محمد غرضی گفت: من پول ملی را تثبیت طلایی میکنم. اکنون ریال با دلار مقایسه میشود. من سالها روی این موضوع مقاله نوشتم و کار کردم. هرکس هزار تومان دستش باشد، معادل یک مقدار طلاست. هرکس یک هزار تومانی بیاورد، معادلش به او طلا میدهم. وقتی ارزش پول ملی تثبیت شود، هیچ احتیاجی به باندبازیها نداریم.
به گزارش تسنیم، محمد غرضی، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در گفتگویی تفصیلی به بیان نکاتی پیرامون انتخابات ۹۲ و حمایت آیت الله هاشمی رفسنجانی از حسن روحانی، انتخابات ۸۸ و برجام و فروش نفت پرداخته است. بخشی از این گفتگو را در ادامه میخوانید.
آقای روحانی در سال ۹۲ با این شعار که هم چرخ زندگی مردم باید بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها، توانستند اعتماد مردم را جلب کنند و رای بیاورند.
من با همین گزاره مخالفم. آقای روحانی هیچ اعتباری در جامعه نداشت. آقای هاشمی خدا رحمتش کند و از سر تقصیراتش بگذرد، آقای خاتمی، آقای ناطقنوری و حاج حسن آقا پشت ایشان ایستادند. اتفاقاً آقای هاشمی برای من پیغام فرستاد.
همان موقع؟
بله. ایشان ردصلاحیت شد و من تایید شدم. برای من پیغام فرستاد. من پاسخ ندادم. میدانستم که آقای هاشمی میخواهد جریان گذشته یعنی ۶۷، ۷۸ و ۸۸ را تکرار کند. اگر تمام دنیا را هم به من بدهند، من حاضر نیستم خونی ریخته و اشکی از چشم کسی سرازیر شود. جوابش را ندادم، در نتیجه رفت دنبال روحانی.
هدف آقای هاشمی از آن پیغام چه بود؟
میخواست به جای اینکه پشت روحانی بایستند، پشت من بایستد. من چهل سال تمام، پامنبری آقای هاشمی بودم. خیلی خوب با هم کار کردیم.
آن پیامی که مرحوم هاشمی به شما داده بودند چه بود که شما آن برداشت را کردید؟
یک نفر را فرستاد و گفت: آقای هاشمی با شما کار دارد. من هم گفتم: با آقای هاشمی کاری ندارم. آقای هاشمی در پنج مقطع با نخستوزیری من مخالفت کرد. قبل از رجایی من را به عنوان نخستوزیر معرفی کردند.
آقای غرضی اگر شما در سال ۹۲ رئیسجمهور میشدید، معاون اول شما و وزرایتان چه کسانی بودند؟ آیا از همکاران سابق خود که اکنون نیز در دولت مسئولیت دارند، استفاده میکردید؟
من مسئولیتپذیرم. اینکه کار را سر معاون، دولت و مجلس خراب کنم، نیستم. من مسئولیتپذیرم. پای حرفم میایستم. آن وقت هم گفتم که دست در جیب فقرا نکنید، اما شما (خبرنگارها) حمایت نکردید. (با خنده)
هویت آدمی این است که حرف و عملش یکی باشد. دیروز از من پرسیدند که کابینهات را مشخص کردی؟ پاسخ دادم که هر کس این سه ویژگی را داشته باشد، میتواند وزیر بشود. نخست اینکه ایران را قدرت سیاسی، اقتصادی و سرزمینی حساب کند؛ یعنی به در این رابطه به اجتهاد رسیده باشد، نه اینکه نقل قول بکند. دوم اینکه اجتهاد کرده باشد که دشمنان داخلی و خارجی ملت همه ذلیل و مایوس شدند. سوم اینکه حقوق عامه را بر حقوق خاصه ترجیح بدهد.
هرکس این سه ویژگی را داشته باشد. مجلس به او رای بدهد و کارشناسان هر وزارتخانه قبولش داشته باشند، میتواند وزیر بشود و براساس نظارت رئیس دولت عمل کند.
یکی از موضوعاتی که اکنون کشور با آن درگیر است، موضوع فروش نفت است. شما نیز در دورهای وزیر نفت بودید. نخست اینکه عملکرد آقای زنگنه را در دوره کنونی چگونه ارزیابی میکنید و دوم اینکه چه برنامهای برای فروش نفت ایران دارید؟
سال ۶۰ احمدآقا (خمینی) که خدا رحمتش کند، به من زنگ زد. من آن موقع نماینده مجلس بودم. او گفت که رجایی پیش من آمده و میگوید به هر کسی میگویم به وزارت نفت برو، میگوید نفت بو میدهد. تو وزیر نفت میشوی؟ پاسخ دادم: چرا نشوم؟ احمد آقا تاکید کرد که نفت نمیخرندها!
آن موقع فروش نفت اوپک ۶۰ میلیون بشکه در روز بود. گفتم: دست من شکسته باشد، اگر از این ۶۰ میلیون، ۲ و نیم میلیونش را نتوانم بفروشم. در نتیجه رجایی من را به مجلس معرفی کرد.
قدرت سیاسی خیلی مهم است. هنوز مجلس به من رای اعتماد نداده بود که اجلاس اوپک برگزار شد و من به آنجا رفتم. زکی یمانی (وزیر پیشین نفت عربستان) را دیدم. به او گفتم من استاندار خوزستان بودم، حالا آمدهام وزیر نفت شدهام. ما مامور نفت هستیم. دولتها درآمد نفت را هرکاری میخواهند، بکنند. ولی ما نباید گذاریم نفت شکسته شود. همین گفتگو بین من و یمانی موجب شد نفت ۳۰ دلاری تثبیت شود و من خیلی راحت چهار سال وزارت نفت را اداره کنم.
آن وقت اکنون فروش اوپک روزی ۹۰ میلیون بشکه است که البته تا قبل از کرونا ۱۱۰ میلیون بشکه بود. قیمتها هم خیلی خوب است، اما...
چرا در دولت آقای خاتمی حضور نداشتید؟
میگویند بنده برای چهار وزارتخانه معرفی شدم، اما قبول نشد. من هم نرفتم بپرسم.
موضوع سیاسی و جناحبندی مطرح نبود؟
نمیدانم. این را باید از صاحبان امر پرسید. در این بیست سالی که وزیر بودم، من را احضار میکردند. در مورد نفت اینگونه شد. در مورد پست و تلگراف نیز آقای منتظری (آیتالله منتظری) ایستاد تا ما را در دولت هُل داد.
یک شب ساعت ۱۰ احمدآقا با من تماس گرفت. من خواب بودم. گفت: آقای منتظری از قم آمده و خدمت امام رفته است. امام پرسیده چه شده؟ آقای منتظری گفته است: غرضی را از نفت برداشتید؟ امام هم پاسخ داده که آقای نخستوزیر گفته است نفت و کشور را میخواهم خودم اداره کنم. آقای منتظری با لهجه اصفهانی گفته حالا یک جهنم دیگری باشد (با خنده).
امام، احمدآقا را صدا میکنند و میگویند به غرضی بگو هر کجای دیگر دولت که میخواهی بمانی، باش. به احمدآقا گفتم، صبح به شما خبر میدهم.
به میز دولت نگاه کردم، دیدم از همه گرفتارتر وزارت پست و تلگراف است. صبح با احمد آقا تماس گرفتم و گفتم به این وزارتخانه میروم. احمد آقا گفت: اونجا که جا نیست. گفتم: آنجا جای من است.
من سال ۶۴ وزیر پست و تلگراف شدم. در سال ۶۶، بودجه مخابرات از بودجه نفت پیشی گرفت. افتخار من این است که ۱۲ سال آنجا ایستادم. با تمام رانتخوارها برخورد کردم و اینقدر من ضربه خوردم که صدا و سیما این عروسکها را برای من درست کرد. به من فحش دادند که چرا موبایل آوردی.
آقای خاتمی هم که رئیسجمهور شد همه کابینه را معرفی کرد و من ماندم. دیگر به کسی هم رجوع نکردم که من را وزیر کنید. از وقتی که دولت عوض شد، کسی سراغ ما نیامد، ما هم سراغ کسی نرفتیم، اما رفتم نظام مهندسی را درست کردم. آنجا از هر وزارتخانهای بهتر است. من بیست سال در آنجا دویدم. امروز هرچه زلزله بیاید، نفوس آسیب نمیبیند. تا قبل از این کار نفوس آسیب میدید. سازمان خیلی بزرگی است و به تمامی دولت میارزد.
در دولت میرحسین و در آن دستهبندی که وجود داشت و یک عده از وزرا طرفدار بازار آزاد و یک عده طرفدار اقتصاد دولتی بودند، شما کدام طرف بودید؟
من میگفتم که چپ و راست به هیچ خدمتی موفق نمیشود. اینکه این بیاید ارز هفت تومانی را به عدهای بدهد، کار حرام است. آن یکی هم کار دیگری انجام بدهد، حرام است. همه به رانتخواری مشغولند.
من نه حزب را قبول دارم، نه دستهبندی، تبعیض و امتیاز را. به همین دلیل هم هرکجا رفتم، آدمهای کارشناس و درست دور و بر من را گرفتند. من از این مقولهها مبرا هستم.
پس شما هیچ میانه خوبی با اصولگرایی و اصلاحطلبی ندارید و در نشستهایشان شرکت نمیکنید.
ابداً. نه اصولگرا و نه اصلاحطلب.
با مرحوم بهشتی بسیار به هم نزدیک بودیم و مفصل با هم کار میکردیم. در آن جلسه ماهیانه که در سال ۴۰ در منزل علی بابایی تشکیل میشد و مرحوم بهشتی، بازرگان، طالقانی، جعفری و... حضور پیدا میکردند، خیلی به هم نزدیک بودیم تا اینکه حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد.
حزب که تشکیل شد، انتظار مرحوم بهشتی این بود که من هم عضو حزب بشوم، اما من نشدم. من آن وقت در دفتر حضرت امام بودم. گذشت تا اینکه استاندار خوزستان شدم. ایشان هم رئیس دیوان عالی کشور بود و به خوزستان آمد. سه روز آنجا ماند. دلخوریاش را اعلام کرد که چرا به حزب نیامدی؟ مفصل بحث کردیم که از حزب جایی در اداره کشور باز نمیشود. مردم قبول نمیکنند. سوابق تاریخی را هم ایشان میدانست. بهشتی فکر میکرد شخصیتش به گونهای است که اختلافات داخلی حزب را میتواند مدیریت کند. بالاخره دعوامان شد. داد و قال شد. من حزب را رد میکردم. ایشان هم رئیس حزب بود.
اینکه بنده مخالف حزب باشم، من که کسی نیستم. شما جریان احزاب دنیا را ببینید، تمامی آنها شکست خوردند. شما ببینید در آلمان در آن حزب چه خبرها و کثافتکاری شده است. بقیه جاها نیز اینگونه است. پرستش تنها چاره خدمت مردم است. اگر دیگری را پرستیدیم، عاقبتمان به شر میشود.
سال ۸۸ به چه کسی رای دادید؟
آقای کروبی.
چرا؟
کروبی در دعوا خیلی تند نبود، اما دو طرف دیگر خیلی تند بودند. آن اتفاقاتی هم که رخ داد ناشی از تندروی بود.
در ماجرای ۸۸ شما با مهندس موسوی دیداری داشتید؟
خیر. ما یک رفیق مشترک داشتیم که فقط از طریق آن فرد به موسوی پیغام رساندم که اینهایی که در خیابانها هستند، سرباز شما نیستند. گوش نکرد.