«کریستی کیلور» موسس و مدیر ارشد شرکت «فور دیز» میگوید راز یک کارآفرین موفق، داشتن یک چشمانداز موفق و پایبندی به آن است. به باور او، یک کارآفرین باید بداند که مسیر رسیدن به چشمانداز، آن چیزی نیست که انتظارش را داشتی. او معتقد است یک کارآفرین باید برگشتپذیر و جسور باشد و اگر لازم بود، از دیگران توصیه و کمک بخواهد.
«کریستی کیلور» موسس و مدیر ارشد شرکت «فور دیز» (For Days) است؛ یک شرکت تولید لباس بدون ضایعات مبتنی بر یک سیستم حلقه بسته. این یعنی همه چیز بازیافت و مجددا استفاده میشود در نتیجه هیچ چیزی دور ریخته نمیشود. وقتی مشتری حس میکند لباسش دیگر به دردش نمیخورد، میتواند از طریق برنامه معاوضه شرکت، آن را مرجوع کند. مشتریها حتی میتوانند لباسهای قدیمیای را که از سایر برندها خریدهاند به فور دیز بفرستند، مثل یک لنگه جوراب یا یک تیشرت پاره که قابل فروش یا اهدا به خیریه نیستند. شرکت دوباره از پارچههایشان استفاده میکند.
به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از Today.com، کریستی ۱۵ سال است که در صنعت مد فعالیت میکند. خودش میگوید در شرکت «گپ»، راه و چاه را یاد گرفته. او میگوید: «پنج سال در تمام سمتهای کارآفرینی کار کردم، از توسعه محصول گرفته تا طراحی و بازاریابی و استراتژی. مدتی نیز در زنجیره تامین شرکت بودم. آنجا بود که اهمیت و تاثیر صنعت پوشاک بر مردم و سیاره زمین را درک کردم و چشمهایم به حقایق باز شد، در هر کجای دنیا، از فیلیپین گرفته تا چین و ویتنام. با خودم گفتم این صنعت میتواند تحول بیشتری ایجاد کند. من به صنعت مد به عنوان ابزاری برای تاثیرگذاری نگاه کردم. حس میکردم در آینده حضور دارم.»
او که به مد پایدار علاقه خاصی دارد، قبل از فور دیز، شرکت «مایت» را تاسیس کرده بود که به گفته خودش، تلفیقی از محصولات لوکس و محیط زیست پایدار بود. پس از اینکه از تاثیرات مخرب این صنعت بر محیط زیست آگاه شد، تصمیم گرفت مدل تولید پوشاک جدیدی طراحی کند که آسیب به کره زمین را به حداقل برساند. ایده فور دیز از آنجا شکل گرفت.
او میگوید: «مردم معمولا فکر میکنند هر محصولی که مبتنی بر پایداری و دوستدار محیط زیست باشد، زشت و بدترکیب است و در بنجلفروشیها پیدا میشود. با خودم گفتم این باید در آینده تغییر کند. در مایت، سعی کردم این ذهنیت را از طریق زیباییشناسی تغییر دهم. میخواستم به دنیا نشان دهم که پایداری و تاثیر آن میتواند زیبا باشد.» آنها به جای عرضه محصولاتشان در بنجلفروشیها، آنها را در فروشگاههای لوکسی مثل بارنیز به فروش گذاشتند. اما هنوز مشکلاتی وجود داشت. مثلا تعداد مرجوعیها خیلی زیاد بود. آنجا بود که کریستی فهمید کل این صنعت مشکل دارد و مشکل آن، ضایعات است.
او میگوید: «ما سالانه ۸۵ درصد پارچهها را دور میریزیم. چرا باید اینطور باشد؟» او شروع به تحقیق درباره بازیافت و اقتصاد چرخشی کرد که در صنعت کشاورزی بسیار جواب داده بود. اما کریستی میگوید بهکارگیری آن در صنعت مد سختتر بود. او میگوید: «ما کلی مواد خام زیبا داریم که سر از سطلهای زباله درمیآورند. آیا راهی برای بازیافت آنها هست؟ چطور مشتریها را به این رویه جدید تشویق کنیم؟»
او معتقد است این روزها، مالکیت ما (به عنوان مشتری) نسبت به بسیاری از داراییهایمان تغییر کرده. مخصوصا لباس. دیگر لازم نیست تا ابد مالک وسایلمان باشیم. لباسها در اتاقهایمان تلنبار میشوند و راحت شدن از شر آنها، آسان نیست. او میگوید: «بله! میتوانی چیزهای در حد نو را بفروشی، اما بخش زیادی از لباسهای کمد ما، آنقدر کهنهاند که قابل فروش نیستند. برای همین، روی هم تلنبار میشوند. با خودم گفتم از همینجا باید شروع کنیم.»
و به این ترتیب، ایده فوردیز شکل گرفت. آنها اولین کسانی بودند که سیستم حلقه بسته را در این صنعت به کار میبردند. هیچ شرکتی نبود که بخواهند از آن کپیبرداری کنند. باید برای حمایت از این پروسه، همه چیز را خودشان میساختند. یعنی طراحی محصول به پایدارترین شکل ممکن، ایجاد تجربهای برای مشتری که این رویه را آسان کند، ایجاد زیرساختهایی برای دریافت لباسها و تبدیل آن به بهترین محصول ممکن و انجام همه این کارها به شکلی که برای مشتری مقرون به صرفه باشد؛ و در میان همه این تلاشها، ناگهان کرونا دنیا را در برگرفت.
او میگوید: «وقتی ترس و نگرانی درباره سلامتی و امنیت، دنیا را فرامیگیرد، باید به اولویتهایت فکر کنی و فکر میکنم پایداری برای خیلی از مردم، اهمیت پیدا کرد؛ و این یک روزنه امید بود. بهعلاوه، همه ما خانهنشین شدهایم و دائم چیزهایی را که در اتاقمان داریم، ورانداز میکنیم. از خودمان میپرسیم این همه وسیله چیست؟»توصیه او به کارآفرینانی که میخواهند وارد صنعت مد پایدار شوند این است که درباره طراحی و انتخاب مواد و تامینکنندگان، به خوبی فکر کنند. به باور او، هیچ نتیجه کاملی وجود ندارد پس باید از خود فرآیند لذت ببریم و بدانیم که پیشرفت، یک اتفاق دائمی است. پس باید ادامه دهیم.
او که یک کارآفرین موفق است درباره تجربه کارآفرینی میگوید: «قسمت مورد علاقه من، پیدا کردن راهحل برای مشکلات است و فکر کردن به آینده. وقتی خودت رئیس خودت هستی، اولین کسی هستی که میآیی و آخرین کسی هستی که میروی و همه مشکلات، اول از همه روی دوش خودت است، پس باید بگویم کارآفرینی، با خودش مسوولیت میآورد. اما فرصت ورود به یک حوزه جدید و خارج از چارچوب فکر کردن و خلق کردن، همه اینها یک موهبت است.»
او میگوید راز یک کارآفرین موفق، داشتن یک چشمانداز موفق و پایبندی به آن است. به باور او، یک کارآفرین باید بداند که مسیر رسیدن به چشمانداز، آن چیزی نیست که انتظارش را داشتی. او معتقد است یک کارآفرین باید برگشتپذیر و جسور باشد و اگر لازم بود، از دیگران توصیه و کمک بخواهد که بهنظر او، این برای کارآفرینان زن، خیلی مشکل است. او میگوید: «اما من این را یاد گرفتهام و بهتر شدهام. یک شبکه ارتباطی حمایتگر قدرتمند برای خودتان بسازید، چون یک روز به آن نیاز پیدا خواهید کرد. از اتکا به آن نترسید.»