bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۹۶۳۵۲

نگرانی مهاجران افغانستانی از پیشروی طالبان

نگرانی مهاجران افغانستانی از پیشروی طالبان

پیشرفت‌های اخیر طالبان و مماشات حیرت‌آور بین‌المللی با این گروه خشن و متعصب دوستان و همشهریان افغانستانی ما را به‌شدت نگران و ناامید کرده است. اگر چند سال پیش طالبان طرفدارانی در بین مردم افغانستان داشت، در سال ١۴٠٠ اوضاع تغییر زیادی کرده است.

تاریخ انتشار: ۱۲:۲۱ - ۲۱ تير ۱۴۰۰

بابک زمانی نورولوژیست در روزنامه شرق نوشت: امروز صبح آقا «سیاوش» سرایدار مجتمع مسکونی ما حوصله نداشت. دیشب «حاج محمد» هم که کفش‌های محله ما را تعمیر می‌کند، در کلبه‌اش را باز نکرده بود؛ اما اندوه جمیله خانم از همه پرمعناتر بود. او برخلاف بقیه راجع به اندوهش با من درد‌دل هم کرد؛ کاری که به‌ندرت هم‌وطنانش در این دیار غربت انجام می‌دهند؛ آن‌هم با یک غیر افغانستانی. جمیله خانم آن‌قدر که نشان می‌دهد، سالمند نیست؛ اما در کابل قدیم قبل از همه جنگ‌ها در دبیرستان انگلیسی درس می‌داده.

از اولین مهاجران است، هنوز لباس‌های زربافت افغانی می‌پوشد؛ هیچ‌کدام از لباس‌های جدید حریف این لباس‌های زیبای او نشده‌اند. سال‌هاست به یاری تازه‌آمدگان می‌شتابد و آن‌ها را گاه برای ویزیت پیش این دکتر آشنا می‌آورد، دیروز وقتی به هنگام ویزیت آخرین میهمان کابل (دختر جوان و زیبایی که گاه بیهوده می‌گرید) متوجه نگاه پرسشگر من شد؛ با همان لهجه دست‌نخورده نالید «دیگر توانش نیست چند بار و با چند گروه باید بجنگیم». می‌دانم طالبان را می‌گوید.

پیشرفت‌های اخیر طالبان و مماشات حیرت‌آور بین‌المللی با این گروه خشن و متعصب دوستان و همشهریان افغانستانی ما را به‌شدت نگران و ناامید کرده است. اگر چند سال پیش طالبان طرفدارانی در بین مردم افغانستان داشت، در سال ١۴٠٠ اوضاع تغییر زیادی کرده است؛ سال‌های حکومت طالبان تجربه تلخی برای آن سامان و درس عبرتی نه‌فقط برای افغان‌ها بلکه برای همه کشور‌هایی بود که در خطر حکومت‌های سلفی قرار داشتند.

عرصه عمومی با وجود حکومت غیر‌سلفی حتی اگر ضعیف و پرتناقض در افغانستان رشد چشمگیری داشته است. امروز تکیه اصلی طالبان بیش از آنکه بر اعتقادات مردم افغان باشد، بر بندوبست‌های سیاسی، دسترسی به منابع مالی و خشونت عریان است.

ایرانیان و افغان‌ها یک زندگی و درد مشترک چندده‌ساله را تجربه کرده‌اند. آن‌ها بیش از هر بنی‌آدم دیگری به یکدیگر حساس شده‌اند. ایرانیان شاید میزبانان خیلی خوبی نبوده‌اند (حداقل در تعارف هم نباید چنین ادعایی بکنند). همشهریان افغان ما از بسیاری امکانات که مهاجران ایرانی در اروپا به‌راحتی به آن دسترسی داشتند، محروم بودند؛ اما باید اذعان کرد جریان‌های تند مهاجرستیز هم در کشور ما در میان مردم وجود نداشته است.

افغان‌های مهاجر در دشوارترین بحران‌های اجتماعی یاوران امین مردم ایران بودند. امانت، سخت‌کوشی و مدارای ایشان در برابر شرایط دشواری که روزگار تحمیل کرده بود، مثال‌زدنی است. درد مردم افغانستان درد توده مردم ایران است؛ بنابراین دولت ایران حق ندارد ترجیح مردم افغانستان را که به دلایل پیش‌گفته ترجیح مردم ایران هم هست، در مناسبات خارجی خود نادیده بگیرد.

به مسئله افغانستان و موضوع بازگشت به قدرت طالبان نمی‌توان تنها از زاویه دید یک دولت خارجی که می‌توانست در آمریکای لاتین هم باشد، نگریست و تنها به مناسبات ژئوپلیتیک تمرکز داشت و آمال و آرزو‌های مردم افغان و درد و رنج روزمره آن‌ها را نادیده گرفت. دولت و مردم ایران بیش از هر مردم دیگری پوست در بازی دارند و باید از آرمان و خواست مردم افغانستان دفاع کنند.

مقابله با نیروی وحشت‌آور طالبان آن‌طور که برخی اخیرا ادعا می‌کنند، تنها موضوع داخلی افغانستان نیست که پیشگیری و حل آن را تنها وظیفه مردم رنج‌دیده آن سامان بدانیم و مبتلابه نوعی بی‌طرفی سودجویانه که به‌هیچ‌وجه عاقبت‌اندیشانه نیست، شویم. جنگ‌های دوره‌ای افغانستان هم بیش از آنکه افغانستانی باشند، نیابتی بودند. اندیشه طالبان با فرهنگ و آیین ایران آشتی‌ناپذیر است و بیهوده است فکر کنیم چنین اندیشه‌های سلفی را مرز‌های جغرافیایی محدود می‌کنند.

بخش‌هایی از مردم افغانستان نظیر تاجیک‌ها و هزاره‌ها هم که بیش از بقیه به ایران پناه می‌آورند، در مقایسه با سایر اقوام، نزدیکی مذهبی و نژادی بیشتری با مردم ایران احساس می‌کنند و در صورت غلبه کامل طالبان صدمات بیشتری را متحمل خواهند شد. کاش همین فردا می‌توانستم چند جمله امیدوارکننده به «آقا سیاوش» تاجیک، «حاج محمد» هزاره و «جمیله خانم» که هیچ‌گاه معلوم نشد از کدام قوم است (خودش عمدا فراموش کرده) بگویم.