استیون بیلی در مقاله ای در اسپکتیتور نوشت: اِلا الشَماهی اهل بیرمنگام است و در خانوادهای از عربهای یمن متولد شده است. او که در خانوادهای با تربیت سفت و سخت اسلامی بزرگ شده حالا زندگیای سکولار دارد. اینک او نویسنده، کاوشگر، دیرینْانسانشناس، استنداپ کمدین و مجری تلویزیونی است. شایسته است هر کدام از ما با صاحب این رزومۀ تحسینبرانگیز به نشانۀ تبریکِ فراوان دست بدهیم.
اما دست نگه دارید. افسوس که دیگر دستدادن تابو شده است. بهگفتۀ مایو کلینیک۱، دست شما زیستسلاحی مرگبار، مملو از عوامل بیماریزاست که به همان اندازۀ ذرات معلق در هوا میتواند خطرناک باشد. دست شما خودش یک داستان ترسناک است. طبق یکی از محاسبات، یک سانتیمتر مربع از پوست دست حاوی ده میلیون باکتری است. حتی ویروس سرماخوردگی تا سه ساعت روی دستهای نشُسته زنده میماند.
در زمانۀ ما هر بحثی دربارۀ گذشته و آیندۀ دستدادن معنای خاصی را به ذهن متبادر میکند -چون به جای دستدادن آرنجها یا مچ پاهایمان را به هم میزنیم. اما الشماهی در کتاب جذاب خود توجه ما را به چیزی فراتر از این معطوف میکند، چیزی فراتر از توصیف بحرانی که بیماری کووید در آداب معاشرت ما ایجاد کرده است. سبک کتاب او خوشایند عامه است و در سبک مردمشناسیِ عامهپسند قرار میگیرد که برای نمونه، کتاب تاریخ کوتاه لبخند۲، کتاب سال ۲۰۰۴ انگس ترامبل، نیز در آن جای میگیرد.
عقیدۀ عمومی مبنی بر این است که دستدادن ریشه در قرون وسطا دارد و برای نشاندادن این بوده که فرد دستدهنده، طبق حکایت چاوسر۳ شاعر انگلیسی، «خنجری زیر ردایش» ندارد، اما الشَماهی بیدرنگ کذببودن این عقیده را ثابت میکند. او در موزۀ بغداد عراق نقشی برجسته از بینالنهرین یافته که متعلق به قرن نهم پیش از میلاد است و بسیار به مراسم دستدادن شبیه است.
وی میگوید ارجاعاتی به دستدادن در آثار هومر نیز وجود دارد. درواقع، قدمت نظریۀ اسلحۀ پنهان برای دستدادن به مقالهای بازمیگردد که در مجلۀ هارپرز در سال ۱۸۷۰ منتشر شد. ضمناً در سال ۱۹۰۱، لئون چولگوش به رئیسجمهور مککینلی نزدیک شد و برای دستدادن دستش را دراز کرد، سپس با تفنگی که در دست دیگرش پنهان کرده بود به او شلیک کرد. گویا همانطور که در مکتب ذن میگویند، هر چه درست است، متضادش درستتر است.
در سال گذشته از بسیاری از حرکات صمیمانۀ عمومی و زورکی خلاص شدیم، و این تسلّای خاطری برای افراد خجالتی بود. دستدادن که اساساً ممنوع شده است؛ اما علاوه بر آن دیگر این مصیبت را نداریم که آیا نیاز است از دور برای هم بوس بفرستیم و اگر هست از چه نوعی شروع کنیم و چقدر آن را کِش دهیم. اما دستدادن برای فرهنگ ما چنان بنیادین است که اگر از زندگی روزمرهمان ناپدید شود، انگار چیز مهمی را از دست دادهایم.
به پسران طبقۀ متوسط، بیش از دختران، ضرورت زیباییشناختی و اخلاقی دستدادن محکم و خشک آموخته شده است. این حرکت حاکی از پیامهای مخلوط، اما همواره مطبوع خوشامدگویی، موافقت، اعتمادبهنفس و احساس برادری است. علاوهبرآن، هنگام دستدادنْ احتراز از چشمهای طرف دستدهنده تقریباً غیرممکن است. روی همین حساب، شل و ول دستدادن امر ناخوشایندی است، همچنین دستدادن با دست خیس. از زمانیکه به من گفتهاند دستی که گراهام گرین دراز میکرده بهنحو چندشآوری شل و خیس بوده، هرگز او را جدّی نگرفتهام.
اما وقتی دستدادن همینگوی را تصور میکنی، میپنداری با دست خشکِ خشک دست میدهد و استخوانهایت را خرد میکند. سرایت بیماری بهوسیلۀ دست، همیشه مسئله بوده است. وقتی از جیمز جویس پرسیدند «اجازه دارم دستی که اولیس را نوشته بفشارم؟»، جواب داد: «مسلماً نه. چون این دست کارهای دیگری هم کرده است».
بااینحال انسانشناسان نمیتوانند معیّن کنند که آیا دستدادن امری جهانشمول است که از فرهنگها هم فراتر میرود یا خیر. شواهد مغشوشاند. قطعاً اینکه افراد در قبیلۀ مائوریها به جای دستدادن بینیهای خود را به هم میمالند، ترجیحی محلی است و یا اینکه فقط در قبیلۀ والبیری استرالیاست که مردان به جای دست دادن آلت تناسلی خود را تکان میدهند.
شامپانزهها هم دست میدهند، اما انسانهای شرقی این کار را نمیکنند. پژوهشهای اخیر نشان داده که تمام جنبشهای پوستی عصب واگ را تحریک میکنند که به همهچیز، ازجمله آلت تناسلی متصل است. بهنظر میرسد که ما انسانها برنامهریزی شدهایم تا هرطور شده با یکدیگر دست بدهیم.
مسلّم اینکه دستها بهشکلی شگفتانگیز دارای زبانی گویا هستند. آن نقاشی معروف سال ۱۵۰۸ از آلبرِشْت دورِر در موزۀ آلبرتینای وین، دستهایی را حین دعا نشان میدهد که حامل احساساتی عمیقاند۴. در نقاشی میکلآنژ روی سقف کلیسای سیستین، حضرت آدم دستش را بهسوی دست خدا دراز کرده است و اگر به جای این حرکت، زدن آرنجها به یکدیگر مرسوم بود، چنین شاهکاری از آب در نمیآمد. برونو موناری، طراح ایتالیایی، در سال ۱۹۶۳ کتابی به نام متمم فرهنگ لغات ایتالیایی۵ نوشت که سراسر آن به حالتهای مختلف دست اختصاص دارد. برای اکثر ایتالیاییها، اگر حالتهای دست زبان اول نباشد، حتماً زبان دوم هست.
همانطور که دستدادن معنای مشخصی دارد، دستندادن هم معانی خاص خودش را دارد. ردکردن دستی که دراز شده توهینی خردکننده است. دونالد ترامپ که هیچ احترامی برای آداب سنتی قائل نیست و در عین حال بهشدت دلبستۀ میکروبهراسی عوامانه است، از دستدادن بیزار است. اگرچه در اقدام نادر خویشتندارانهای، خود را آماده کرد تا خطر آن را بپذیرد، تا آنجا که در اولین دیدار با امانوئل مکرون، دستدادنِ حماسی بیستونه ثانیهای به وقوع پیوست. آنها در سومین دیدار همدیگر را بوسیدند.
از نقطهنظر فرهنگی، دستدادن جایی میان آداب معاشرت و مدیریتِ میکروب قرار دارد. دستدادن از معدود حرکتهای لمسی موجود است که متضمن صمیمیت بین ماست بیآنکه پای علاقههای شهوانی غرضورزانه را به میان بکشد؛ و البته یاد میگیریم چگونه از ظرایف آن لذت ببریم؛ برای مثال، دستدادنی را که با گرفتن متقابل ساعدها همراه باشد، فقط برای برخوردهایی کنار میگذاریم که بهشدت صمیمانهاند.
درنهایت، زمانیکه ماجرای این بیماریها به سرانجام برسد، ناچاریم جایی میان فواید عاطفی دستدادن و خطر سرایت ملازمِ آن، بایستیم. کتاب الشماهی کتابی امیدبخش، طنزآمیز و محققانه است. الشماهی دستدادن را «کثیف، ناسالم و ممنوع» میخواند و در عین حال در انتظار بازگشت دستدادن به زندگی است. من هم همینطور. اگر شما هم موافقید، دست بدهیم. یا اگر اوضاع بهتر نشد، دستمان را روی قلبمان بگذاریم.
پی نوشت:
• این مطلب را استیون بیلی نوشته و در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۲۱ با عنوان «Is it farewell to the handshake?» در وبسایت اسپکتیتور منتشر شده است؛ و وبسایت ترجمان در تاریخ؟ آن را با عنوان «آیا دستدادن را از دست دادهایم؟» و ترجمۀ علی امیری منتشر کرده است.
•• استیون بیلی (Stephen Bayley) نویسنده و منتقد بریتانیایی است که مشخصاً بخاطر نظراتش دربارۀ معماری و طراحی شناخته شده است. او منتقد ثابت معماری، هنر و طراحی روزنامههایی ازقبیل لیسِنِر، آبزرور و اسپکتیتور بوده است.
[۱]Mayo Clinic: یک مرکز پزشکی آکادمیک غیرانتفاعی که بر سلامت، آموزش و پژوهش یکپارچه متمرکز است [مترجم].
[۲]A Brief History of the Smile
[۳]این بخشی از حکایت شوالیه از کتاب حکایتهای کانتربری نوشتۀ جفری چاوسر شاعر بلندآوازۀ انگلیسی است. مصرع کامل بدین شرح است: «آنکه لبخند میزند، با خنجری زیر ردا» [مترجم].
[۴]نام این نقاشی دستان دعاگو (Praying Hands) است [مترجم].
[۵]Supplemento al dizionario italiano
منبع: ترجمان علوم انسانی
مترجم: علی امیری