بازاریابی بد زمانی رخ میدهد که بازده منفی داشته باشیم؛ یعنی دریافتی کسبوکار کمتر از هزینه باشد و در مقابل بازاریابی خوب یعنی بازده مثبت؛ بنابراین میتوان گفت که بازاریابی بد هزینه و بازاریابی خوب سرمایهگذاری است که تماما به کسبوکار و تصمیمهای اتخاذشده مرتبط میشود.
پوریا روانستان در دنیای اقتصاد نوشت: در تمام کسبوکارها زمانهایی وجود دارد که مشکلات مالی شکل میگیرد. در برخی ممکن است این مشکلات بسیار بزرگتر از سایرین باشد. با فرض اینکه محصول یا خدمتی که کسبوکار ما ارائه میکند هیچ مشکلی نداشته باشد و نیازی از مردم را برطرف کند، وجود مشکلات مالی میتواند نتیجه بازاریابی نادرست این محصول یا خدمت باشد.
یعنی ممکن است در موردی (یا مواردی) از آنچه باید برای بازاریابی محصول یا خدمت انجام شود، خطایی رخ داده یا بهطور کلی نادیده گرفته شده باشد. به عنوان مثال، محصول مرتبط با رده سنی خاصی خارج از دسترس آنها عرضه شود، قیمت عرضه با ارزش قابل ارائه تفاوت چشمگیری داشته باشد، طراحی بستهبندی جذبکننده مشتری نباشد، تبلیغات در دید مشتریان قرار نگرفته باشد، خدمات پس از فروش مناسبی ارائه نشود و بسیاری موارد دیگر؛ حتی برخورد فروشنده هنگام خرید حضوری یا سهولت دسترسی برای خرید غیرحضوری، از مواردی است که در بازاریابی محصول یا خدمت باید مورد توجه قرار گیرد.
تمام خطاهایی که عنوان شد و بسیاری موارد دیگر باید در مسیر کسبوکار حل شوند. حل این مشکلات نیازمند هزینه است؛ هزینه پول، نیروی کار، انرژی و زمان. در این نقطه باید برنامهای تدوین شود تا از «بازاریابی بد» به سمت «بازاریابی خوب» حرکت کنیم.
بازاریابی بد زمانی رخ میدهد که بازده منفی داشته باشیم؛ یعنی دریافتی کسبوکار کمتر از هزینه باشد و در مقابل بازاریابی خوب یعنی بازده مثبت؛ بنابراین میتوان گفت که بازاریابی بد هزینه و بازاریابی خوب سرمایهگذاری است که تماما به کسبوکار و تصمیمهای اتخاذشده مرتبط میشود.
سوالی که معمولا برای تمام صاحبان کسبوکارها پیش میآید، این است که چه میزان بودجه باید برای بازاریابی درنظر گرفته شود؟ چگونه در بازاریابی هزینه نکنیم بلکه سرمایهگذاری داشته باشیم؟ پاسخ به این سوال به توانایی و میزان اشتیاق کسبوکار برای ورود و دریافت سهم از بازار وابسته است. درواقع مانند رابطه میان گرسنگی و موادغذایی دریافتی است.
نکته قابلتوجه این است که نباید بهدنبال اختصاص پول باقیمانده به بازاریابی باشید، بلکه باید بودجه اختصاصی برای سرمایهگذاری در بازاریابی درنظر بگیرید. استفاده از منابع باقیمانده به منزله عقبرفت در مسیر بازاریابی است. از طرف دیگر تعیین بودجه به شکل بودجه سال گذشته به علاوه درصد تورم تحلیل اشتباهی است. باید آنچه سال گذشته صورت گرفته به صورت دقیق تحلیل شود، نقاط مثبت و منفی برنامه استخراج و برای سال آینده تصمیمگیری شود. درواقع بهدنبال پاسخ به این سوال هستیم که «چگونه میتوان سرمایهگذاری موثرتری داشت؟»
بسیاری از کسبوکارهای کوچک در این مسیر به نقطه شکست میرسند، چراکه برای برنامه بازاریابی خود به اندازه کافی بودجه اختصاص نمیدهند و از طرف دیگر بودجه اختصاص داده شده را در مسیرهایی بهکار میبرند که تاثیر چندانی ندارد. بهتر است یک میلیون تومان هزینه کنید و پنج میلیون تومان بازدهی داشته باشید تا اینکه ۲۰۰ هزار تومان هزینه کنید و هیچ نتیجهای برای شما نداشته باشد. در تعیین بودجه لازم برای حرکت به سمت بازاریابی خوب باید به موارد زیر توجه کرد تا بودجه درنظر گرفتهشده فقط به عددی در ستون هزینهها تبدیل نشود. این موارد عبارتند از:
یکی از مشکلات بزرگ همراه با کسبوکارهای نوپا این است که بهدلیل کمبود اطلاعات نمیتوانند بودجهبندی و برنامههای سال (سالهای) گذشته خود را تحلیل کنند و ممکن است بودجه در بخشهایی استفاده شود که تاثیر مناسبی ندارد. البته تحلیل بازار پیش از تدوین برنامهها و بودجهبندیها میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. همچنین مدلهای بازاریابی که در دنیای امروزی مورد استفاده قرار میگیرند بهدنبال هزینه کمتر همراه با تاثیر بیشتر هستند؛ مواردی که میتوانیم در کسبوکارهای خود اجرا کنیم. ولی بهطور کلی اگر شما چندسال در بازار حضور داشته باشید، میتوانید از این تجربه در جهت بهبود هرچه بهتر برنامههای آینده خود استفاده کنید.
این تجربه در کنار روشهای نوین بازاریابی میتواند تاثیر چشمگیری داشته باشد. در انتها در نظر داشته باشید که حتی در زمانهای بد اقتصادی هم نباید بودجه بازاریابی قطع شود. این بازاریابی و فروش است که جریان نقدی کسبوکار را تامین میکند. بودجه بازاریابی را مانند اجارهبها در نظر بگیرید؛ موردی که باید هر ماه پرداخت شود.