کهرم میگوید: ما همین حالا هم درگیر جنگ آب هستیم، چندی پیش در ورزنه در استان اصفهان مردم نسبت به بیآبی و نحوه مدیریت آب اعتراض کردند و با آنها برخورد شد. جنگ آب چه چیز دیگری غیر از این است؟ جنگ آب شروع شده و ما درون آن قرار داریم.
خوزستان، میزبان بزرگترین رودخانههای ایران امروز تشنه است؛ منابع آب محدودش همگی پشت سدها ماندهاند و بیآبی صدای مردم را درآورده است.
به گزارش خبرآنلاین، کارشناسان میگویند مقصر حال و روز امروز این استان نه کمبود طبیعی آب بلکه سیاستهای مدیریتی اشتباه در سالهای گذشته است که باعث شده تابستان به تابستان آب کمتری از سدهای قرار گرفته روی پنج رودخانه این استان به خانههای مردم و مراتع کشاورزی برسد.
اسماعیل کهرم، بومشناس، فعال محیط زیست و مشاور اسبق سازمان محیط زیست در این باره میگوید: «در خوزستان پنج رودخانه کرخه، کارون، دز، جراحی و مارون وجود دارند. کارون یکی از بزرگترین رودخانههای ایران است که حتی قابل کشتیرانی است. اما سوال این است که ما با این رودخانهها و منابع آب چه کردیم؟ زمانی اعضای خانواده با یک کوزه آب میآوردند. الان این طور نیست، در این دوره سد میسازند و پشت سدها شبکههای آبرسانی ایجاد میکنند که این منابع آب وارد خانه یا مزرعه افراد بشود.»
این وضعیت البته تنها به خوزستان خلاصه نمیشود و ورشکستگی آبی به یکی از بحرانهای ترسناک مناطق مختلفی در کشور تبدیل شده است، بحرانی که با اعتراضات مردم همراه بوده است.
در این مدت کارشناسها بارها هشدار دادند که عدم بهبود وضعیت مدیریت آبی میتواند پیامدهای خطرناکی داشته باشد.
کهرم میگوید: «ما همین حالا هم درگیر جنگ آب هستیم، چندی پیش در ورزنه در استان اصفهان مردم نسبت به بیآبی و نحوه مدیریت آب اعتراض کردند و با آنها برخورد شد. جنگ آب چه چیز دیگری غیر از این است؟ جنگ آب شروع شده و ما درون آن قرار داریم. آب زاینده رود را به یزد میبرند و بعد مردم میگویند پشمکهای ما بوی گز اصفهان را گرفته است. اسم این نوع اتفاقات جنگ آب است.»
مشروح گفتگو با اسماعیل کهرم، بومشناس را اینجا بخوانید:
آقای کهرم، خوزستان همیشه از استانهای پرآب ایران بود، اصلیترین دلیلی که این استان امروز به این حال و روز افتاده چیست؟
الان هم خوزستان از استانهای پرآب کشور است، اما متاسفانه برخی افراد غیرمتخصص در کشور ما سمت گرفتند و نتیجه این موضوع هم وضعی است که امروز درست کردند.
در خوزستان پنج رودخانه کرخه، کارون، دز، جراحی و مارون وجود دارند، کارون یکی از بزرگترین رودخانههای ایران است که حتی قابل کشتیرانی است. اما سوال این است که ما با این رودخانهها و منابع آب چه کردیم؟ زمانی اعضای خانواده با یک کوزه آب میآوردند. الان این طور نیست، در این دوره سد میسازند و پشت سدها شبکههای آبرسانی ایجاد میکنند که این منابع آب وارد خانه یا مزرعه افراد بشود.
یعنی شما میگویید با وجود این تعداد سد در خوزستان شبکه آبرسانی مشکل دارد؟
بله، وقتی این شبکهها وجود نداشته باشد ما باید از همان سیستمهای قدیمی استفاده کنیم، اما در جمعیت ۸۵ میلیونی نمیتوانیم با کوزه به مردم آب برسانیم. اینها سدهایی مثل سد گتوند را ساختند که آب کارون را شور کرده است. تمام اینها توسط کارشناسان پیشبینی شده بود.
چرا پیشبینیهای کارشناسان جدی گرفته نشد؟
چون کسانی در مقام تصمیمگیری هستند که روی کار کارشناس خط میزنند در حالی که کارهای تخصصی این چنینی نیاز به افراد کارشناس دارند. من یک بار در مصاحبهای در تلویزیون نسبت به وضع خشکسالی سیستانوبلوچستان هشدار دادم، بعد دو فرد از وزارت نیرو به خانه من آمدند و گفتند که قبل از صحبت کردن اول باید با آنها مشورت کنم!
این طور با افراد کارشناس برخورد میشود. من هفت سال درباره آب مطالعه کردم. متخصصان دیگر آبشناس در سطح بینالمللی مثل آقای کاوه مدنی هم وجود دارند، که همگی خارج از ایران هستند و انواع جایزههای بینالمللی را میگیرند. مسئله آب نیاز به متخصص دارد. میگویند یک بار فرزند اینشتین به او گفت که میخواهد در زمینه رودخانهها و آب دانشمند شود، اینشتین در پاسخ گفت که من خودم هم این موضوعات را نمیفهمم. زندگی بشریت به آب و نحوه مدیریت آن بستگی دارد.
این مدیریت غلط به چه نحوی باعث شده که حالا مردم در خورستان نسبت به بیآبی اعتراض کنند؟
درست است که در خوزستان پنج رودخانه داریم، اما برای مدیریت آنها باید سرمایهگذاری و تحقیق کنیم. سدها جنبه تبلیغاتی دارند و به همین دلیل سدسازی در کشور ما انجام میشود، اما بعد شبکه آبرسانی آن ساخته نمیشود. یعنی آب به خانه مردم نمیرسد و مردم تشنه میشوند. ما نیاز به مطالعه، سرمایهگذاری، شبکهسازی و لولهکشی داریم؛ هیچکدام از این اقدامات انجام نمیشود و فقط دیوارهای به اسم سد داریم که اگر باران نیاید هر دو سمت آن خشک میشود.
خوزستان الان آب دارد، اما آب به دست مردم نمیرسد. وقتی هم که باران میآید در آبادان آب با فاضلاب قاطی میشود. به همین دلیل استانی که سالهاست به یک ایران نان، عظمت، پول و نفت داده خودش درگیر مسئله آب است.
رئیس جمهور روز گذشته وضع کشاورزی در آن منطقه و برنجکاران را یکی از عوامل بیآبی خوزستان اعلام کردند، نحوه کشاورزی چقدر در بحران امروز خوزستان تاثیر داشته است؟
باید بپرسیم که خودشان در این رابطه چه کاری انجام دادند و واقعا نمیتوانستند جلوی آن را بگیرند؟ این کشاورزان پمپ را در رودخانه میاندازند و آب آن را میگرفتند، اگر یک بخشنامه در این رابطه صادر میشد، همه این کارها متوقف میشد.
وزارت نیرو اجازه داد که مردم در استان خشک کویری اصفهان برنج بکارند. در ایران حداکثر سه استان گیلان، مازندران و گلستان توانایی کاشت برنج را دارند. اما الان در ۱۱ استان برنج کاشته میشود، در اصفهان در کرانه زاینده رود هندوانه و طالبی کاشته میشود. چرا اجازه دادند این اتفاق رخ بدهد؟
وزارت کشاورزی در این رابطه چه کاری انجام داده است؟ وظیفه این وزارتخانه تعیین رژیم کشاورزی ایران است، اما من نمیدانم چه کاری انجام میدهند. رژیم کشاورزی ما اساسا اشتباه است و هنوز که هنوز است مانند دوره کوروش کبیر کشاورزی میکنیم، الان سیستمهای آبیاری مختلف در دنیا آمده است، کی میخواهیم به انجام این نوع اقدامات برسیم؟ ما باید پولمان را در این نوع فناوریها هزینه کنیم.
راهکاری که بتوانیم حداقل در یک زمان کوتاه اوضاع منابع آبی این استان را بهتر کنیم چیست؟
هیچ راه حل آنی وجود ندارد، سالها طول کشیده و چنین زجری به ما وارد شده است. این زجر یک شبه علاج نمیشود. در میان مدت ۵ ساله یا بلندمدت ۱۰ ساله مرتعکاری اولین کاریست که باید انجام بدهیم. آب در یک زمین خشک جاری میشود، در حالی که اگر پوشش گیاهی در آن خاک وجود داشته باشد، حرکت آب آرام میشود و به سمت سفرههای آب زیرزمینی میرود.
تخمین زده میشود که صدمیلیارد متر مکعب آب در ایران میبارد، ۶۰درصد این میزان آب باید وارد سفرهای آب زیرزمینی شود، اما تنها برای ۱۰درصد این اتفاق رخ میدهد. یعنی درباره سفرهای آب زیرزمینی هم کفگیرمان به ته دیگ خورده است. ما دیگر روی زمین و نه زیر آن آبی نداریم.
وزارت نیرو ۹۷ درصد بودجه مطالعات آب را به آبهای جاری و روان اختصاص داده است و برای آبهای زیرزمینی که تشنگی ما را رفع میکند فقط ۳ درصد کنار گذاشتهاند. این یعنی اصلا درباره آبهای زیرزمینی مطالعهای صورت نگرفته است.
الان برای اولین بار مازندران، آبانبار ایران، کم آب شده است، چه برسد خوزستانی که زیر تابش آفتاب نان ما را میدهد، اما خودش بیآب شده است.
شما در یادداشتی درباره خوزستان نسبت به «جنگ آب» هشدار داده بودید، اگر اقداماتی که اشاره کردید واقعی نشود چقدر خطر این اتفاق نزدیک است؟
ما همین حالا هم درگیر جنگ آب هستیم، چندی در ورزنه در استان اصفهان مردم نسبت به بیآبی و نحوه مدیریت آب اعتراض کردند و با آنها برخورد شد. جنگ آب چه چیز دیگری غیر از این است؟ جنگ آب شروع شده و ما درون آن قرار داریم. آب زاینده رود را به یزد میبرند و بعد مردم میگویند پشمکهای ما بوی گز اصفهان را گرفته است. اسم اینها جنگ است.