گلایه مردم از به دست آوردن رمدسیویر یک طرف و دستمزد بالا برای تزریق از سوی دیگر بشدت آنها را آزار میدهد. شاید اگر نفس بالا میآمد و مجالی بود آنها انتخاب دیگری میکردند، اما مرگ و زندگی است و شوخیبردار نیست. شاید اگر میگفتند هر تزریق یک میلیون تومان، خیلی از همانهایی که روی تخت خوابیده بودند پرداخت میکردند.
«۴۰ درصد درگیری ریه»؛ این عکس برای کیه؟ برای من! دودو نگاه بین من و دکتر ...
«اقتصادنیوز» در ادامه نوشت: حرف مهمی میخواست بزند. بیجهت خودکار را توی دستش میچرخاند. مردد بود برای گفتن: «ببین جوان، از پس هزینهها برمیآیی؟ اگر برمیآیی رمدسیویر بنویسم.»
- بنویس دکتر بنویس، اما اگر نداشته باشم چطور؟
نگاهی کرد و چیزی نگفت. شاید رویش نشد بگوید: «اگر نداشته باشی باید بمیری و خلاص»
نفس بالا نمیآمد. دکتر گفت اگر همین داروخانه بغل بیمارستان نداشت بروید ۱۳ آبان. رفتیم ۱۳ آبان. صفی ۱۰۰ متری که پیچ در پیچ بود و در نهایت جوابش به همه آنهایی که آن روز در صف ایستاده بودند یک چیز بود: «رمدسیویر نداریم.» قرار بود داشته باشند. وزارت بهداشت گفته بود در دسترس است و پیدا میشود، اما زهی خیال باطل. رمدسیویر پیدا نمیشود. وجب به وجب پایتخت، بیمارستانهای مهم تهران و یک جواب آشنا: «رمدسیویر نیست».
شش ساعت درماندگی در سطح تهران. رسیدیم به یکی از مهمترین بیمارستانهای تهران. رمدسیویر داشتند، اما فقط برای بیمارانی که آنجا پذیرش شده بودند تزریق میشد؛ آن هم نه در این ساعت؛ فقط تا ساعت ۱۴.
ناامید در حال برگشت بودیم که صدایی متوقفمان کرد: «آمپول میخواید؟ به این شماره زنگ بزنید». میپرسم مطمئن است؟ سریع میگوید: «خیالت راحت. واسه بیمارستان و بیمارا آمپول میاره». میپرسم: «دلال؟» با بیتفاوتی میگوید؛ «هر اسمی که میخوای روش بذار. مهم اینه که کارت راه میفته».
زنگ میزنم. قیمت پرت و بالایی میگوید. تازه شک داشت که برایمان بیاورد یا نه. معامله جوش نخورد. نخواستیم و نیاورد.
نفس بالا نمیآمد. تلفنم زنگ میخورد. یکی از دوستان نزدیکم است: «سریع برو داروخانه بیمارستان (..) یکی از بچهها آشناست.» گفتم: «رمدسیویر دارن؟» میگوید: «دارن، اما اگه نداد بگو از طرف فلانی هستی».
داروخانه نیمهباز بود و کسی را راه نمیدادند: «آقا رمدسیویر دارید؟» نگاهی به ما انداخت و تا آمد بگوید نداریم، گفتم: «از طرف ... اومدم». دست را تکان داد و خواست صبر کنم. نتیجه صبر شد خرید آمپول رمدسیویر که هر عدد آن را ۷۵۰ هزار تومان پول دادیم.
نفس بالا نمیآمد. فیش اولیه را که دیدم فکر کردم ۷۰ هزار تومان است، اما باز هم زهی خیال باطل؛ ۷۰۰ هزار تومان پول تزریق آمپول ۷۵۰ هزار تومانی رمدسیویر. ۵۰۰ هزار تومان برای تزریق آمپول و ۲۰۰ هزار تومان برای انجام آزمایش. آزمایش برای اینکه مطمئن شوند بعد از تزریق دارو اثرات منفی نداشته است. دکتر که میآید سوال میکنم: «چرا هزینه تزریق انقدر بالاست؟» میگوید: «داروی خاصه». کنجکاوانه و متعجب از این پاسخ میگویم: «اما این دارو رو هم مث بقیه داروها داخل سرم میریزید. خاصبودنش چیه؟» جواب نمیدهد و میرود. خاص بودنی برای تزریق ندیدم که بخواهد دستمزدی ۵۰۰ هزار تومانی داشته باشد. اما باید پرداخت کرد.
نفس بالا نمیآمد. رفت و آمد در مجمتع پزشکی (..) زیاد است. مردم درگیرند و هر کسی به طریقی رمدسیویر را گیرآورده است، اما نشنیدم یا ندیدم کسی بگوید که خیلی راحت رفته فلان داروخانه و با کارت ملی و نسخه پزشک دارو را خریده است. جالبتر اینکه بنده خدایی آنجا بود که داروها را دانهای ۷ میلیون تومان خریده بود. البته بود پیرزنی که هزینه واکسن برایش رایگان درآمده بود، چون .... بگذریم.
گلایه مردم از به دست آوردن رمدسیویر یک طرف و دستمزد بالا برای تزریق از سوی دیگر بشدت آنها را آزار میدهد. شاید اگر نفس بالا میآمد و مجالی بود آنها انتخاب دیگری میکردند، اما مرگ و زندگی است و شوخیبردار نیست. شاید اگر میگفتند هر تزریق یک میلیون تومان، خیلی از همانهایی که روی تخت خوابیده بودند پرداخت میکردند.
نفس بالا نمیآمد ...