حملات رئیس جمهور سابق آمریکا "دونالد ترامپ" به مسائلی نظیر تجارت آزاد و مهاجرت، تاکیدات مکرر وی بر شعار کوته بینانه "اول آمریکا" در تفسیر و ارزیابیِ جهان، و اصرارهای او نسبت به کاهش نیروهای آمریکایی در بخشهایی از جهان، تقریبا به بخشی از بنیان و پایه سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده اند. همانگونه که عملکرد ۱۰۰ روز نخست حضور "جو بایدن" در کاخ سفید نیز نشان میدهد، یکی از مسائلی که روسای جمهور آمریکا قادر به کنترل آن نیستند: چهارچوب و زمینهای است که آنها بایستی در قالب آن به کنش ورزی (به عنوان رئیس جمهور آمریکا) اقدام کنند.
فرارو- "ریچارد هاس*" رئیس اندیشکده "شورای روابط خارجی آمریکا" در گزارشی برای "پایگاه خبری پراجکت سیندیکت"، به تحلیل ۱۰۰ روز نخست حضور جو بایدن به عنوان رئیس جمهور آمریکا در قدرت پرداخته و به طور خاص به این مساله اشاره کرده که مخصوصا در عرصه سیاست خارجی آمریکا، نمیتوان تفاوتهای چندانی را میان کلیتِ رویکرد بایدن، در مقایسه با رویههای دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا مشاهده کرد.
ریچارد هاس در این رابطه مینویسد: «جو بایدن به تازگی ۱۰۰ روز نخست حضور خود در قدرت به عنوان رئیس جمهور آمریکا را پشت سرگذاشته است. وی تاکنون کمتر از هفت درصد از دوره زمانی را که بایستی به عنوان رئیس جمهور آمریکا خدمت کند، پشت سر گذاشته است. با این حال، با ارزیابی این دوره زمانی از حضور وی در قدرت نیز میتوان نتیجه گیریها و چشم اندازهایی در مورد ماهیت ریاست جمهوری او ارائه کرد.
به گزارش فرارو، شاید یکی از مهمترین دستاوردهایی که تاکنون بسیاری (از جمله دموکرات ها)، با تحلیل ریاست جمهوری ۱۰۰ روزه جو بایدن به آن اشاره میکنند: تامین گسترده واکسن ویروس کرونا و انجام واکسیناسیون در آمریکا باشد. از زمان روی کار آمدن بایدن در آمریکا، حدودا ۲۲۰ میلیون دُز از واکسن ویروس کرونا، به شهروندان آمریکایی تزریق شده است. این آمار موجب شده تا اغلب افراد بالغ در آمریکا، به نوعی واکسن ویروس کرونا را دریافت کرده باشند. در شرایط کنونی، شمار مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا در آمریکا، از روزانه بیش از چهار هزار نفر، به حدودا هزار نفر کاهش یافته است. از سویی، اقتصاد آمریکا نیز در حال اوج گرفتن است و حتی برخی نگرانند که مبادا دورهای از رشد ناگهانی و نوساندار در آمریکا آغاز شود.
در بحبوحه دوره ۱۰۰ روزه ریاست جمهوری جو بایدن، مسائل و کلیدواژههای اصلی ریاست جمهوری وی، به طور خاص در نطق او به کنگره آمریکا در روز ۲۸ آپریل سال جاری میلادی متبلور شده است: "تاکید بر برخورد و مواجهه با چالشهای داخلی، تاکید بر نقش فراگیرتر و گسترده ترِ دولت فدرال هم در تحریک اقتصاد آمریکا و هم در فراهم ساختن خدمات و حمایتهای مالیِ بنیادین برای شهروندان آمریکایی، تعهد به مقابله با نژادپرستی، مدرنیزه کردن زیرساخت ها، تقویت قدرت رقابت پذیری آمریکا، و مقابله با تغییرات اقلیمی". دولت بایدن همچنین تمایل قابل توجهی را جهت افزایش میزان مالیاتِ شرکتهای قدرتمند و افراد ثروتمند، جهت تامین منابع مالی لازم با هدف پیشبرد دستورکار خود در مواردی که پیشتر به آنها اشاره شد، از خود نشان داده است.
بسیاری از رویهها و اقداماتی که بایدن تاکنون انجا داده و یا قرار است انجام دهد، تا حد زیادی در مخالفت و تضاد جدی با دستورکارهای رئیس جمهور پیش از او یعنی دونالد ترامپ قرار دارند. با این حال، آنچه وی در عمل نشان داده، با گزارهای که ذکر شد (مخالف بودن اقداماتش با رویههای ترامپ) تا حدی متفاوت است. برخی بر این باورند ک رویههای مهاجرتی بایدن موجب شده اند تا شمار افرادی که قصد دارند از مرزهای جنوبی آمریکا خود را به این کشور وارد کنند، افزایش قابل توجهی یافته و یا سقف پذیرش پناهجویان برای بسیاری از ایالتهای جمهوریخواه بالاست، اما این مساله در مورد ایالتهای دموکرات چندان صدق نمیکند.
در عرصه سیاست خارجی نیز میتوان مقایسههای جالبی را میان جو بایدن و دونالد ترامپ انجام داد. در نگاه اول، بایدن سعی کرده در عرصه سیاست خارجی، کاملا متفاوت با ترامپ عمل کند. او چندجانبهگرایی بین المللی را در آغوش کشیده و آمریکا را بار دیگر به "توافق آب و هوایی پاریس" و "سازمان بهداشت جهانی" بازگردانده است. دولت بایدن همچنین تلاشهای گستردهای را جهت احیای "توافق برجام" انجام داده است. توافقی که دونالد ترامپ، آمریکا را در سال ۲۰۱۸ به صورت یکجانبه از آن خارج کرد. بایدن همچنین در چهارچوب سیاست خارجی آمریکا، تا حد زیادی اتحادها و پیوندهای صنتی میان آمریکا و شرکای بین المللی اش را که در دوران ترامپ آسیب دیده بودند، احیا کرده است. وی اخیرا نخست وزیر ژاپن "یوشیدا سوگا" را در واشنگتن میزبانی کرده و قرار است نخستین سفر خارجی خود را در ماه ژوئن به اروپا و با هدف شرکت در نشست "جی ۷ "انجام دهد. هیچ نیروی نظامی آمریکایی نیز قرار نیست از آلمان خارج شود (مسالهای که ترامپ وعده داده بود آن را عملیاتی میکند). از سویی دولت بایدن تاکید بر مسائل حقوق بشری را نیز به یکی از بنیانهای اساسی سیاستخارجی خود تبدیل کرده و در این راستا: مدام از چین و روسیه انتقاد کرده، رژیم نظامی میانمار را تحریم کرده، و گزارشی را منتشر ساخته که بر اساس آن "محمد بن سلمان" ولیعهد عربستان سعودی به عنوان آمِرِ اصلی قتل "جمال خاشقچی" روزنامه نگار سرشناس عربستانی معرفی شده است.
با این حال باید اذعان کرد که میان دولت بایدن و ترامپ، بیش از آنکه در نگاه اول به نظر آید، در عرصه سیاست خارجی شاهد نوعی هماهنگی و تداومِ روند هستیم. به عنوان مثال میتوان به افغانستان اشاره کرد. در اواخر دولت ترامپ، وی با طالبان به توافقی رسید که بر اساس آن نیروهای آمریکایی بایستی تا تاریخ یکم ماه میاز افغانستان خارج میشدند. این در حالی است که اکنون جو بایدن از تعهد خود به خارج کردن نیروهای آمریکایی از افغانستان تا تاریخ ۱۱ سپتامبر سال جاری میلادی خبر داده است. در این راستا، بایدن نیز همچون ترامپ، به جای توجه به شرایط محلی افغانستان، صرفا به یک تاریخ مشخص جهت خروج از افغانستان تاکید کرده است. امری که به زعم بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، رویکرد چندان واقع بینانه و درستی به نظر نمیرسد.
از سویی تفاوت چندانی میان سیاست خارجی دولت بایدن و ترامپ در قبال چین نیز وجود ندارد. در دولت بایدن کسی بر خلاف دوران ترامپ، چندان خواستار تغییر نظام سیاسی در چین نمیشود، اما در برهه کنونی، شاهد افزایش مراودات دیپلماتیک میان پکن و واشنگتن نیز نیستیم. از سویی، دولت بایدن نیز همچنان تعرفههای تجاری بر کالاهای وارداتی از چین، و همچنین فرآیند نظارت شدید بر صدور کالا و خدمات به چین را (همچون دوره ترامپ) حفظ کرده است. دولت بایدن نیز ناوهای آمریکایی را به نزدیکی مرزهای چین میفرستد، مقامهای ارشد چینی را تحریم میکند، و همچنان به تماسهای خود در سطوح بالا با تایوان و مقامهای این کشور (که چین شدیدا به آنها حساس است) ادامه میدهد.
در بحثهای تجاری نیز دولت بایدن ابتکارات جدیدی را از خود نشان نمیدهد و عملا همان سیاستهای مبتنی بر اِعمال مجازات علیه کشورهایی نظیر چین را که دردوره ترامپ نیز در دستورکار بودند، اجرا میکند و حتی انزواگرایی اقتصادی دولت ترامپ را هم در لفافه ترویج میکند.
حتی در بحث پاندمی ویروس کرونا نیز، دولت بایدن رویکردی شبیه به رویکرد "اول آمریکا" ترامپ را در نوع مقابله خود با بحران مذکور در پیش گرفته و صرفا با خودخواهی، به منافع مردم آمریکا مینگرد و به همکاری بین المللی تن در نمیدهد. این رویکرد آمریکا: فضای مناسبی را برای توسعه "دیپلماسی واکسن" از سوی چین و روسیه فراهم کرده، بهبود و بازیابی اقتصادی را در اقصی نقاط جهان کُند کرده، سختیها و مشقات را افزایش داده، و زمینه را نیز برای ظهور جهشهای جدید ویروس کرونا در کشورهای مختلف جهان فراهم کرده است.
به طور خلاصه میتوان گفت درست است که دیگر ترامپ در کاخ سفید حضور ندارد، با این حال، روح ترامپیسم همچنان بر آمریکا حاکم است. حملات رئیس جمهور سابق آمریکا دونالد ترامپ به مسائلی نظیر تجارت آزاد و مهاجرت، تاکیدات مکرر وی بر شعار کوته بینانه "اول آمریکا" در تفسیر و ارزیابی جهان، و اصرار نسبت به کاهش نیروهای آمریکایی در بخشهایی از جهان، تقریبا به بخشی از بنیان و پایه سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده اند. آمریکا همچون دوره ترامپ، همچنان قطبی شده است، کنگره نیز بیش از گذشته، در ساختاری تفرقه افکنانه قرار گرفته است. این مسائل موجب میشوند تا شخصِ بایدن از توانمندی کمی در انجام مانور در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، برخوردار باشد.
همچون بسیاری از روسای جمهور آمریکا، بایدن از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار است. با این حال، ۱۰۰ روزِ نخست حضور وی در قدرت نشان داده که مهمترین مسالهای که روسای جمهور آمریکا قادر به کنترل آن نیستند، چهارچوب و زمینهای است که آنها بایستی در قالبِ آن به کنش ورزی (به عنوان رئیس جمهور آمریکا) اقدام کنند».
*ریچارد هاس، وی رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا و از مقامهای سابق وزارت خارجه این کشور است.