bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۹۳۹۱۶

تیر و دره؛ سرباز و خبرنگار!

تیر و دره؛ سرباز و خبرنگار!

و حالا تلخی پشت تلخی... دو خبرنگار بانو جان باختند و تعدادی مصدوم... می‌دانیم عشق است که باعث شده در این کار بمانند اما حالا دیگر نیستند تا داد مردم را بستانند. می‌خواستند از امروز دریاچه بگویند اما امروزشان خط پایان راهشان شد...

تاریخ انتشار: ۰۱:۳۳ - ۰۴ تير ۱۴۰۰

عصرایران نوشت: گویا تیر و روز دومش با خود عهد بسته که اتوبوس‌های خاص را از دره پرت کند...

داشتم خود را آماده می‌کردم برای حادثه‌ی غمبار دوم تیرماه، در شرقی‌ترین شهر فارس و در نی‌ریز، داستان اتوبوس سربازان و دره مرگ و گردنه لای‌رز.

جالب آنجاست که این اتفاق بامداد چهارشنبه‌ 1395 رخ داد... در تحریریه غوغایی به پا بود. یک به یک خبر سقوط سربازان و مرگشان مخابره می‌شد!

از هر رسانه‌ای تماس می‌گرفتند و می گفتند شما که در نی‌ریز هستید چه خبر تازه‌ای دارید؟ چرا چنین شد و چنان؟! این دره مخوف نه تنها در ایران بلکه در کل دنیا به شهرت رسید.

در دورترین نقطه دنیا هم همه فهمیدند که گردنه لای‌رز خطرناک است و مرگ آفرین، تسلیت پشت تسلیت، سفر مقامات مختلف یک به یک به نی‌ریز با هر چیز که شده از سواری گرفته تا هلی‌کوپتر! می‌آمدند و می‌گفتند: چرا این راه ایمن‌سازی نشده؟

مقام معظم رهبری تسلیت گفت و دستور به حل مشکل جاده را داد.

برای ما که ساکن این شهریم سقوط تریلی، سواری و آمبولانس در این مسیر عادی شده و به نظر می‌رسید دادمان دیگر خریدار ندارد...

سربازان می‌خواستند در آن شب تلخ، از کنار دریاچه بختگان عبور کنند و خود را به خانه و خانواده برسانند.

عکس‌هایی دردناک، توشه‌هایی با کلی خاطره، همه از اتوبوس آبی رنگ مرگ به زیر انداخته شد...

ادای احترام سربازان در میدان سرباز هر شهری به خوبی فضای آن زمان را ترسیم می‌کرد.

اما اینها همه برای همان چند ماه اول بود و هر چه از این حادثه تلخ گذشت گردنه بیشتر به فراموشی سپرده شد.

در سالروز این حادثه و در سال گذشته حادثه‌ای دیگری افتاد و بیماری در آمبولانس در همین گردنه جان خود را از دست داد و هنوز گردنه پر از خاطرات تلخ است...

اما باز هم در چهارشنبه و باز هم در دوم تیرماه پس از 5 سال از آن حادثه، در غرب ایران اتوبوس دیگری به دره افتاد و سقوط کرد، آن هم با هدف دیدن دریاچه بود آن هم دریاچه ارومیه...

و حالا تلخی پشت تلخی... دو خبرنگار بانو جان باختند و تعدادی مصدوم... می‌دانیم عشق است که باعث شده در این کار بمانند اما حالا دیگر نیستند تا داد مردم را بستانند. می‌خواستند از امروز دریاچه بگویند اما امروزشان خط پایان راهشان شد...

می‌گویند یکی از آنها همین چند روز آینده قرار بود ازدواج کند، تصمیمی که به یک آرزو مبدل شد...

حسن ظهوری خبرنگار عصر ایران هم شاید برایتان نامش آشنا باشد. او کسی بود که پشت مستندها قرار می‌گرفت و پرده از ناگفته‌ها برمی‌داشت و زینب رحیمی این بانوی پرتلاش هر دو دراین اتوبوس بودند و مصدوم شدند.

این حادثه و تلاقی‌اش با اتوبوس سربازان نشان داد که هنوز جاده‌های ایران به استاندارد نزدیک نیست و ناوگان عمومی‌امان هم چندان حرفی برای گفتن ندارند...

تیر و دره، خبرنگار و سرباز تراژدی دیگری را رقم زد و باید درس عبرت گرفت

برچسب ها: اتوبوس تصادف