bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۸۸۸۳۰
چرا کسانی را تنبیه می‌کنیم که آسیب مستقیمی به ما نرسانده‌اند؟

به دیگران می‌تازیم که بگوییم ما خوبیم

به دیگران می‌تازیم که بگوییم ما خوبیم

درباره دلایل تمایل ما به تنبیه افرادی که حرف نادرستی می‌زنند یا کار ناشایستی می‌کنند دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. برخی آن را نشانه‌ای از بی‌مبالاتی در فضای مجازی می‌دانند، و برخی دیگر آن را گامی دیگر در پیشبرد آزادی بیان به‌وسیلۀ شبکه‌های اجتماعی. اما احتمال دیگری هم هست؛ شاید تمایل ما به تاختن به دیگران سیگنالی است که نشان دهیم افراد قابل اعتمادی هستیم، و شاید اگر راه بهتری برای نشان‌دادن آن بیابیم، دیگر تمایلی به تنبیه دیگران هم نداشته باشیم.

تاریخ انتشار: ۱۲:۰۲ - ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰

اِد یانگ در مقاله‌ای در «آتلانتیک» نوشت: یک مدیر ارتباطات، قبل از سوارشدن به هواپیما، توییتی نسنجیده می‌فرستد. یک دندان‌پزشک شیری را می‌کُشد. دونالد ترامپ تقریباً هر چیزی را به زبان می‌آورد. در همه این موارد، چرخ‌دهنده‌های اینترنت، هر بار کمی بیشتر، در مسیر قضاوت، انزجار و تحقیر می‌چرخد. این نمونه‌های پیاپیِ رسواکردنِ آنلاین برای برخی نشانگر آن است که رفتار عموم مردم سمت‌وسوی بسیار نامناسبی به خود گرفته است، و برای برخی دیگر این نشانه رشد اجتماعی و شنیده‌شدن صداهایی است که همیشه در نطفه خفه می‌شد. اما، از نظر جیلین جردن از دانشگاه ییل، این سرنخی است درباره یک رفتار انسانی همه‌گیر به نام «تنبیه شخص ثالث».

به گزارش ترجمان علوم انسانی، در ادامه این مطلب آمده است: تنبیه شخص ثالث در واقع تنبیه افرادی است که رفتار نامناسبی دارند و قوانین اجتماعی را زیر پا می‌گذارند، با اینکه اقداماتشان ما را به‌طور مستقیم تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. هر فرهنگی مقداری از این رفتار را در خود دارد (البته شامپانزه‌ها چنین رفتاری از خود نشان نمی‌دهند). نشانه‌های شروع این رفتار را می‌توان از همان ابتدای تولد جست‌وجو کرد: بچه‌های هشت‌ماهه جذب گوزنی می‌شوند که فیل بی‌خاصیت را تنبیه می‌کند.

این نوع تنبیه‌ها معمولاً هزینه‌هایی هم دارد: رسواگرها ممکن است شغلشان را از دست بدهند، تظاهرکنندگان در معرض بازداشت و برخورد فیزیکی هستند، افرادی که توییت‌های مخالفت‌آمیز می‌نویسند ممکن است هدف انتشار اطلاعات خصوصی و اذیت و آزار قرار بگیرند، و، مهم‌تر از همه، تنبیه‌گرانْ زمان، انرژی، و روابط اجتماعی را از کف می‌دهند.

به‌این‌ترتیب چرا باید خود را به زحمت بیندازیم؟ چرا کسی را سرزنش کنیم که آسیب مستقیمی به ما نرسانده است؟ به اعتقاد برخی دانشمندان، این رفتار، با اجرایی‌کردن هنجارهای اجتماعی و تضعیف خودخواهی یا بدرفتاری، به استحکام جوامع انسانی کمک می‌کند. اگر چنین باشد، گروه‌هایی که دست به تنبیه شخص ثالث می‌زنند می‌بایست عملکرد بهتری از گروه‌های غیر داشته باشند. شاید هم چنین باشد، اما منافع جمعی نمی‌تواند مبیّن دلیل افراد برای پذیرفتن هزینه تنبیه باشد. چرا یک نفر راحت ننشیند و وظیفه تنبیه را به دیگران نسپارد؟

جردن، با دقت در اطرافش، سرنخ دیگری را در رسواکردنِ آنلاین یافت. «به برخی از دوستانم فکر کردم که در حوزه عدالت اجتماعی درگیر بودند. حرف‌های اخلاق‌زده زیادی زده می‌شد که به نظر می‌رسید بیشتر به ارتقای جایگاه شخص مربوط است». به عبارت دیگر، شاید تنبیه شخص ثالث اساساً نشانه‌ای است که با آن به دیگر شاهدان ماجرا نشان می‌دهید که شما فردی قابل اعتماد هستید، درست به همان صورتی که دم یک طاووس یا شاخ گوزن نشان از برتری ژنتیکی‌اش دارد. این رفتار پیامی واضح را به دیگران منتقل می‌کند: وقتی به تنبیه خودخواهی تمایل دارم، می‌توانید بفهمید که رفتار خودخواهانه‌ای با شما نخواهم داشت.

چنین برداشتی تنها زمانی برقرار است که تنبیه نشانه‌ای صادقانه از قابلیت اعتماد باشد، زمانی‌که افرادی که دست به تنبیه می‌زنند واقعاً قابل اعتمادتر از کسانی باشند که این کار را نمی‌کنند. به نظر جردن این چنین است، زیرا همان عواملی که مشوق افراد برای قابل اعتمادبودن است مشوق آن‌ها برای تنبیه افراد بدرفتار نیز هست.

مثلاً اگر با همکارانتان تعاملی مکرر داشته باشید (یک همکار دائمی را با یک دستیار چندماهه مقایسه کنید) یا اگر به نهادی تعلق داشته باشید که منشورهای اخلاقی مشخصی را به اجرا در می‌آورد (مثل نهادهای نظامی یا مذهبی)، احتمالاً رفتار بهتری با هم‌ردیفانتان خواهید داشت. در این موقعیت‌ها، منافع بیشتری از تنبیه به دست می‌آورید (چرا که موضعتان را به گروه بزرگی از همکاران بلندمدتتان اعلام می‌کنید) و همچنین هزینه‌های کمتری می‌پردازید (زیرا که تعداد بیشتری حامی‌تان هستند).

جردن در کنار دیوید رَند، روان‌شناسی که در حوزه همکاری مطالعه می‌کند، این ایده‌ها را با به‌کارگیری صدها داوطلبی انجام داد که از طریق ترک مکانیکی آمازون جذب شده بودند، و بازی‌ای مرتبط با اعتماد را در دو مرحله انجام می‌دادند. در فاز اول، یک نفر که نقش یاریگر داشت می‌توانست انتخاب کند که پول را با فرد دیگری که نقش گیرنده داشت تقسیم کند یا نه. اگر این یاریگران عملکرد خودخواهانه‌ای داشتند، فرد دیگری که نقش تنبیه‌گر داشت می‌توانست مجازاتشان کند.

یک نفر دیگر نیز، به‌عنوان انتخاب‌کننده، شاهد همه این اتفاقات بود. در فاز دوم، انتخاب‌کننده مقداری پول دریافت می‌کرد و می‌توانست بخشی از آن را نزد تنبیه‌گر سرمایه‌گذاری کند. آن سرمایه‌گذاری سه برابر شده و در اختیار تنبیه‌گر قرار داده می‌شد، و سپس او می‌توانست تصمیم بگیرد که چه مقدار از آن را به انتخاب‌کننده برگرداند. به‌این‌ترتیب انتخاب‌کننده می‌بایست، بر اساس عملکرد تنبیه‌گر در بازی اول، تصمیم می‌گرفت که تا چه حد می‌تواند به او اعتماد کند.

یافته‌های جردن نشان از آن دارد که انتخاب‌کننده‌ها تمایل بیشتری به سپردن پول به تنبیه‌گرانی دارند که یاریگران خودخواه را مجازات کرده باشند. او می‌گوید «آن‌ها تنبیه را به‌مثابه نشانه‌ای از احتمال خوب‌بودن می‌پندارند»؛ و در این مورد حق با آن‌ها بوده، زیرا درنهایت تنبیه‌گرانی که خودخواهان را مجازات کرده بودند پول بیشتری هم به انتخاب‌کنندگان بازگرداندند. آن‌ها به‌واقع قابل اعتمادتر بودند.

بعد از آن، جردن این آزمایش را، با کمی تغییر، دوباره اجرا کرد. این بار انتخاب‌کننده‌ها در مرحله دوم می‌توانستند یا با یاریگر بازی کنند یا با تنبیه‌گر. در این ترتیبات، تنبیه دیگر تنها نشانه قابلیت اعتماد نیست؛ یاری‌کردن نیز حاوی اطلاعات مشابهی در این باره است. به گفته رند «پیش‌بینی ما این بود که افراد وقتی فرصت این را داشته باشند که به‌شکلی دیگر خوب به نظر برسند، کمتر دست به تنبیه خواهند زد». این پیش‌بینی درست بود: این بار نظرِ انتخاب‌کنندگان کمتر تحت تأثیر تنبیه بود و تنبیه‌گران نیز تمایل کمتری به استفاده از آن داشتند.

جردن می‌گوید «این نشان می‌دهد که افراد تنها به‌دلیل آسیب‌زدن به فرد خودخواه نیست که به تنبیه دست می‌زنند؛ آن‌ها می‌خواهند نشان دهند که قابل اعتماد هستند. اگر راه بهتری برای نشان‌دادن این موضوع وجود داشته باشد، تنبیه را کنار می‌گذارند». به همین شکل، از دیدگاه انتخاب‌کننده نیز «قضیه صرفاً ارج‌نهادنِ تنبیه به هر صورتی نیست، بلکه پیش‌بینی این است که چه کسی می‌تواند قابل اعتماد باشد».

به گفته پَت بارکلِی در دانشگاه گوئلف، «این آزمایش مشخص می‌کند که چرا در بعضی مطالعات تنبیه‌گران منتفع می‌شوند و در بعضی دیگر نه: کمک به دیگران علامت بهتری از همکاری یک فرد است، به همین دلیل افراد، هر جا که لازم باشد، از آن به‌عنوان سیگنال خوب‌بودن استفاده می‌کنند».

بارکلی و چند نفر دیگر، پیش از آن، پیش‌بینی کرده بودند که تنبیه شخص ثالث می‌تواند نشانه‌ای گویا از نیت همکارانه باشد، اما به گفته نیکولا رِیحانی از کالج دانشگاهی لندن «این مقاله تأییدی عملی برای آن پیش‌بینی فراهم کرده است». این تیم همچنین ایده‌هایشان را در مدلی ریاضی جای دادند که میزان تأثیر تنبیه روی افراد مجازی را، هنگام بازی اعتماد، شبیه‌سازی می‌کرد. نتایج حاصل از این مدل تا حد زیادی بر نتایج حاصل از آزمایش‌های واقعی منطبق بود، که نشان می‌دهد این ابزار می‌تواند، برای کاوش تکامل تنبیه، فراتر از این نیز، کارا باشد.

جردن و رند هشدار می‌دهند که این دورنما یک دورنمای تکاملی است در این باره که چرا در وهله اول تنبیه شخص ثالث در میان انسان‌ها ظهور یافته است. معنی آن این نیست که افرادی که انزجار خود را به‌شکل آنلاین یا… ابراز می‌کنند این کار را به‌خاطر نفع شخصی می‌کنند. جردن می‌گوید «ما نمی‌گوییم که افراد دروغگو هستند که مثلاً بگویند به چیزی اهمیت می‌دهند درحالی‌که واقعاً برایشان مهم نیست. افراد حقیقتاً احساس انزجار و خشم می‌کنند. اما حداقل بخشی از دلیل توجهی که به این نوع موضوعات می‌کنند مزایای مربوط به خوش‌نامی است».

او می‌افزاید «به همین دلیل است که، حتی وقتی کار اشتباه به‌شکل تصادفی انجام می‌گیرد، افراد از کوره در می‌روند. در این شرایط به‌سختی می‌توان ادعا کرد که چنین رفتاری به‌خاطر صلاح گروه انجام گرفته است».

با این‌همه، تنبیه می‌تواند متقابلاً موجب بدنامی نیز بشود. اگرچه که آزمایش‌ها نشان داده‌اند که افراد حاضرند پول بیشتری را به تنبیه‌کنندگان بسپارند، اما همان‌طور که بارکلی می‌گوید «اکثر پژوهش‌ها بیانگر آن‌اند که افراد لزوماً تنبیه‌کنندگان را بیشتر از دیگران دوست ندارند. آن‌ها اعتقاد دارند که تنبیه‌کنندگانْ کار درست را انجام می‌دهند، اما علاقه ویژه‌ای به آن‌ها ندارند، شاید به این دلیل که می‌ترسند خودشان هم مورد تنبیه قرار بگیرند».

سارا مَتیو، از دانشگاه ایالت آریزونا، می‌گوید که نمی‌توان نتیجه‌گیری‌های این گروه را به کل تعمیم داد. این نتایج با تجربیات حاصل از مشاهدات او از روستاییان تورکانا در شرق آفریقا همخوانی ندارد. او می‌گوید «در میان اهالی تورکانا، کسانی را که تنبیه نمی‌کنند مفت‌سوار می‌دانند».

این افراد «به‌دردنخورهایی» لقب می‌گیرند که مشارکت لازم را در اجتماع ندارند. «در این شرایط، افراد به خوشنامی‌شان به‌عنوان تنبیه‌گر اهمیت می‌دهند، اما نه به این خاطر که این شکلی از علامت‌دهی است، بلکه به این دلیل که تنبیه یکی از حیطه‌های همکاری است، درست همانند یاری‌رساندن به دیگران یا شرکت در جنگ»؛ و می‌افزاید که صحیح نیست برای مطالعه خاستگاه‌های تنبیه شخص ثالث به دولت‌های بزرگ بنگریم.

در چنین جوامعی، نهادهای رسمی، مانند نظام قانونی، وظیفه سنگین برقراری نظم اجتماعی را بر عهده دارند، که شیوه نگرش ما را به افرادی که دست به تنبیه می‌زنند تغییر می‌دهد. این در حالی است که، در بخش عظیمی از تاریخ تکاملی‌مان، این نهادها اصلاً وجود خارجی نداشته‌اند.

به گفته متیو، «این تا حدی مثل این است که بخواهیم با مطالعه افرادی که به کشاورزی مشغول‌اند درباره رژیم غذایی انسان نتیجه‌گیری کنیم».