمک مردمی، فرد قوی و مسلطی که مردم او را قبول داشته باشند و بدانند آن پول را در جیبش نمیگذارد میخواست.
آقای بادامچیان! یک پرشی از دوم خرداد به دوره روحانی داشتید، دولت احمدی نژاد یعنی مبرا از این انتقادات است یا همین مسیر را طی کرده است؟
بله او هم همین کار را میکرد، ما خدایی نکرده تعصبی به هیچکس نداریم. منتهی در اصولگرایان، در اصلاحات و در غیر از اینها، ما سلیقهها و نگرشهای متفاوت داریم، یک نگرش مؤتلفه اسلامی دارد که معتقد است همه باید باشند، لذا ما هر سال برای روز خبرنگار همه را دعوت میکنیم، ما با این روزنامهها و خبرنگارها دعوا نمیکنیم. ولی بعضیها سلیقهشان این است که دعوا کنند، چه آن جناح و چه این جناح. به عنوان مثال در نشریات میبینید که جنگ میکنند و همدیگر را متهم میکنند.
اینکه کسی فکر کند آقای بازرگان میخواست کشور را به سمت بدبختی بکشاند، چنین چیزی نیست. البته بنی صدر مهره بود و ماموریت داشت، او متفاوت از سایرین است. اما مثلا آقای هاشمی در بازسازی بعد از دوران جنگ میخواست عدالت نباشد؟ خیر، او میگفت اول اقتصاد را درست کنیم و بعد عدالت را. رئیس دولت اصلاحات میخواست کشور بدبخت شود؟ او حداقل میخواست در دوران خودش یک نام پرافتخار باقی بگذارد. در دوران آقای احمدی نژاد، در دوران آقای روحانی هم همینطور است.
آیا واقعا آقای روحانی دلش میخواست مردم گرفتار باشند؟ خیر؛ مردم در اثر آن سیاستهای اشتباه گرفتار شدند و الا آقای روحانی هرگز دلش نمیخواست مردم را گرفتار کند از این رو فرد باید انصاف داشته باشد، چون باید نزد خدا هم جواب دهد. این تفاوتها و اختلافات گاه به خشونت و کوشش برای حذف سایر دیدگاهها دچار شد.
در یک ارزیابی منصفانه و واقع گرایانه همه خدماتی داشتند و اشتباهات و خطاهایی که نیاز نیست به دنبال مقصر بگردیم. حالا فرض کنید گشتیم و مقصر را پیدا کردیم، که چی؟ این هم که همان حذف نیروهاست. چه کسی است که تقصیر نکند؟ «ناکرده گناه کیست، بگو». آنچه مهم و فایدهمند است، این است که در دوره گام دوم نگرشها و جناحها و احزاب به کمک هم بررسی کنند که چه باید کنند و چه وظایفی دارند.
مهم این است که بتوانیم این را حل کنیم که چگونه عمل کنیم. به نظر اینجانب و حزب مؤتلفه اسلامی، دوران جناحبندیها گذشته و تقسیم جامعه به اصلاح طلب و اصولگرا و سایر تقسیمبندی گروههای سیاسی دیگر پذیرش مردمی ندارد، نظام تثبیت شده است، در نظام جمهوری اسلامی ولایی در طول ۴۳ سال گذشته مردم سالاری برقرار بوده و همه تفکرات و نگرشها در جای جای نظام به مسئولیت رسیده و آزمایش دادهاند و قانون اساسی منشور ملی است و رهبری و اصل ولایت فقیه کارآمدیش راثابت کرده، نیروی تحصیل کرده و با تجربه و با نشاط به اندازه کافی در کشور رشد یافته است. قدرت دفاعی و اقتدار نظام مانع شدهاند تا بیگانگان و استعمارگران بتوانند مقاصد استعماری و ضد منافع ملی را بر ما دیکته کنند، بلکه به ناچار باید برای ایران جایگاه ویژه در امور بین الملل در منطقه در نظر داشته باشند.
دیدار آقای پاپ با آیت الله العظمی سیستانی به معنای قدرت عظیم آیت الله سیستانی و ملت مقاوم عراق بود. بعضیها میخواستند شیطنت کنند و گفتند چرا او به دیدار اهل سنت نرفته است، یکی از علمای اهل سنت گفت آیت الله سیستانی برای ما ولایت دارد و این برای ما کافی است. آن عالم با بصیرت سنی در آنجا این دعوای اختلافی را مطرح نمیکند. این بینش صحیح است، و آیت الله سیستانی هم همین نظر را دارد. در کنار این دستاوردها همه میدانند، مشکلات به ویژه در امور اقتصادی و معیشتی مردم در سطح جامعه وجود دارد و در گام دوم باید این مشکلات حل شود و اگر هریک از جناحهای سیاسی نمیخواهند مردم در مشکلات اقتصادی رنج بکشند باید به حل مشکلات کمک کنند.
معتقدم هیچ کس دلش نمیخواهد مردم دچار سوءاستفادههای اختلاسی، گرانی، تورم و.. باشند. پس در گام دوم باید طرح نو ارائه داد؛ مردم از این درگیریهای جناحی خسته هستند و اعتنایی به دوقطبیها و چند دستگیهای سیاسی ندارند، شعارهایی که نتوانستند در عمل برای مردم مفید واقع شوند کارایی خود را از دست دادهاند و درگیریهای جناحی هم در این سالها کشور را از استفاده از بخشی از نیروهای علاقهمند به نظام و پیشرفت ایران محروم کرده اند، زیرا جناح بر سر کار، دیگران را کنار زده و یک سویه به اداره امور پرداخته و در نتیجه بخشی از ملت نتوانستند در خدمات سهیم باشند.
اگر در گام دوم، «تمدن نوین اسلامی» را عرضه بداریم و «جامعه نمونه اسلامی» داشته باشیم، دولت هم دولت کارآمدی باشد مشکلات حل میشوند. اگر این کار را انجام دهیم ملت میآیند در غیر این صورت نمیآیند.
شما در میان صحبتهایتان گفتید مردم از حزب و تشکلهای سیاسی و درگیریهای جناحی خسته شده اند. الان به نظرتان مردم منتظر یک فرصت اقتصادی هستند؟ همین قضیه یک فضایی را ایجاد میکند که بسیاری از کاندیداها به سمت شعار پوپولیستی در زمینه اقتصادی بروند.
اگر مردم از روی احساس آمدند و کسی را انتخاب کردند که توانمندی لازم را برای اداره کشور ندارد، خودشان عواقب آن را میبینند. رهبر معظم انقلاب فرمودند انتخاب خوب! شما رجایی یا رجایی گونه انتخاب کنید دیگر حقوق نجومی و اختلاس در آن دولت پیدا نمیشود. در دوره آقای رجایی اختلاسی نبود. در دوره آقای لاجوردی در دادستانی و زندانها که بدترین جا برای این مسائل است یک مورد خلاف پیدا نشد.
زمان ریاست شهید لاجوردی در سازمان زندانها، یکی از شهرداران مناطق تهران به معاون اداری مالی آقای لاجوردی زنگ زد که ۷ کامیون آرد داریم و میخواهیم به شما بدهیم تا برای زندان قصر (آن موقع ۷ هزارنفر زندانی بودند) نان بپزید. آقای لاجوردی گفت بگویید ضمن تشکر ما لقمه شبههناک به زندانیهایی که در زندان هستند نمیدهیم و نپذیرفت. جواب آقای لاجوردی یک جواب ارزشی است و میگوید این زندانی است و مجرم است، هرچند نگاه ایشان به زندانی چنین نبود بلکه میگفت انسان گناه کاری است و اگر به او فرصت و شخصیت دهیم اصلاح میشود.
او با این نگاهی که داشت اختلاس نمیکرد و تا آخر عمرش حقوق نمیگرفت و در همان خانه در طبقه چهارم آپارتمان خیابان ایران تا زمان شهادتش زندگی کرد و وقتی هم از کار کنار رفت هیچ انتظاری نداشت و با دوچرخه به مغازهاش میرفت.
بحث این است که این شعارهای پوپولیستی و اقتصادی ممکن است مردم را به سمت کاندیداهای انحرافی بکشاند، کاندیداهایی که وعده چند برابر شدن یارانه را میدهند یا رفع بیکاری را مطرح میکنند، ولی بروندادش انتظاراتی است که بین مردم ایجاد میشود و زمانی که عملی نشود اعتراضاتی به وجود میآید، یعنی بازخورد کلی آن برای کلان نظام است.
همه پوپولیستی یا تبلیغاتی نیستند. البته مردم به کسی رأی بدهند که این گونه نباشد، تجربه آن را هم آموختند.
به نظر شما کاندیدا باید اقتصادی شعار دهد یا سیاسی شعار دهد؟
باید به صورت جامع نگاه کنیم. اینکه فقط کسی اقتصاد را در نظر بگیرد و فرهنگ را در نظر نگیرد، چنین چیزی ممکن است؟!
اما الان وضعیت به گونهای است که همه دارند به اقتصاد توجه میکنند.
علت آن هم روشن است. خیال مردم از نظر اقتدار نظام، دفاع و امنیت راحت است. شبها با امنیت میخوابند. شما فکر میکنید مشکلاتی که در افغانستان و در کنار ما است به همین سادگی ما را رها میکنند؟ همه اینها علیه ما توطئه میکنند.
از نظر اقتدار نظام، همه شاهدند سپاه و نیروهای مسلح ما با وجود همه تحریمهای شدید آمریکا که بالاترین تحریم برای نیروهای نظامی ما است این اقتدار را دارد که آقای ترامپ که هوس میکند به ما حمله کند و کمی از تحرکاتش را شروع میکند، اما بعد میبیند اگر شروع کند، چنان ضربه میخورد که چیزی برایش باقی نمیماند و منصرف میشود. این ابتکارات و اختراعات افراد و ابزاری که ساختهاند و آن اقتدار به خاطر همان است که در نیروهای مسلح ما اعم از ارتش و سپاه و دیگران، آن خط ارزشی و فرماندهی ارزشی حاکم است. پس تحریمها درصدی از مشکلات را ایجاد میکند، ولی اگر یک نیروی مقتدر و تحت فرماندهی، ولی امر با اقتدار و با دانش و با تجربه فعال شود به راحتی مشکلات حل میشود.
مردم خیالشان از این امور راحت و آسوده است و میدانند که آمریکا هر غلطی که بخواهد بکند دماغش را به خاک میمالند. الان بیشترین مشکل مردم اقتصاد است به خاطر وضعی که دولت اصلاح طلب اعتدالی پدید آورده است. آیا این وضعیت گرانی مسکن ربطی به دلار دارد؟ اگر خانهای فلان مبلغ بوده به علت درصد افزایش قیمت مسکن بخاطر مسئله دلار است؟ دلار چند درصد بالا رفته و مسکن چند درصد بالا رفته است؟ الان کسی نمیتواند خانه بخرد. مگر اینکه خانهای داشته باشد و خانهاش را بفروشد تازه اگر بتواند چیزی هم روی آن بگذارد و اگر نتواند هم بحث دیگری است.
برخی میگویند یارانه را بالا میبریم. آیا این راه حل است؟ یعنی آیا با یک یارانه میتوانید زندگیتان را اداره کنید؟ دولت موظف است درآمد عمومی مردم را بالا ببرد و هزینهشان را کم کند این کار، کار دولت است نه اینکه دولت دنبال این باشد که بگوید یارانه را ۲۰۰ هزار تومان میکنم. ۲۰۰ هزار تومان یارانه در ماه برای یک خانواده ۵ نفره ۱ میلیون تومان میشود؛ اما آیا ۱ میلیون تومان در مقابل این گرانیها چیزی است؟ البته کسی نگوید بادامچیان با پرداخت یارانهها مخالفت کرد، میخواهم بگویم دولت به ملت کمک کند و حتما یاری بدهد، اما علاج اصلی این نیست.
راه چاره این است که تولید ناخالص ملی بالا برود. دولت آقای روحانی بیاید و بگوید در سال جهش تولید چه اقداماتی کرده است؟ خودشان میگویند تولید ناخالص ملی پایین آمده است (آمار ما نیست، خودشان میگویند). همه مشکلات را از تحریم ندانند. سپاه و ارتش بدترین تحریم را داشتند و این مشکلات را ندارند. این شرایط به این دلیل است که مردم به دولت ناکارآمد رای دادند. به عنوان نمونه الان مردم میبینند آقای رئیسی چه اقداماتی در قوه قضاییه انجام داده است.
مردم حالا حسرت دارند کهای کاش به آقای رئیسی رای داده بودند. اگر مردم تجربه آموختند که هر کسی که نامزد ریاست جمهوری میشود و یک بهشت برین ناب را وعده میدهد آیا میتواند با وعدهها مملکت را اداره کند؟ حتی نامزد نمایندگی مجلس هم کلی از این حرفها میزند که پل و خانه میسازم و چهها میکنم.
مملکت را یک دولت قوی با یک تیم مدیران کارآموخته، تجربه دار، پرکار، با انگیزه و هماهنگ میتواند اداره کند نه یک دولت متفرق که وزیر اقتصاد دارایی یک حرف بزند، وزیر صمت یک حرف بزند. باید یک فرد پاکدست بیاید. در واقع مشکل بزرگی که الان در کشور داریم «جیب پر کن ها» هستند.
اما برخی هم میگویند اگر آقای رئیسی هم روی کار میآمدند وضعیت همین بود…
آنها دلیلی ندارند. این گمانه زدن است. به هر حال آینده و انتخابات را بنگریم.
آقای بادامچیان! با توجه به اعلام رسمی کاندیداتوری سردار سعید محمد برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ و در عین حال مخالفت شما با ریاست جمهوری نظامیها و موافقت برخی از اعضای حزب متبوعتان از جمله آقای رفیقدوست با رییس جمهور نظامی برای حل مشکلات کشور، نگاه حزب موتلفه به کاندیداتوری نظامیها چیست؟
در نشست مطبوعاتی از من پرسیدند (قبل از اینکه این بحثها شود)، عرض کردم نظامی یا غیر نظامی چندان مطرح نیست، مهم آن شخصیت مطرح شده است. اگر حاج قاسم سلیمانی باشد همه به او رای میدهند.
سردار قاسم سلیمانی را کنار بگذاریم به هرحال شخصیت ایشان متفاوت بود…
به هر حال او هم نظامی است، اما همه به او رأی میدادیم، چون ویژگی خاص خودش را داشت، اما اینکه الان نظامی بیاید یا نیاید در گذشته ملت ما نشان داده است که به نظامی و امنیتی رای نمیدهد. همچنان که به وزیر (اسبق) اطلاعات رای ندادند، به آقای فلاحیان رأی ندادند.
ملت به نیروهای مسلح اعم از سپاه و ارتش احترام کامل دارند، ولی برای ریاست قوه مجریه تاکنون به نظامی رای ندادهاند چراکه میترسند کشور دچار مشکلات امنیتی شود یا در مورد چهرههای نظامی نیز بدین گونه است و میترسند کشور پادگانی شود. آقای قالیباف سالها است که از نظامیگری کنار رفته است و در انتخابات گذشته یکی گفت ما نمیخواهیم سرهنگ باشیم (در مناظره انتخاباتی آقای روحانی گفت من سرهنگ نیستم) یا اخیرا یکی از نمایندگان در صحن مجلس به آقای قالیباف گفت اینجا پادگان نیست.
بنابراین این مشکلات در رابطه با کاندیداتوری نظامیها وجود دارد، نه اینکه بحث شخصیت نظامی و غیرنظامی مطرح باشد. نه اینکه شخصیت نظامی یا غیر نظامی باشند یا نباشند. مهمتر این است کسی که در سپاه یا ارتش یا هر جای دیگر میخواهد مسوولیت بپذیرد، چون تحت فرماندهی است باید اجازه فرمانده را داشته باشد و از طرفی سپاه و نیروهای نظامی ارتش و دیگران از نظر قانون حق فعالیتهای سیاسی حزبی ندارند و باید استعفا دهند.
برادر محترم جناب آقای سعید محمد در اطلاعیه خودشان گفتند که به خاطر شائبههای انتخاباتی از سپاه استعفا داده اند، البته ایشان مشاور فرمانده کل سپاه شده است. اگر ایشان میخواهند تشریف بیاورند، خوش بیایند. ما که نمیتوانیم به ایشان بگوییم بیایند یا نیایند، اما مبنای کار این است که استعفا دهد نه اینکه از قرارگاه کنار برود و مشاور فرمانده کل سپاه شود، زیرا شائبه اینکه از امکانات سپاه استفاده شود در جامعه مطرح است.
به هر حال هر کاری راه حلی دارد هر عزیز و برادری چه در لباس ارتشی و چه در لباس دیگر نیروهای مسلح که میخواهد به صحنه انتخابات بیاید باید استعفا دهد تا بعضی افراد که همیشه دنبال سو استفاده هستند از این مسائل سوءاستفاده نکنند.
به آقای قالیباف اشاره کردید؛ فارغ از بحث نظامی بودن اگر آقای قالیباف بخواهد مجلس را نادیده بگیرد و کاندیدای ریاست جمهوری شود حزب مؤتلفه و شخص شما این تصمیم را تدبیر سیاسی درستی از طرف ایشان میدانید یا اینکه، خیر، او با ورود به انتخابات ریاست جمهوری، جایگاه ریاستش را هم متزلزل میکند؟
اختیار کاری که ریاست محترم مجلس و جناب آقای قالیباف دارند با خودشان است، ما در مؤتلفه اسلامی و در شورای وحدت، سیاستمان در مسئله نامزدهای ریاست جمهوری تخریب یا تضعیف یا تایید نیست، بحث ما این است که هر کسی احساس کند میتواند مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده بگیرد و قوه مجریه را اداره کند، حق دارد بیاید و خودش را مطرح کند. قانون اساسی هم گفته است شورای نگهبان باید محور اصلی باشد. ما نمیتوانیم بگوییم شما آمدی؟ شما نیامدی؟ شما بیا، شما نیا و.. اصلا به ما ربطی ندارد.
در واقع شورای نگهبان بررسی و احراز صلاحیت میکند. معمولا ۵ الی ۶ یا ۱۰ نفر را تایید میکند. از این افراد هر کدام تایید شدند مجموعه ما میرود و بررسی میکند آن فرد اصلح و همانی که طبق ویژگیهای آقا؛ کارا، کارآمد، با انگیزه، پرکار باشد که بتواند دولت جوان حزب الهی را نه دولت جوان منفرد را تشکیل دهد معرفی میکند تا روی آن وحدت کنیم. پس تا آن موقعی که شورای نگهبان اعلام نظر نکرده است هر کس بخواهد میتواند بیاید و خودش را مطرح کند.
ما مانع نیستیم و خودمان هم در حزب مؤتلفه اسلامی مصوبهمان این است که قطعا افراد تراز ریاست جمهوری در حزب را که دارای شخصیت رجل مذهبی و سیاسی هستند به جامعه معرفی کنیم و تیمی هم معرفی میکنیم. یعنی از برنامههایمان این است که بجای یک نفر چند نفر را مطرح کنیم و به جامعه میگوییم دقت داشته باشید مثلا ۵ نفر هستند و بالاخره نامزد نهایی از بین کسانی که توسط شورای محترم نگهبان تایید صلاحیت شوند مطرح میشود.
آقای باهنر در مصاحبهای گفته بودند آقای قالیباف بجای اینکه رئیس مجلس باشند بیشتر کاندیدای ریاست جمهوری هستند، رفتار آقای قالیباف را از جایگاه کسی که رئیس یک قوه است و تحرکات انتخاباتی دارد چگونه تعریف میکنید؟
من در این زمینهها اظهار نظر نمیکنم. آقای باهنر هم مثل هر شهروند حق اظهار نظر دارد من هم مثل هر شهروند میتوانم اظهار نظر نداشته باشم؛ بنابراین من برای چه بیایم و بگویم آقای قالیباف بیاید یا نیاید، یا رئیس مجلس بماند یا نماند، خودش عاقل و مکلف است و تشخیص موضوع به عهده مکلف است.
در مورد حزب مؤتلفه سوالی که مطرح است این است که حزب مؤتلفه به طور کلی در انتخابات قبلی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، چندان که باید نفوذی نداشته است. از نظر شما مشکل کجاست؟ آیا مردم به آنها رأی نمیدهند یا اینکه درون حزب مؤتلفه یک ساز و کار انتخاباتی قوی وجود ندارد که این حزب را به سمت پیروزی پیش ببرد؟
سیاست مؤتلفه اسلامی این است که در جمع حرکت کند بنابراین با جمع کار میکند. در انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره یازدهم ما ۲۷ نفر را نامزد داشتیم که انصافا امروز وقتی به فهرست سی نفرهای که رای آورده است نگاه میکنیم برتری مجموعهمان را کاملا شاهدیم و متاسف هستیم که در مجموعه شورای ائتلاف که یک زمانی ما با هم کار میکردیم از مؤتلفهایها فقط ۳ نفر را انتخاب کردند؛ خانم رهبر و آقای مهندس میرسلیم و آقای یزدی خواه.
چرا مؤتلفهایها را کنار میگذارند؟
بخاطر اینکه در این مسائل جمعی حرکت کنیم. نگاه ما نگاه مردم سالاری جمعی تعاملی است وگرنه حزب قادر است به عنوان نمونه برای انتخابات شورای شهر تهران ۲۱ نفر مشخص کند و ثبت نام کنند.
در جلسه اخیر اجلاس مدیران استان ها، سی و یک دبیر استان و ۱۹۴ دبیر شهرستان به صورت مجازی حاضر بودند و در بیش از ۴ ساعت بحثهای انتخاباتی را داشتیم. سیاست کلان ما این است که استانها مستقل، خودشان تصمیم بگیرند، نیروها با هم جمع شوند و فهرست واحد دهند و جمعی حرکت کنند. پس مؤتلفه در انتخابات حضور دارد، نیرو دارد، کار هم میکند، افراد هم معرفی میکند. الان در مجلس فراکسیون مؤتلفه حضور دارد منتهی ما وارد دعوا نمیشویم و اختلاف نمیاندازیم؛ آنجا که لازم است عمل میکنیم. مؤتلفه حضور دارد. هیچ کس نمیتواند حضور موثر و کارآمد مؤتلفه را در تمام انتخاباتها ندیده بگیرد، و، چون مؤتلفه با جمع کار میکند، مؤتلفه گذشت میکند و نیروهای آن دنبال انتخاب جمعی هستند.
درباره کاندیدای حزبی اگر بخواهید آنها را معرفی کنید، در دوره قبل آقای میرسلیم به انتخابات آمدند، ولی در دقیقه ۹۰ به توصیه یکی از مراجع گفتند که آقای میرسلیم نیاید و در موتلفه درباره ایشان دو دسته شدند…
ما دو قسمت نشدیم.
یعنی به پای گذشت میگذارید یا اینکه..
خیر، از ابتدا مبنای ما همین بود. آقای مهندس میرسلیم و مرحوم آقای حبیبی دبیر کل وقت به اتفاق دوستان، خدمت مراجع رفتیم و دیدگاهمان را مطرح کردیم و گفتیم میخواهیم در این انتخابات نامزد داشته باشیم و این نامزد تا پایان مناظرات حضور دارد. مطالب و نگاههای مؤتلفه و شیوه و نوع فعالیت ریاست جمهوری مؤتلفه را نشان میدهد و این شیوه نشان دادن خودش یک بحث است. آنجا میبینیم که نظر جمع چگونه است، آقایان مراجع همه تایید کردند و گفتیم میخواهیم آقای میرسلیم را بفرستیم؛ استاد تمام دانشگاه، همه عمر متدین و سالم، یک ریال خلاف ندارد، با دانش، مورد تایید امام و رهبری، خوش فکر و.. همه تایید کردند و ۲ نفر از مراجع صراحتا گفتند که اگر کس دیگری غیر از آقای میرسلیم کاندیدا میشد که یکی از آنها، به صورت کلی این اظهارنظر را بیان کرد و دیگری فرمود احتمالا آقای بادامچیان میداند او چه کسی است (یعنی نظر مساعدشان بیشتر روی رئیسی بود) شما چه کار میکنید؟ ما گفتیم به تکلیف شرعیمان عمل میکنیم.
وقتی به انتخابات نزدیک شدیم، آقای میرسلیم بین چند نفری که در مناظره حضور داشتند انصافا ستاره مناظرات بود؛ نه دعوا کرد، نه تُندی کرد نه تهدید کرد. آقایان گفتند نظر ما این است که اختیار مؤتلفه اختیار به پای خودش، اما خوب است به نفع آقای رئیسی کنار برود و ما هم به احترام مراجع محترم کنار کشیدیم منتهی آقای میرسلیم شخصا فرمودند که نمیتوانم کنار بروم؛ در واقع در حزب مؤتلفه، سیاست ما این نیست که تحمیل کنیم و وظیفه شرعی را مطرح میکنیم و اگر کسی وظیفه شرعیاش را خلاف نظر حزب دانست با اجازه حزب میتواند به تکلیف شرعیاش عمل کند.
آقای میرسلیم احساس تکلیف شرعی کرد و گفت معتقدم اگر کنار بروم کسانی که میخواهند به من رأی بدهند نمیآیند به آقای رئیسی رأی بدهند و به آقای روحانی رأی میدهند و من شرعا جایز نمیدانم باعث رأی دهی به آقای روحانی باشم. ما هم به او اجازه دادیم که به صورت شخصی در انتخابات شرکت کند؛ بنابراین با اجازه حزب به طور شخصی و مستقل در انتخابات شرکت کرد. آقای روحانی ۲۴ میلیون، آقای رئیسی ۱۶ میلیون و آقای میرسلیم ۵۰۰ هزار رأی آوردند که رأی خوبی است و رقابت کردیم. آقای هاشمی طبا و آقای جهانگیری نیز در کنار آن آقایان نمایشی بودند در حالی که حضور آقای میرسلیم نمایشی نبود. آقای میرسلیم مورد احترام جمع ما هستند و افرادی که فکر میکنند در موتلفه دعوا شد باید بدانند در مؤتلفه دعوا بر سر قدرت نیست بلکه دعوا بر سر انجام وظیفه است.
اختلاف در جریان اصولگرایی را تا چه حد برای حزب مؤتلفه خطرناک میدانید؟ اختلافاتی بین شورای ائتلاف و شورای وحدت است آیا خطری برای حزب مؤتلفه دارد؟
اختلافات چند نوع است یکی اختلافات آسیبآور است که سعی میکنیم نباشد، دوم، اختلافات عادی جامعه است که به هر حال جامعه سیاسی هم آنها را دارد. در خانواده هم با خواهر و برادر و پدر و مادر اختلافاتی وجود دارد، مثلا ممکن است به طور طبیعی سر غذا خوردن هم با هم اختلاف سلیقه داشته باشید، اینها خطرناک نیست و عادی است. گاهی اختلاف زناشویی به طلاق میکشد که آن خطرناک است، ولی سایر مسائل طبیعی است لذا نگاه ما این گونه نیست که برخورد کنیم بنابراین این مسائل، عادی است چراکه اگر میخواستیم مخالفت کنیم مشکلات بسیاری رخ میداد.
ما معتقدیم زمینه باید در جامعه باز باشد و همه نظرات مطرح شود. ممکن است این مسائل برای جمهوری اسلامی مشکل ایجاد نمایند. مثلا فلان روزنامه، فلان رسانه و فلان سایت مطالب خوبی نگویند یا شبکههای مجازی بیگانه چندین سال شیطنت کردند و شبکه فساد را که یکی از مستهجنترین اقدامات غربیها است در ایران پخش میکنند. در مرزها، تلویزیونهای کشورهای همسایه را تماشا میکنند، کسی که در شمال کشور است ۴۰ یا ۵۰ کانال را میتواند دریافت کند، ولی آنها همیشه حزب الهی بودند و هستند. شاید چند نفری تحت تاثیر قرار بگیرند. آزادی در جامعه، هزینهاش به مراتب کمتر از فضای بسته است.
آیا در انتخابات پیش رو میتوان منتظر پدیده یا پدیدههای انتخاباتی بود یا خیر؟ به عنوان مثال یک پدیده یا کاندیدایی که غیر از این کاندیداهای مطرح، برای انتخابات ۱۴۰۰ بیاید…
در میدان سیاست همیشه احتمالات نقش اصلی را دارند و هیچ وقت به یک چیزی قطعی در سیاست نمیتوان نگاه کرد و همیشه همه نوع احتمالات وجود دارد.