کنش سیاسی برای آنکه آسیبزا نباشد باید بر تحلیل روشن استوار باشد و تحلیل هم به نوبۀ خود بر سنجش بیطرفانۀ دادهها در دستگاهِ نظری قابل ابطال و در نظر گرفتن پیامدهای عمل در تمام جوانب آن تکیه دارد و مختص زمان و مکانی خاص و در نتیجه همیشه منعطف و سیال است.
احمد زیدآبادی روزنامه نگار و فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی نوشت: آبزی در حال زایش بود و از شدت درد بع بع میکرد. رهگذری با مشاهدۀ حال بز غصهدار شد و به کمک او رفت تا به زایمانش یاری رساند.
رهگذر که از قابلگی چیزی نمیدانست، گردن بزغاله را که از رحم بز بیرون زده بود، به دست گرفت و با فشار بیرون کشید و به خیال خود بز را از درد کشیدن خلاص کرد. بزغاله، اما به علت فشار وارده به گردنش خفه شده بود.
به تصور رهگذر، بزغاله از پیش مرده بود و کار او تأثیری در مرگش نداشت. لحظهای بعد صاحب بز از راه رسید. او با مشاهدۀ بزغالۀ مرده از همان ابتدا به اصل ماجرا پی برد. از این رو، گریبان رهگذر را گرفت که با کدام دانش و تجربه و با اجازۀ چه کسی در کار زایمان بز دخالت کرده و بزغالۀ نازنینش را تلف کرده است!
رهگذر در پاسخش گفت که درد کشیدن بز را تاب نیاورده و از سرِ مسئولیت و وظیفۀ اخلاقی به کمک بز شتافته است! در همان حال، بز به لیسیدن بزغالۀ مردهاش مشغول بود و، چون علامتِ حیات در او نمیدید بعی بعی جانسور سر میداد.
جوانانِ کم سن و سالی که در دهۀ ۴۰ خورشیدی مبارزۀ مسلحانه و جنگ چریکی را نوشداروی معضلات جامعه دانستند با کدام تحلیل روشن از شرایط آن روزِ ایران، به این تشخیص رسیدند؟ اگر در اندک آثار به جا مانده از آنها دقیق شویم، تشخیص آنها بر مبنای تحلیلِ شرایط استوار نبوده و عمدتاً از گزارههای کلی مانند «مسئولیت اجتماعی انسان»، «لزوم بیتفاوت نبودن در برابر ظلم و ستم و استثمار»، «به بنبست رسیدن اوضاع و نیاز به اقدامِ بنبست شکنانه» و «ضرورت مبارزه با امپریالیسم و دست نشاندگان آن» نشأت گرفته است.
این منطق در بین کنشگران سیاسی ایران هنوز هم کم و بیش جاری و ساری است. یعنی هنوز هم از گزارههای کلانی مانند اینکه «سکوت در مقابل ظلم و ستم و استبداد نارواست» و یا اینکه «انسان نباید در مقابل رنج مردم بیتفاوت باشد»، کنش سیاسی مشخصی را استنتاج میکنند که چه بسا شبیه کمک کردن آن رهگذر به زایمان بز باشد!
گزارههای کلان اعتقادی و اخلاقی طبعاً در ایجاد انگیزش برای اقدام و عمل مؤثرند، اما به خودی خود هیچ اقدام مشخصی از آنها قابل استنتاج نیست. کنش سیاسی برای آنکه آسیبزا نباشد باید بر تحلیل روشن استوار باشد و تحلیل هم به نوبۀ خود بر سنجش بیطرفانۀ دادهها در دستگاهِ نظری قابل ابطال و در نظر گرفتن پیامدهای عمل در تمام جوانب آن تکیه دارد و مختص زمان و مکانی خاص و در نتیجه همیشه منعطف و سیال است.
در واقع کنشِ سیاسی جمعی سودمند، باید در گام نخست از یک تحلیل بیطرفانه و خالی از هرگونه حب و بغض استنتاج شود و نه از احکام کلان اعتقادی یا اخلاقی.
نیروی چهارم کنش سیاسی مفید و بیزیان را باید از این طریق کشف کند تا انگیزۀ کمک به زایمان بز موجب مرگ بزغاله و داغدار شدن بز شود!